مجموعه فرهنگي مقابل هتل عباسي آنطور که نديده‌ايد
کد خبر: ۱۱۵۷۲۲
تاریخ انتشار: ۰۱ آذر ۱۳۹۷ - ۱۷:۲۰

نصف جهان: اگر از هر اصفهاني در مورد نحوه تهيه فلان کتاب کمک درسي دبستاني تا انواع کتاب هاي دبيرستاني و دانشگاهي سئوال کني، حتماً به شما آدرس مجموعه فرهنگي روبه روي هتل عباسي را مي دهد؛ جايي که هميشه عده اي در رده هاي سني مختلف براي تهيه کتاب و وسايل مربوط به رشته هاي هنري، لا به لاي انبوه کتاب ها و وسايل موجود در مغازه هاي اين مجموعه در حال جستجو ديده ميشوند. اين در حالي است که وجود مرکز فرهنگي هنري سوره در کنار اين مجموعه نيز باعث افزايش بار فرهنگي آن شده است.

اما اين تنها يک روي سکه است. هرچه نور خورشيد کم رمق تر مي شود و عقربه هاي ساعت فرا رسيدن شب را نشان مي دهد، از رفت و آمد مردم دوستدار فرهنگ وهنر همچنين توريستهايي که زياد کاري به کتابفروشي ها و فروشگاه هاي عرضه ابزار دانشگاهي ندارند و بيشتر به دنبال خريد صنايع دستي هستند کم مي شود و آدمهايي در اين محل ديده ميشوند که تا آن زمان کمتر اثري از آنها به چشم مي خورد. از تازه دانشجوهاي ماجراجوي هنر که تيپ و قيافه هاي متفاوت آنها نشان مي دهد آمدنشان به اين مجموعه براي خريد کتاب يا تهيه ابزارهاي درسيشان نيست گرفته تا اسکيتبازها و علاقهمندان موسيقي زيرزميني و فروشنده هاي هرچيز غير مجاز و خطرناک!

در پشت پرده سياه شب، دختر و پسرهاي زير سن قانوني که گاهي حتي تا صبح اين اطراف پرسه ميزنند و دروازههاي هر کار خلافي به روي آنها باز است، همان روي ديگر سکه هستند که در شب هاي مجموعه از مصرف مواد مخدر تا هر کار ديگري که فکرش را بکنيد انجام مي دهند. شايد هيچکس با ديدن ظاهر زيبا، فضاي باز و مغازههاي کتابفروشي و لوازم هنري در اين مجموعه حتي به ذهنش هم نرسد که در پشت اين بهشت کوچک چه دوزخ ترسناکي دهان گشوده است. کافي است پاي صحبت چند مغازهدار قديمي بنشينيد تا از آنچه در اين مجموعه ميگذرد با خبر شويد. هرچند آنها ترس از صحبت دارند تا مبادا بيان آنچه ميدانند زمينهساز خسارت به اموال مغازه يا حتي تهديد امنيت شخصيشان بشود. مغازهداري مي گويد: « چند هفته پيش به علت درگيري چند نوجوان و چاقو کشيدن آنها به روي هم، با نيروي انتظامي تماس گرفتم تا اين غائله ختم به خير شود فرداي آن شب روي قفل مغازه و سنگ فرش روبه روي مغازه با استفاده از اسپري رنگ براي نوشتن الفاظ رکيک دست به تخريب زده بودند.» او در ادامه نگران است و مي گويد:«اگر بيشتر از اين بگويم ممکن است همان افراد با چند ليتر بنزين و يک کبريت به سادگي دار و ندارم را خاکستر کنند.»

البته فقط اين مغازه دار نيست که چنين نگرانيهايي دارد بلکه مغازه داران ديگر اين مجموعه که سال ها در آنجا زحمت کشيده اند و آن را محيطي فرهنگي مي دانند، بسيار نگران هستند.

يک مغازه دار ديگر با لبخندي تلخ اشاره ميکند به کتاب هايي که در مغازهاش در قفسه ها بانظمي خاص چيده شده است و ميگويد: « کافي است سر به سر اين جوانها بگذاري تا يک شبه تمام کتاب هارا خاکستر کنند» و ادامه ميدهد: «دختر و پسري که مصرف انواع مواد را تجربه ميکنند هيچ ابايي از اين کار نخواهند داشت.»

در طبقه بالاي اين مجموعه مغازه دار مسني که از شاگردي شروع کرده و الان سرقفلي دار مغازه است، از کم شدن مشتريهايش ميگويد و اينکه شب ها اين مجموعه امنيت ندارد: «گرچه قبلاً مغازه داران مجموعه تلاشهايي براي رفع اين مشکل کردند؛ از جمله اينکه انتظامات گذاشتند يا سعي کردند با ارگانهاي مختلف همکاري کنند تا شايد وضعيت بهتر شود اما ناهماهنگي ها و عدم همکاري هتل عباسي، باعث شده اين وضعيت همچنان تداوم داشته باشد.»

مرد ميانسالي که در مغازه مرد مسن حضور داشت و خودش هم دراين مجموعه مغازه دار است با تأکيد بر اينکه نامي از او و مغازه اش نبريم اذعان مي کند: «از ديد مسئولين هتل عباسي، حضور انتظامات يا نيروي انتظامي در اين مکان حس ناامني در توريستها و مشتريان ايجاد مي کند. از اين رو تنها همکاري هتل، محدود شده به چشم انداز و درِ ورودي آن، که اين دوربينها فقط محدوده چشمانداز جنوب را نظارت ميکند و هر اتفاقي در اين محدوده باعث حضور انتظامات هتل ميشود تا مبادا منظرهاي ناخوشايند مشتريانش را آزرده کند. اما بقيه اين مجموعه شامل اين لطف نيست تا در تاريکيهاي گوشه و کنار مجموعه هر رهگذري شاهد صحنههاي رعب انگيز و فاجعه باري باشد.»

حالا مدتي است مغازه داران باز بر آن شدهاند با وجود نيمه تاريک رفتار اين نوجوان ها، دو مأمور انتظامات استخدام کرده و بار ديگر براي تأمين امنيت و بهبود شرايط مجموعه تلاش کنند. اما آيا مشکلي که گريبان اين مجموعه سرشناس ادبي و فرهنگي را گرفته است تنها با اين گونه اقدامات مغازه داران حل خواهد شد؟

■■■

از طبقه دوم مجموعه رو به روي هتل عباسي که به پايين نگاه کنيد، دود سيگار چند نوجوان نشسته روي سکوهاي طبقه اول، منظره هتل و درخت هاي رنگ گرفته از پاييز را مخدوش مي کند؛ بوي سيگارها و صداي قهقهه هاي سرخوشانه که تا بالاي مجموعه مي آيد معمولي نيست.

از پله ها که پايين مي آيي در بين راه دختري که خودش را غرق دود سيگار کرده روي يکي از پله ها نشسته و خطاب به پسري که روي پله پايينيش دست در جيب هايش ايستاده بود با صدايي آرام مي گويد: «حالا کارت چي بود؟» پسر، لپ هايش را از هوا پر و خالي مي کرد تا از پله ها رد شوي و کارش را به دختر بگويد.



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار