نصف جهان: محمد نصرتي را قبل از اينکه با شوخي جنجالي‌اش با شيث رضايي بشناسيم با گلي که به بحرين زد به ياد مي‌آوريم. او چند باري درباره آن گل حرف زده اما انگار داستان مفصل‌تري دارد. نصرتي گفته: «واقعيت اين است که روز قبل از بازي ما وارد اتوبوس که شديم يک درويش با موهاي بلند آمد و روزنامه تحويل بچه ها داد. يک روزنامه "ايران ورزشي" آورده بودند و عکس ما را هم زده بودند. مجتبي جباري بغل من در اتوبوس نشسته بود و نگذاشت من روزنامه را ببينم. ما اصرار کرديم و بعد ديديم روي روزنامه تيتر زده بودند خوب، بد، زشت. مطلب درباره من بود. اين را که خواندم انرژي بيشتري گرفتم. سر تمرين روي ضربات ايستگاهي برنامه‌ هاي زيادي داشتيم. تمرين که مي کرديم يادم هست انگيزه زيادي داشتيم. علي دايي هم به شوخي به من گفت يک مقدار از انرژي ات را براي فردا نگهدار! سر ميز شام هم ايمان مبعلي به من گفت محمد تو فردا گل مي زني. شب بازي هم برادرم پيشاني من را ماچ کرد و گفت مطمئنم با همين پيشاني گل مي زني. همه اينها باعث شد آن حس به من منتقل شود. شبش هم خواب ديدم که در حال خوشحالي کردن بودم و يکسري هم پشت سر من مي دويدند. در بازي هم که آن اتفاق افتاد و من گل تيم ملي را زدم. کار گروهي و سانتر خوب فريدون زندي بود.»