پ
کد خبر: ۶۶۸۷۴
تاریخ انتشار: ۰۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۷

سريال «سايه‌بان» برادران محمودي اين روزها تا بيش از نيمه مسير را آمده و به پايان راه نزديک مي‌شود. حضور عوامل حرفه‌اي و بازيگران توانا از جوان و تازه نفس گرفته تا پيشکسوت و قدمت‌دار، اين سريال را به يک اثر نمايشي بيش و کم جذاب و تماشايي تبديل کرده است.

به گزارش آریا، پاشنه آشيل سايه‌بان اما فيلمنامه آن است و به طور مشخص، محوري که در نقش نخ تسبيح، داستان‌هاي موازي اين سريال را به‌هم وصل مي‌کند؛ جهيزيه سارا و حواشي شکل گرفته حول آن. اصولا چالش اصلي فيلمنامه اين سريال مساله تامين و سر وقت رساندن جهيزيه دختر جوان خانواده است و تقريبا بقيه داستان‌ها و داستانک‌ها در حوالي همين موضوع دور دور مي‌کنند. پولي که خانواده سهراب براي تامين جهيزيه سارا کنار گذاشته‌اند به رسم امانت به سعيد سپرده مي‌شود تا مگر به زخم کار و زندگي‌اش بزند؛ سعيد پول را ناخواسته به باد فنا مي‌دهد؛ دوستي سعيد و سهراب رگ به رگ مي‌شود سهراب تحت فشار خانواده و بخصوص برادر کوچکش بابک قرار مي‌گيرد؛ سعيد در مسير عودت سرمايه بر باد داده و اعاده حيثيت خدشه‌دار شده‌اش، پايش به زندان باز مي‌شود و دستش رنگ خون مي‌گيرد؛ دزد به جهيزيه سارا مي‌زند؛ آرمان بالاخره تسليم وسوسه‌هاي مادر و دايي‌اش مي‌شود و به اجبار و براي رهانيدن مادر از بند طلبکاران، سارا را رها مي‌کند و به صحراي گرجستان مي‌زند؛ نسترن خواسته و ناخواسته دل از سعيد مي‌کند و دادخواست طلاق مي‌دهد؛ سهراب براي سعيد وثيقه مي‌گذارد؛ سعيد بدعهدي مي‌کند؛ سهراب مي‌گذارد زير گوش رفيق ندارش و ... هکذا.

سرنخ همه اين کنش و واکنش‌ها هم مي‌رسد به از دست رفتن و سروقت نرسيدن پول جهيزيه سارا. به عبارت ديگر، سعيد دولتخاني در مقام فيلمنامه‌نويس سريال سايه‌بان، بخش عمده‌اي از اتفاقات فيلمنامه و روابط ميان شخصيت‌ها را روي مساله جهيزيه سارا بسته است. سارا و جهيزيه‌اش هم از اين بابت شده‌اند ستون قصه که مادر آرمان اصرار دارد هر چه زودتر اين اسباب و لوازم زندگي فراهم شود، نه بر سبيل تحبيب که از سر بهانه‌گيري و آتوگيري و کينه‌توزي که از همان اول، دلش رضا نبوده به اين وصلت. باز به تعبيري ديگر، اگر سهراب پول جهيزيه را به سعيد قرض نمي‌داد يا سعيد سر موعد اين پول را برمي‌گرداند، چه بسا که اين همه اتفاق اصلا رقم نمي‌خورد و همه چيز به خير و خوشي تمام مي‌شد.

تا اينجاي کار، حرفي نيست و ان‌قلتي هم نمي‌شود آورد در کار آقاي نويسنده که فيلمنامه خودش است و صلاح ديده و دلش خواسته قصه را اينچنين رج بزند و بچيند. پرسش اصلي قابل طرح اين‌که؛ فيلمنامه نويس يا حتي کارگردانان سريال چقدر درباره فرهنگ عمومي جامعه و بخصوص قشر و طيفي که به طور مشخص به آن پرداخته و تمرکز کرده‌اند، مي‌دانند؟ اصولا پرس‌وجويي هم کرده‌اند، مطالعاتي داشته‌اند؟

در کجاي همين تهران، ابرشهر دودزده، از صدر تا ذيل، از مرفه‌ترين نقاط شمالي تا محروم‌ترين مناطق جنوبي، از منتهي اليه شرق تا انتهاي غرب، در فرآيند ازدواجي که در مرحله خواستگاري و درنهايت بله برون قرار دارد و هنوز کار به جاري شدن صيغه عقد هم نکشيده، در مورد جهيزيه دختر مي‌پرسند، آن‌هم اين‌گونه گل‌درشت و زننده؟! و فشار پشت فشار که جهيزيه را زودتر آماده کنيد، آن‌هم از سمت مادرشوهري که اصولا کوچک‌ترين رغبت و ميلي به اين وصلت ندارد!

به وفور مي‌توان رد پاي جهل و غفلت را نسبت به خاستگاه و آداب و رسوم مردمان طبقه‌اي که سريال سايه‌بان اساسا قصه خود را بر کنش‌ها و تعاملات فردي و اجتماعي آنها بنا کرده، رصد کرد. نشانه ديگرش، دعوت مادر سارا از مادر آرمان براي همراهي‌شان در خريد جهيزيه! اين رسم از کي و کجا باب شده که ما از آن خبر نداريم؟! حضور مادرشوهر در پروسه تهيه جهيزيه، دوشادوش عروس و خانواده‌اش؟!

متوليان سايه‌بان شاکله فيلمنامه خود را بر مقوله‌اي پي‌ريزي کرده‌اند که چندان وجود خارجي ندارد و به همين دليل است که خط سير داستان منطقي به نظر نمي‌رسد و دچار چالش‌ها و دست‌اندازهاي فراواني است.

سارا و جهيزيه‌اش حکم همان خشت اول سريال سايه‌بان را دارند که چون از همان ابتدا کج نهاده شده، ديوار فيلمنامه را تمام قد موج‌دار و معوج کرده است./ محسن محمدی


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰