پ
کد خبر: ۱۱۸۷۱۵
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۳۹۷ - ۰۸:۵۵

همه می دانند" را باید تکرار دست چندمی از فیلم های قبلی اصغر فرهادی مثل " فروشنده" و" درباره الی" به حساب آورد. برای همین تمام تلاش خوب ستارگان جهانی فیلم، جای خالی داستان قوی را برای مخاطب بین المللی پر نمی کند!

هر چند روایت فیلم در مورد دزدیدن یک دختر نوجوان بلوند -به نام ایرنه- در یکی از روستایی های اسپانیا است، اما فضای فیلم یک زندگی سنتی و ساده ی شرقی (!؟) را به یاد می آورد. نام "ایرنه" هم نمی دانم شما را یاد کدام کشور می اندازد؟ باز داستان تکراری مظلومیت زنان غربی جامعه مدرن بخاطر فرهنگ ظالمانه مردانه ی جامعه سنتی! و باز روایت خیانت اما این بار متجاوز در نقش منجی!

فیلم "همه می‌دانند" داستان زنی به نام لائورا (با بازی پنه لوپه کروز) است که بعد از مدت‌ها، به زادگاه خودش در روستایی واقع در اسپانیا برای شرکت در عروسی خواهرش برمی‌گردد به همراه دو فرزندان خود یعنی پسری کوچک به نام دیه‌گو و دختری ۱۷ ساله به نام ایرنه. آلخاندرو (با بازی دارین)، همسر لائورا بخاطر مصاحبه کاری، با آنها همراه نشد. پاکو (با بازی خاویر باردم)- مردی که قبلا به عنوان خادم خانه، عاشق لائورا بوده- پس از خرید زمین های لائورا و ازدواج، ثروتمند شده اما هنوز جزو خانواده به حساب می آید...

حدود 30 دقیقه اول فیلم فقط در حد معرفی نقش ها طول می کشد و در ادامه، داستان تکراری دزدیده شدن دختر جوان- ایرنه- بخاطر تاریکی در شب عروسی و باج خواهی دزدان و قدغن کردن تماس با پلیس. تعلیق داستان بیشتر از جنس تعلیق معماییست تا از جنس تعلیق یک فیلم اجتماعی. شناختن یا نشناختن همدستی دختر عضو خانواده با دزدان و تکرار نماهای بسته از پوتین های گلی او چه تاثیری در پایان داستان دارد!

فیلم ساز تلاش کرده مثل آثار قبلیش، با ایجاد بحران، کنش درونی و بیرونی غیر منتظره افراد را به نمایش گذارد. اما دزدیدن دختر به بحران خانوادگی تبدیل نمی شود و بیشتر داستان به دنبال پیدا کردن دزد است. برای همین وقتی با نمایش ساده و معمولی دزدان روبرو می شوید، انگیزه ای برای دیدن ادامه داستان ندارید. انگیزه اصلی دزدان و علت قتل های قبلی شان و علت همکاری آن دختر عضو خانواده با آنها بدون هیچ پیچیدگی نمایش داده شد. پسری که در ابتدا داستان نقش پر رنگی در کنار ایرنه داشت در بقیه داستان گم می شود. بی تابی های مادر هم در ابتدا بیش از حد اغراق آمیز و ادامه کم رنگ می شود و از آن طرف پدر هم هیچ حسی عاطفی را بروز نمی دهد!

روایت داستان همه ی اعضای خانواده فقیر را مقصر در ناتوانی در حل بحران، نشان می دهد. پدربزرگی که زمین هایش را بخاطر قمار به باد داده، پاکویی که چندین سال قبل، زمین های لائورا ارزان خریده، آلخاندروی بیکاری که متهم می شود بخاطر پول گرفتن از پاکو فرزندش رو دزدیده .... اما داستان با سمپاتی کامل تنها بی گناه این بحران را مادر و دختر دزدیده شده نشان می دهند. وقتی پاکو می فهمد که ایرنه فرزند اوست و باید او را نجات دهد، نه مقاومت بیرونی در برابر آن خبر از خود نشان می دهد، نه عذاب وجدان اخلاقی دارد و نه تصمیم گیری اش دچار چالش و کشش درونی می شود.

رابطه پاکو با لائورای متاهل، در هر فرهنگی فساد اخلاقیست، اما داستان با نپرداختن به این موضوع و تخریب موقعیت سایر شخصیت ها، پاکو را تنها منجی ایرنه نمایش می دهد. رفتار پاکو در نجات ایرنه یک کنش اخلاقی برای جبران گذشته نیست، بلکه تنها یک حس پدرانه نوظهور است! و چون همه روستا کوپا و ایرنه را شبیه هم می دانند هیچ شرمی در افشا شدن این رابطه وجود ندارد. اگر در "فروشنده" متجاوز، فردی فقیر، شرمنده، مظلوم و منفعل بود، در "همه می دانند" متجاوز، یک فئودال عاشق منجی شجاع است.

اما داستان به این قهرمان سازی از متجاوز اکتفا نکرد و با آنتی پاتی کامل، پول پرستی روحانی کلیسا و اعتقادات به خدا را با تیکه های زننده و برجسته به سخره می گیرد! آلخاندرو با اینکه تازه الکل را ترک کرده، اما دچار اعتیاد به قدرت خدا شده، فردی که بی غیرتی اش را در پوشش قسم به خدا مخفی کرده و امید به کمک خدا برای نجات دخترش را، سپر فقر و انفعالش قرار داده و در آخر، دست به دامن یک مشروب فروش متجاوز سرمایه دار می شود! اسارت پرندگان در مخروبه بالای کلیسا در ابتدای فیلم و حرف های ایرنه در مورد فرار در آن مخروبه، القای نگاه متحجرانه و اسارت بخش بودن دین است. انصافا فیلم در تحقیر اعتقادات دینی چیزی کم نگذاشت!

هر چند فرار از کلوزآپ در فیلمبرداری قدمی روبه جلو برای فیلم ساز در این فیلم محسوب می شود، اما او هنوز اسیر لانگ شات شعارهای پر رنگ و لعاب دنیای سرمایه داریست. فیلم در ستایش سرمایه دار متجاوزیست که با رفتار احساسی اش نجات بخش نسل آینده از اسارت دنیای اخلاقی و مذهبی بیچارگان و فقیران است. تمام حرف فیلم در این شعار تکراری خلاصه می شود؛ حال که همه می دانند و همه چیز عادیست، با فراموشی سنت های اخلاقی تاریخ مصرف گذشته، به نظاهر بنشینیم تا لیبرالیسم بی اخلاق، آینده بشریت را نجات دهد! شعاری که حرف جدیدی برای جامعه غربی ندارد و باید دید تا به امروز این نسخه چقدر کارامد بود! "همه می دانند"، ما را به کنش هایی دعوت می کند که بر پایه هیچ اصول اخلاقی انسانی و دینی ساخته نشده و معلوم نیست جغرافیای آن به کدام برهوت ختم خواهد شد؟! در آخر با عرض پوزش باید این سوال را پرسید که چرا این فیلم مورد استقبال مغرب زمین واقع نشد!؟

شاید این شعارهای تکراری و نسخه های ور شکسته دیگر خریدار ندارد؟ شاید دنیای مسیحیت تاب این حد از حریم شکنی را ندارد؟ و یا شاید این شعارها باید برای غیر از مغرب زمین تجویز شود؟!....

برچسب ها: نسخه ، کلوزآپ ، فیلمبرداری ،
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰