پ
روايت تهمينه ميلاني از حضورش در زندان اوين
کد خبر: ۱۱۱۴۹۱
تاریخ انتشار: ۰۱ آبان ۱۳۹۷ - ۱۷:۱۷

نصف جهان: تهمينه ميلاني در مصاحبه با رسانه دولت از زنداني شدن خود صحبت کرده است. او مي گويد در زمان اکران فيلم «نيمه پنهان» به دليل اينکه رئيس جمهور و وزير ارشاد وقت حاضر نشدند اين فيلم را از پرده سينماها پايين بکشند او به زندان منتقل شد. او همچنين مي گويد آن زمان فرج ا... سلحشور از او به عنوان «مگس مزبله» ياد کرده بود و به همين دليل در اواخر عمرش از او حلاليت طلبيد.

کارگردان «دو زن» درباره ماجراي پرونده 14 سال قبلش به «ايرنا» گفت: براي اولين بار اين ماجرا بايد روشن شود. سالي که من فيلم «نيمه پنهان» را ساختم اصلاً فکر نميکردم من را زندان ببرند. من و همسرم فکر ميکرديم که با ساختن اين فيلم مسئله قضاوت را نقد ميکنيم و ميگوييم که يک بچه هفده هجده ساله هر کسي که ميخواهد باشد جاني نيست و نبايد قضاوت شود، بلکه بايد او را تحت آموزش قرار دهيم، اگر تفکر او خطاست. بنابراين فيلم «نيمه پنهان» را ساختيم ولي اين فيلم به مذاق بعضيها خوش نيامد. يک روز آمدند ريختند و من را به زندان بردند. آن روز سخت مريض بودم. اصلاً نميخواهم وارد جزئيات شوم چون بسيار روزهاي بدي بود. تصور کنيد فيلم من روي اکران است و من زندان هستم براي همان فيلم. چون جناح چپ ما که آن موقع آقاي خاتمي رئيسجمهور بودند و آقاي مسجدجامعي وزير بودند، حاضر نبودند فيلم را پايين بياورند. ميگفتند ما به اين فيلم مجوز دادهايم و کارگردان با مجوز ساخته است. ولي از آن طرف من را انداخته بودند زندان و دنبال محاکمه. هر روز 6 صبح من را پيش رئيس دادگاه ميبردند. چهارتا جرم بزرگ به من تفهيم کرد. يک روز مرا از زندان انفرادي به بند عمومي منتقل کردند. چون آقاي خاتمي بالاخره من را پيدا کرده بودند، که من کجا هستم آن موقع در بند 209 اوين بودم. وقتي به بند عمومي منتقل شدم پس از مدتها آدم ديدم و خيلي خوشحال شدم. بدنم خيلي کثيف بود و من را حمام بردند. هر کدام از زندانيها در سبدي که برايم درست کرده بودند، از پرتقال تا سيب تا مسواک تا لباس برايم تهيه کردند. اين زنهاي زنداني که فهميده بودند من کي هستم لطف را تمام کردند. اين از آن خاطراتي است که هرگز از قلبم بيرون نميرود. يادم است همانجا يک روزنامه جلويم گذاشتند و من ديدم يک آقايي به اسم فرجا... سلحشور نوشته: تهمينه ميلاني به «مگس مزبله» ميماند و رفتار و کردار ضد اسلامي ايشان اظهر من الشمس است. من هر چه فکر کردم ديدم اين آقا را نميشناسم. چون هنوز يوسف پيامبر(ع) را هم نساخته بود. گفتم اين آقا کيه که من نميشناسمش ولي آنقدر خوب مرا ميشناسد که ميفهمد من مگس مزبله هستم! غرورم شکست. بچهام هم شش سالش بود خيلي کوچک بود. خودم عذاب وجدان داشتم. من چه کار کردهام که الان بچه من بايد صدمه ببيند. آن حال بد واقعاً هيچوقت يادم نميرود. خيلي غصه خوردم.

او در بخش ديگر اين گفتگو از حلاليت خواستن سلحشور صحبت کرده است: زمان گذشت و آقاي سلحشور در بستر بيماري افتاد. يک روز آقايي از بيمارستان به من زنگ زدند، گويا آقاي سلحشور نميتوانست حرف بزند. گفت فرج از تو حلاليت ميخواهد. پرسيدم شما کي هستي؟ گفت فکر کن برادرش. نه اينکه برادر واقعياش باشد شايد برادر ديني. گفتم بهش بگو من نه بلدم کسي را نفرين کنم و نه کينهاي ميگيرم. راحت باشد من مشکلي ندارم.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰