نصف جهان: «جکي چان» به تازگي در کتابي که در مورد زندگي اش منتشر کرده در مورد خيانتي که سال ها پيش در حق همسرش کرده و عکس العمل جالب و غافلگيرانه او توضيح داده است.

به گزارش «پندار آنلاين»، جکي چان، بازيگر، کارگردان و ستاره رزميکار هنگ‌ کنگي به تازگي کتاب زندگينامه اش به نام «هرگز بزرگ نشو» را منتشر کرده است و در آن در مورد تمام حقايق شرم آور و تاريکي هاي زندگي و کاري خود به تفصيل سخن گفته است. او در يکي از اعترافاتش از خيانت به همسرش «جوان لين» و رابطه نامشروع با يک زن و به دنيا آمدن يک فرزند دختر پرده برداشته، آن هم زماني که با همسرش زندگي مي کرده است.

لين که در يک جاي دورافتاده سر لوکيشن بود بعد از افشاسازي خبر توسط روزنامه ها به همسرش زنگ زد و وقتي جکي چان از او پرسيد که آيا روزنامه ها را ديده است به آرامي جوابش را داد. لين به جکي چان گفت: «لازم نيست توضيح بدهي. من نمي خواهم تو به آن زن صدمه بزني، من همينطور نمي خواهم آن زن به ما صدمه بزند. اگر به من يا پسرمان نياز داري، اين را نشان بده و سر حرفت بمان. ما هم از تو حمايت مي کنيم. من مي دانم تو الان احساس ناراحتي و عذاب وجدان داري. پس نگران من نباش، من حالم خوب است. تو بايد مشکلاتت را حل کني.» جکي چان مي گويد بعد از اين مکالمه شروع به گريه کرده و با تصوير خودش در آينه صحبت کرده است. اين بازيگر و کارگردان در آينه به خودش مي گويد: تو يک شوهر واقعي هستي؟! تمام اين سال ها سعي کردي خودت را از او دور کني و او کاملاً با فکر باز با تو برخورد کرد. او به يک خودشناسي رسيد. من رفتار خيلي بد و نادرستي داشتم و الان مجبورم آن را درست کنم. جکي چان چند روز بعد به خانه برمي گردد و از خانواده مي خواهد با هم صحبت کنند. او از همسر و پسرش که اکنون 36 سال دارد، به علت اشتباهش عذرخواهي مي کند. اين ملاقات فرصت خوبي براي آنها بود تا در مورد ناراحتي هايشان صحبت کنند و اين بازيگر بعد از اين اتفاق سعي کرد مشکلات خود با همسرش را حل کند. اين بازيگر رزميکار در ادامه عنوان کرد: «بعد از اين اتفاق من بيشتر از قبل همسرم را درک مي کردم و بيشتر به او احترام مي گذاشتم، او زني قوي است، در خيلي از موارد حتي قوي تر از من.»

در ماه آوريل يک مجله گزارشي از دختر نامشروع اين بازيگر بين المللي که اکنون نوجوان شده است، تهيه کرد. او اکنون بي خانمان است و با شوهرش زير يک پل زندگي مي کند. او در مورد پدرش مي گويد: «او پدر من نيست، من هيچ حسي به او ندارم. او فقط از نظر بيولوژيکي پدرم است اما در زندگي من جايي ندارد!»