کد خبر: ۱۰۰۱۸۴
تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۷:۱۹

منارجنبان در تداول مردم اصفهان «منار جُم‌جُم» خوانده می‌شود و از همین روست که سدیدالسّلطنه در سفرنامۀ خویش (:85) آن را «منار جنب‌جنب» ضبط نموده است. باستان‌شناسان مناره‌های این بنا را که ظاهراً چند بار بازسازی شده است از حیث صنعتی محلّ اعتنا ندیده‌اند، امّا ایوان سبک مغولی و تزیینات ظریف آن را با کاشی‌های فیروزه‌ای و لاجوردی اصیل شناخته‌اند

بر سنگ مرمرینی که بر بالای سر گور این عارف بر دیوار نصب است، این عبارت به خطّ ثلث برجسته نقش است: «هذا قبر الشّیخ الزّاهد البارع المتورّع السّعید المتّقی عمو عبداللّه‌بن محمّدبن محمود سقلا رحمـﮥ‌ اللّه علیه و نور فی‌السّابع عشرة من شهر ذی‌الحجـﮥ سنۀ ستّ عشر و سبعمائـﮥ». با این نبشتۀ روشن لوح گور، معلوم نیست، مؤلّف تاریخِ اصفهان، انصاری نسبت «صیقلانی» را از کجا آورده است؟ یوزوکچیان (وصف بناهای مشهور اصفهان: 68). در شرحی که از منارجنبان به‌دست می‌دهد، به نقل از پیران محلّ می‌نویسد که: در این بقعه، سقّای جناب علی(ع) به خاک خفته است! آیا در تداول مردم این روستا در زمان حیات عمو عبدالله، «سقّا» را «سقلا» می‌گفته‌اند؟ به نظر نویسندۀ این سطور، این نکته سزاوار بررسی است. والله اعلم. شادروان استاد همایی (تاریخ اصفهان: 3/267) نیز نسبت این شیخ متورّع را «سقلابی» آورده‌اند امّا مأخذ قول خویش را یاد نفرموده‌اند؛ رحمـﮥ‌الله علیه.منارچمبان

باری، از احوال این شیخ زاهد مانند بسیاری از مشایخ و زهاد روزگار باستان جز افسانه‌های غریب کرامت‌آمیز ـ که اغلب عیناً به دیگران نیز منسوب است ـ چیزی به دست نیست: برخی مزار وی را در بعض شب‌ها نورافشان دیده‌اند (رک: سفرنامۀ جیمز موریه: 2/174) یا سال‌ها پس از وفات او چون تربتش را گشوده‌اند، کالبد وی را همچنان تر و تازه یافته‌اند (روضات‌الجنّات: 3/306). در سال 1226(=1811م) که جیمز موریه در اصفهان بوده و به تماشای منارجنبان رفته است، ظاهراً هنوز خرقۀ فرسوده و ژندۀ متبرّک و معجزنمای شیخ که چندین من وزن داشته است، نزد متولّیان مزار محفوظ بوده است (رک: سفرنامه: 2/174)! از سخنان مادام دیولافوا (رک: ایران و کلده و شوش: 296) چنین برمی‌آید که خلاف نظر انصاری، عقول همۀ فرنگیان در باب منارجنبان چندان هم حیران نبوده است. در سفرنامۀ این باستان‌شناس، در سبب جنبیدن مناره‌های این مزار، شوهر وی، مارسل که معمار بوده است و همسفر او، بر حسب دانش خویش سخن گفته است و توجیهی فیزیکی از حرکت این مناره‌ها به دست داده است. امّا شگفت است که دانشی‌مردی چون میر سیّدعلی جناب (1287ـ1349ق) که از افاضل عصر خویش به‌شمار است و از آن جمله در ریاضی از مدرّسان مشهور بوده است، گفتار مارسل را ـ که هرچه هست بر بنیادی علمی استوار است ـ مردود قلم داده و علّت اصلی حرکت این دو منار را «استحکام و چسبندگی خاک رُست اصفهان» دانسته و گفته است: «مخصوصاً این دو مناره چون سبک و محقّر و قابل بغل کردنِ هر کس و دستگیره‌دار می‌باشد، بهتر این اثر را ظاهر می‌کند (رک: راهبر برای مسافرین اصفهان: 23).

در تحقیق علمی جنبش منارجنبان دو تن دیگر از ریاضی‌دانان معاصر نیز سخن گفته‌اند: یکی سیّد جلال‌الدّین طهرانی (1272ـ1366ش) منجّم مشهور، در سفرنامۀ (=اصفهان نصف جهان) خویش که در گاهنامۀ 1312 به چاپ آمده است و دیگر سیّد معزّالدّین مهدوی (1289ـ1359ش) از صاحب‌منصبان فاضل وزارت فرهنگ در رسالۀ «کشف اثر منارجنبان اصفهان» (همدان، کتابخانۀ فروهر، 1313ش). به نظر طهرانی «... آنچه در حقیقت موجب حرکت است، شکل هندسی و خاصیّت مکانیکی آن است که به‌طور کلّی هر مخروط ناقصی که ارتفاعی بالنّسبه داشته باشد، به فشارهای متناسب، حرکت ارتجاعی پیدا می‌کند و هر قدر بی‌اتّصال‌تر باشد به جایی، حرکتش واضح‌تر است و بنای منارجنبان همین‌طور است؛ اوّلاً: قریب پنج متر بیشتر از پشت بام بلند نیست، ثانیاً: اطراف آن وصل به عمارتی نیست و چون با طاق به وسیلۀ کلاف‌های چوبی وصل است، طاق را هم با زمینِ آن به حرکت درمی‌آورد... آری هر مناری این حرکت را کم و بیش دارد، مثلاً در اُشترگان، خارج اصفهان نیز دو مناری است که حرکت می‌کند و نیز منار دامغان حرکت دارد و همچنین در دو منار صحن قم، اندک حرکتی محسوس است. لابد اگر در بعضی جاها محسوس نیست، به واسطۀ اتّصال به صحن و عمارات است و اگر خوب دقّت کنید، در وقت وزیدن باد شدید سایۀ منارهای مسجد شاه اصفهان هم تغییر جا می‌دهند و معلوم می‌شود که منارها لرزش پیدا می‌کنند.

متولّی قبر مرحوم عمو عبدالله که در زیر طاق منارجنبان مدفون است، گفت: از کرامت صاحب این قبر است. گفتم: ممکن است کرامتی کند که یک مرتبه هم حرکت نکند؟ و اگر دو طرف منارها دو پایۀ محکم ببندند از حرکت خواهد افتاد» (گاهنامه، 1312: 158). با آنچه، شادروان سیّد جلال‌الدّین طهرانی از گفت‌وگو با متولّی مزار عمو عبدالله دربارۀ کرامت وی نقل نموده است ـ ادخال سرور در قلب خوانندگان مؤمن کتاب حاضر را ـ ذکر لطیفه‌ای دلپذیر در همین باب از عالم جلیل، آخوند، ملاّ عبدالکریم گزی ـ اعلی‌الله مقامه ـ (در گذشتۀ سیزدهم ذی‌الحجّـﮥ‌الحرام 1339) شاید بی‌مناسبت ننماید. گزی از بزرگان فقهای روزگار خود و از مشاهیر مدرّسان نامدار اصفهان بود. با این همه ـ خاصّه در سال‌های آخر عمر ـ مرجع تمام حکومات و مرافعات شرعیّۀ شهر و توابع آن شد و چون در طیّ قضاوت، ملاحظۀ هیچ یک از طرفین را نمی‌نمود، محبوب قلوب عموم مردم بود. پارسایی آخوند با همۀ مقام و آوازۀ علمی و اجتماعی، نگذاشت که وی چونان بسیاری از هم‌جامگان معاصر خویش آلودۀ زخارف دنیوی شود، از این‌رو پس از ارتحال مرده‌ریگی جز یاد نیک به جای نگذاشت ـ رحمـﮥ‌الله علیه ـ. گزی شعر هم می‌سرود و «مهدوی» تخلّص می‌فرمود. نمونه‌ای از اشعار وی را در پایان چاپ نخست تألیف مشهور او، تذکرةالقبور می‌توان دید. از شاگردان نامدار گزی یکی هم استاد فقید، جلال‌الدّین همایی بود، او، وی را شیخ بهایی ثانی می‌دانست و می‌فرمود: در بخش «دانشمندان» کتاب تاریخ اصفهان خود، فصلی بلند را به احوال و مقامات آن بزرگ تخصیص داده‌ام. از ویژگی‌های آن فقیه مدرّس عالی‌مقدار، حُسن خلق بغایت ممتاز و مجالس بسیار دلپذیر وی بود. شوخی‌ها و مزاح‌های لطیف و ظریف خاصّ خویش داشت که تا به اکنون بعض آنها محفوظ خاطر خواص اهل ذوق و ادب است که آنچه در این مقام به ضبط درمی‌آید نیز از جملۀ آنهاست. نقل است که: وقتی آن بزرگوار به زیارت قبر عمو عبدالله رفته بود، از متولّی آن مزار، علّت جنبیدن منارهای آنجا را جویا شد و متولّی که در این باب نه کرامت بل معجزۀ صاحب قبر را دخیل می‌دانست و لاغیر! اشارت به قبر کرد و گفت: این پیر باعث جنبیدن است! و آخوند با سیمایی متعجّب، اشارتی مبهم به اندامی خاص از خویش نمود و فرمود: پس چرا این بی‌پیر می‌جنبد!

شادروان معزّالدّین مهدوی که یک سال پس از مرحوم طهرانی رسالۀ خود را به طبع رسانده است، گسترده‌تر از او به مسأله پرداخته است (رسالۀ وی 28 صفحه به قطع جیبی است). مهدوی جنبش منارجنبان را فقط در اثر انعکاس (= رزونانس ـ Resonance ) می‌داند و بس و معتقد است، این جنبش «بر حسب تصادف است، یعنی قبل از شروع به ساختمان ابداً معمار و بنّا و عمله و حتّی مرحوم عمو عبدالله، صاحب قبر هم اطّلاعی از آن نداشته‌اند و اتّفاقاً بعد از ساخته شدن، وضع مناره‌ها و طاق و ایوان نسبت به یکدیگر طوری قرار گرفته‌اند که این اثر طبیعی ـ که بر طبق آن در همه‌جا و همه‌زمان مثل و مانند آن را هزارها با هرگونه مصالح بنّایی می‌توان ساخت ـ در آن به ظهور رسیده است. قطعاً سنوات زیادی پس از اتمام این بنا، مردم از این اثر در این مکان بی‌اطّلاع بوده‌اند، تا چه شده که تصادفاً پی برده‌اند که این اثر در این بنا هست؟» (کشف اثر منارجنبان اصفهان: 19). استاد شادروان، احمد آرام در زندگینامۀ خود نوشت (خویش = گوهر عمر: 93) فرموده است: قضیّۀ رزونانس (=همنوایی) در بنای منارجنبان اصفهان را که خود آزموده بودم، پیش از مهدوی در کتاب فیزیک از تألیفات خویش مطرح نمودم و او که در آن روزگار از معلّمان فیزیک بود، اندکی بعد از انتشار نوشتۀ من، رساله‌ای با عنوان «کشف اثر منارجنبان» چاپ کرد و قضیّه را به نام خویش ثبت نمود! سال‌ها پس از رسالۀ مهدوی، مرحوم عبدالحجّۀ بلاغی (1313ق ـ 1355ش)، رساله‌ای با عنوان «تاریخ منارجنبان اصفهان» تألیف نموده و همۀ آراء راجع به این بنا را نقد و بررسی کرده است. قدیم‌ترین شرح و تصویر فرنگیان از منارجنبان ظاهراً در سفرنامۀ نفیس کرنلیس دوبروین (Comelis de Bruyn) هلندی آمده است. دوبروین به سال 1703م (=1115ق) در روزگار سلطان حسین صفوی در اصفهان بوده است. سفرنامۀ او که خاصّه از حیث تصویرهای بی‌همانند از منابع گران ارز تاریخ و فرهنگ و هنر ماست و هنوز به فارسی درنیامده است، در کتاب ارجمند «اسناد مصوّر اروپاییان از ایران» تألیف غلامعلی همایون (انتشارات دانشگاه تهران: 1/183 و 2/ تصویر 42) معرّفی شده است. دوبروین محلّ این بنا را در دیهی به نام (Kaladoen = کالادون) معلوم می‌دارد که امروز نیز تلفّظ عامیانۀ آن همچنین است، امّا صورت کتابی آن کارلادان (Karladan) است. این محلّ که در تقسیمات جغرافیایی دیهی از دهستان ماربین در غرب اصفهان به‌شمار بود، امروز پیوسته به شهر است، امّا دوبروین به سهو آن دیه را نزدیک کاشان

برچسب ها: شاهکار ، معجزه ، معماری ،
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار
پرطرفدارها