کد خبر: ۶۸۹۷۱
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۶:۲۸

تسنیم: در ذهن آنها همه‌جور احتمال و استدلالی خطور کرد، از اینکه این خبر شوخی است، شاید اشتباهی تماس گرفته‌اند، شاید اصلاً «علیرضا» اعدام نشده بود و به آنها اشتباه اعلام کرده بودند که اعدام شده است اما همه این احتمالات اشتباه بود، علیرضا زنده شده بود!

عصر یک روز پاییزی بود و داشت وسایلش را جمع و جور می‌کرد که شیفت را تحویل بدهد و به خانه برود اما از روی وسواس تصمیم گرفت یک بار دیگر همه چیز را بررسی کند. کِشوها را یک به یک بیرون می‌کشید و آخرین وضعیت را بررسی می‌کرد. به ردیف آخر رسیده بود که متوجه شد یکی از جسدها گرم است و کاوری که جسد داخل آن بود تکان می‌خورد. ابتدا فکر کرد که از روی خستگی، توهم می‌زند اما بیشتر که دقت کرد دید جسد فردی که همان روز اعدام و به سردخانه منتقل شده بود، تکان می‌خورد. شوکه شد؛ چند ثانیه اول مخش هنگ کرده بود. همین که قدری به خودش آمد و ذهنش را جمع و جور کرد، سریع از سردخانه بیرون رفت و اورژانس را خبر کرد و مُرده زنده شد.

«علیرضا ممقانی»، زندانی 35 ساله‌ای که سال 89 به اتهام حمل و نگهداری حدود یک کیلوگرم شیشه دستگیر شد و سه سال بعد صبح 25 مهر 92 در زندان بجنورد، به همراه یک محکوم دیگر اعدام شد و پس از تأیید فوت توسط پزشک متخصص پزشکی قانونی، اجساد آنها تحویل سردخانه شد. خانواده علیرضا خود را آماده کرده بودند که روز بعد با تحویل جسد، مراسم خاکسپاری را برگزار کنند اما ساعاتی قبل از مراسم، خبری آنها را شوکه کرد؛ علیرضا زنده است. در ذهن آنها همه جور احتمال و استدلالی خطور کرد؛ این خبر شوخی است، شاید اشتباهی تماس گرفته‌اند، شاید اصلاً علیرضا اعدام نشده و به آنها اشتباه اعلام کرده بودند که اعدام شده است اما همه این احتمالات اشتباه بود، علیرضا زنده شده بود!

خبر زندگی مجدد علیرضا به سرعت از سردخانه پزشکی قانونی به بیرون درز کرد؛ علیرضا به هوش آمد و برای دو ماه به کما رفت و بعد از بهبودی نسبی دوباره به زندان بازگشت. ورود دوباره علیرضا به زندان، او و خانواده‌اش را با این بیم و نگرانی مواجه کرد که سرنوشت او چه می‌شود، آزادی یا اعدام دوباره؟

در حالی که برخی معتقد به این بودند که چون حکم صادره سلب حیات است، او باید دوباره اعدام شود اما رئیس قوه قضائیه چند روز بعد از این اتفاق گفت: به لحاظ عاطفی یکی از راه‌های برخورد با فرد اعدامی که مرگ را به چشم دیده است و شدایدی را تحمل کرده، عفو است و چنین فردی که دارای وضعیتی خاص است می‌تواند مورد لطف و عفو نظام اسلامی قرار گیرد و اینجانب به لحاظ عاطفی قطعاً این کار را خواهم کرد.

کمیسیون عفو و بخشودگی قوه قضائیه هم مدتی بعد تشکیل جلسه داد و با تبدیل حکم علیرضا به حبس ابد موافقت کرد تا خیال او و خانواده‌اش راحت شود.

علیرضا آنطور که خودش، دوستش، مددکار و مسئولان زندان می‌گویند بخش زیادی از حافظه‌اش را از دست داده است و تقریباً چیزی یادش نمی‌آید؛ حتی زندگی قبل از اعدام را. مسئول زندان می‌گوید بعد از اینکه علیرضا از اعدام نجات یافت، نگرانی پزشکان از این بود که مبادا علیرضا به دلیل لطمه‌های مغزی و نرسیدن اکسیژن دچار زندگی نباتی شود؛ اینگونه نشد اما فراموشی از یک سو و لمس شدن یک دست و مشکلات دیگر جسمی، باعث شده که علیرضا عملاً به یک جسم متحرکی تبدیل شود که اگر بقیه زندانیان به فکر رتق‌ و فتق امورش از جمله نظافت و اصلاح و حتی غذاخوردنش نباشند، کاری از دست خودش بر نمی‌آید.

علیرضا قبل از دستگیری چه کار می‌کردی؟

در تهران بنایی می‌کردم.

چقدر سواد داری؟

دوم ابتدایی.

بعدش رفتی سر کار؟

بله.

وقتی دستگیر شدی سابقه‌دار بودی؟

بله، سابقه حمل مواد مخدر داشتم. آخرین بار هم در زاهدان به علت قاچاق دستگیر شدم.

چه موادی داشتی؟

گرد.

چرا کار بنایی رو رها کردی، رفتی سراغ مواد؟

مشکلی مالی داشتم، مستأجر بودم. سه تا بچه داشتم.

چطوری وارد فروش مواد مخدر شدی؟

توسط یکی از دوستام به نام «نقطه» وارد فروش موادمخدر شدم.

نقطه؟! اسم مستعار بود؟

نه اسم اصلیش بود.

با پول فروش موادمخدر چه کار می‌کردی؟

نمی دونم باهاش چه کار می‌کردم. همشو خرج کردم.

معتاد بودی؟

نه، ولی بعضی وقت‌ها تریاک مصرف می‌کردم.

چند سالت بود دستگیر شدی؟

یادم نیست.

میگن فقط عروسیت رو به خاطر داری؟

بله.

همسرت هم معتاد بود؟

نه.

چندتا بچه داری؟

دو دختر دوقلو به نام‌های مهسا و مهدیه و یک پسر به نام مهدی.

دوست داری بچه‌هات را ببینی؟ پسرت چند سالشه؟

20 سالشه. در این سال‌ها ندیدمش. نمی دونم چه کار می‌کنه. دوست دارم بچه هام رو ببینم.

دخترات چند سالشونه؟

نمی دونم.

الان بچه‌هایت را ببینی می‌شناسی؟

آره.

بچه‌هات از دستت ناراحت هستن؟

بله. چون اومدم زندان.

کسی ملاقاتت میاد؟

هیچکس.

پدر و مادرت زنده هستند؟

نمی دونم. خبر ندارم. تماس نگرفتم باهاشون. یادم هست با خانواده‌ ام آبعلی بودیم. بجنورد دستگیر شدم.

کودکی کجا بودی؟

آبعلی. اونجا زندگی می‌کردیم شغل پدر هم بنایی بود.

برادرانت چه کاره هستن؟

کارگر هستن. یکیشون چاه‌کن هست و بقیه رو اصلاً یادم نمیاد.

خواب می‌بینی؟

بله. اما یادم نیست خواب چی رو می بینم.

الان چه کار می‌کنی؟

کاشیکاری. بنایی. کشاورزی.

کاشیکاری رو از کجا یاد گرفتی؟ یادت نرفته؟

از بابام یاد گرفتم. یادم نرفته. بلدم.

تو زندان با کی رفیقی؟

با چند زندانی. با «جواد.ک» رفیقم. نمی دونم جرمش چیه.

اینجا کلاسی، آموزشگاهی، کارگاهی نمیری؟

نه. هیچی.

پرونده سرقتت رو یادت میاد؟

نه.

شاکی داری؟

نمی دونم.

میگن راننده تاکسی و زنش رو بدجور زدی!

یادم نمیاد.

خب بالاخره باید یک فکری برای اون پرونده کرد.

یه کاری می کنم رضایت بده.

چه کار می‌کنی؟

التماسش می‌کنم.

از زندان آزاد بشی کجا میری؟ چه کار می کنی؟ با پولش چی کار می کنی؟

میرم روستای خودمون «غلامان». کاشیکاری می کنم، نمی دونم هرچی لازم داشته باشم می خرم. هرچی خانواده‌ ام بخوان براشون می‌خرم.

خانواده ات اونجا هستن؟

نمی دونم.

از روز اجرای حکم اعدامت یا قبل از آن چیزی به خاطر داری؟

هیچ چیزی یادم نمیاد.

وقتی تو سردخونه به هوش آمدی رو یادت هست؟

نه هیچی یادم نمیاد.

از چوبه دار چیزی به خاطر داری؟ سخت بود اعدام؟

چیزی یادم نمیاد. ولی خیلی سخت بود.

خانواده‌ ات بودن؟

نه. نمی‌خواستم اعدامم را ببینند.

می‌دونستن می خوای اعدام بشی؟

نه. خبر نداده بودم.

آخرین خواسته‌ات چی بود؟

خواسته‌ای نداشتم. نمی‌خواستم اعدام بشم ولی می‌دونستم که اعدامم می‌کنن.

تقاضا کردی اعدامت نکنن و ببخشندت؟

گفتم ببخشید، نبخشیدن.

الان خوشحالی که زنده‌ای و فکر می‌کنی خدا خیلی دوستت داشته؟

بله.

سیگار می‌کشی؟

نه. حشیش می‌کشم اگه باشه.

تو زندان هم می‌کشی؟

نه. تو زندان نیست.

چند ساله حبسی؟

10 سال.

الان تو چه سالی هستیم؟

نمی دونم.

پس از کجا می دونی 10 ساله زندانی؟

بقیه میگن.

دوست داری بری خونه؟

بله.

حالا که بچه‌هایت بزرگ تر شدن و هزینه‌هاشون بیشتر شده اگر بری بنایی و مشکل مالی داشته باشی باز میری سراغ موادمخدر؟

نه دیگه نمیرم؛ دیگه به هیچ عنوان نمیرم سراغ مواد.

می‌ترسی یا از مواد بدت میاد؟

بدم میاد.

چون از مرگ می‌ترسی خلاف نمی کنی؟

بله.

الان، چهار سال بعد از اعدام و بازگشت به زندگی، چه درخواستی داری؟

فقط می خوام بدونم کی آزاد می‌شم. دوست دارم عید بچه‌هام رو ببینم.



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار
پرطرفدارها