پ
حميدرضا آذرنگ، بازيگر «تنگه ابوقريب»:
کد خبر: ۱۰۵۶۶۳
تاریخ انتشار: ۲۴ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۷:۴۸

نصف جهان: فيلم سينمايي «تنگه ابوقريب» اولين نمايشش را در جشنواره فيلم فجر سال گذشته پشت سر گذاشت و در ادامه نظر مثبت اهالي رسانه و منتقدان را در پي داشت. بازيگران زيادي در اين اثر مقابل دوربين بهرام توکلي رفتهاند، حميدرضا آذرنگ يکي از آنهاست که با لهجه شيرين جنوبياش در قامت قهرماني ظاهر شده است که در روزهاي سخت و طاقت فرساي جنگ به دفاع از کشورش ميپردازد. آذرنگ در گفتگو با «خبرآنلاين» از تجربه بازي در اين فيلم گفته است. بخشي از اظهارات او را بخوانيد:

*من هشت سال جنگ را انديمشک بودم، براي همين همه جا ميگويم فرزند خوزستان هستم، فرقي هم نميکند کجاي خوزستان. من زاده تهران هستم، يک سالم بود که به علت ضرورت شغل پدرم که تکنسين لوازم برودتي بود به انديمشک مهاجرت کرديم و 18 سال در آنجا ماندگار شديم. شکلگيري شاکله روحي و رواني من در آنجا اتفاق افتاد و هشت سال را در جنگ سپري کرديم. در دقيقترين و عميقترين جايي از زندگي که آدم مي تواند همه چيزش درست شکل بگيرد و قوام پيدا کند در جنگ بودم. اين روز به خصوص را من دقيقاً به ياد دارم، آن روز، روزي بود که صحبت از پذيرش قطعنامه بود و همه مردم مثل روزهاي قبل از عيد زندگيشان را ميکردند. آن روز حجم عظيمي سرباز از شهر در حال بازگشت بودند، تعداد زيادي از آنها حتي اسلحههايشان را هم تحويل داده بودند. دقيقاً يادم هست دو طرف بلوار راه آهن انديمشک که يک مسير حدوداً يک کيلومتري است، تعداد بسيار زيادي زن، مرد، کودک و نوجوان ايستاده بودند، ماشينهاي نظامي، شخصي، باري و... پشت سر هم مي آمدند و مجروح و زخمي و شيميايي ميآوردند. بيمارستان شهيد بهشتي انديمشک ديگر براي مجروحان جا نداشت.

اوضاع آنقدر بحراني بود که همانجا يک تانکر آب يخ گذاشته بودند و مجروحان يک سطل آب روي خودشان ميريختند. من آن روز را به چشم خودم ديدم و به عنوان يکي از ساکنان آن شهر که هشت سال جنگ را لمس کرده بودم نميدانستم که آن جلو چه خبر بود. مجروحان را ميديديم اما هيچکس نميدانست يک تعداد آدم گمنام بدون اينکه اسمشان را فرياد کنند و چيزي را به رخ بکشند براي دفاع ميروند. تا زماني که فيلمنامه «تنگه ابوقريب» پيشنهاد نشده بود خودم هم نميدانستم که آن زمان که آن روز را تجربه کردم يک تعداد آدم براي ادامه دفاع رفته بودند.

همه مردم انديمشک آن روز را ديده بودند اما نميدانستند چه اتفاقي آنطرف در حال رخ دادن است، اي کاش کسي از ميان هنرمندان که دغدغه و داعيهاش را دارد مستندي از اين واقعه را در همان شهر انديمشک بسازند و مردمي که آن روز را تجربه کردند را بياورند و با آنها حرف بزنند تا ببينند اين فيلمنامه چقدر درست جلو رفته است، بياطلاعي که آن روزها بود دقيقاً در جريان فيلمنامه هم نشان داده ميشود.

يک نامردي اتفاق افتاد و قرار بر پذيرش قطعنامه بود اما عراق يکدفعه با همه توانش هجوم آورد. اگر آن روز دشمن به انديمشک و خط ارتباطي انديمشک به اهواز رسيده بود، خوزستان از ايران جدا شده بود و براي بازپسگيرياش مطمئناً سالهايي شايد بيشتر از جنگ بايد تاوان ميداديم.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰