برش هايي از زندگي يکي از خطرناک ترين مجرمان کشور که روز جمعه به دام افتاد
کد خبر: ۸۲۲۸۵
تاریخ انتشار: ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۵:۲۴

نصف جهان: نامش بارها لرزه بر تن افراد انداخته است، پاي ثابت دعوا و عربده کشي، کسي که او را «عقاب ايران» مينامند حالا در دام پليس گرفتار شده است. «وحيد مرادي» که يکي از معروف ترين اراذل و اوباش سطح يک تهران است بارها به اتهام مزاحمت، درگيري، ايجاد رعب و وحشت و تهديد و... روانه زندان شده اما اين بار نه به جرم اوباشگري که به جرم قتل دوستش دستگير شده است.

ويژگي هاي شخصيتي و ماجراي زندگي اين متهم که به اصطلاح گنده لات ناميده شده است ديروز در رسانه هاي کشور بازتاب وسيعي داشت. به گونه اي که روزنامه هايي چون ايران، جوان، شرق و شهروند وخبرگزاري هاي رکنا، آنا و... در مصاحبه هايي اختصاصي با اين متهم، به واکاوي ابعاد شخصيتي و روحي او پرداختند.

اين شرور 34ساله ساعت 20 چهارشنبه 26 ارديبهشت ماه سال جاري در يک مهماني که به مناسبت آزادي او از زندان برگزار شده بود سه نفر از دوستانش را در يک درگيري خونين با استفاده از ضربات چاقو زخمي مي کند که يکي از آنها به نام «حسين گودرزي» 35 ساله به دليل وخامت حالش در بيمارستان جان خود را از دست مي دهد.

متهم پس از ارتکاب قتل بلافاصله به خانهاش رفته و با کمک دوستانش که آنها هم سابقه شرارت داشتند، با جمعآوري مدارک و مقداري پول قصد سفر قاچاقي به کشور ترکيه را داشت که ساعت 8 صبح جمعه 28 ارديبهشت ماه در يکي از روستاهاي کوهستاني در منطقه اي صعب العبور واقع در 500متري مرز ترکيه در حالي که زير يک تخته سنگ به خواب رفته بود توسط مأموران پليس غافلگير و دستگير شد.

وحيد که به «شاخ اينستا» معروف است اخيراً به جرم خط و نشان كشيدن براي يكي ديگر از اراذل و اوباش و انتشار فيلم آن در فضاي مجازي، بازداشت شده بود. متهم هنگام دستگيري با سلاح سرد و قمه به مأموران حمله کرده كه در اين درگيري مأموران با شليك گلوله به پاي وي موفق به بازداشت او مي شوند، اما يك ماه و نيم بعد با قيد وثيقه از زندان آزاد مي شود و 24 ساعت پس از آن مرتکب قتل مي شود.

در ادامه بخش هايي از اظهارات اين شرور معروف پايتخت را در گفتگو با رسانه ها مي خوانيد.

تا سيکل درس خواندم. دوست نداشتم درس بخوانم.

برادر ندارم و تك پسر هستم. خواهرم هم چند سال قبل فوت كرد. من با اين كارها پدر و مادرم را پير كردم.

شغلم آزاد بود. در نمايشگاه ماشين كار دلالي خودرو مي كردم و در باشگاه بدنسازي داروهاي تقويتي مي فروختم. من کشتيگير هستم. چندين فن خوب کشتي بلدم که در باشگاه آنها را آموزش ميدادم. يکبار مدال جوانان دريافت کرده بودم.

5سالي ميشود که ازدواج کردهام. يک پسر چهار ساله دارم که دوست دارم دکتر بشود. همسرم هميشه ميدانست که من مرد با معرفت و ناموسپرستي هستم، ميدانست بخاطر اين مسائل است که دعوا ميکنم، براي همين مشکلي با اين مسئله نداشت.

اولين بار سال 80 بود که دستگير شدم. 18سال داشتم. بخاطر دوستانم وارد يک درگيرياي شدم و يکنفر را مجروح کردم. اين بار پانزدهم است که به جرم قتل دوستم به زندان ميروم. من هيچ خلافي در زندگيام نکردهام به جز دعوا و درگيري؛ نه سارقم، نه کلاهبردار و نه زورگير؛ روي مسئله ناموس هم خيلي حساسم. براي همين اصلاً مزاحم نواميس نميشدم. بيشتر دعواهاي من هميشه سر مرام و معرفت بوده است. کسي به دوستان يا ناموسم چپ نگاه ميکرد، با او درگير ميشدم. هميشه هم بخاطر اين موضوع دعوا ميکردم و بعد از درگيري دستگير ميشدم. من اصلاً آدم خشني نيستم.

به من ميگويند «عقاب ايران». اصلاً هر چي ميکشم از دست دوست و آشنايانم هست. آنها مدام زير پايم مينشستند و مرا تشويق ميکردند که دعوا و شرارت کنم.

18 گلوله به پاهايم زدهاند. در هر دستگيري چندتايي گوله خوردهام، من الان هم عصا دارم و بايد پايم را عمل کنم.

(درباره فيلمهاي زيادي که از او در فضاي مجازي منتشر شده که در حال رجز خواني است) فيلمها را من نگرفتهام من به مهماني يا مجلسي ميرفتم و يک فرد از من فيلم ميگرفت در نهايت ديدم فضاي مجازي پر از تصاوير من است به همين دليل به پليس فتا رفتم گوشي خود را که ساده بود نشان دادم و گفتم ديگران هستند که براي من صفحه مجازي درست ميکنند. همه فکر ميکنند که آن صفحات مال من است اما من هيچ صفحهاي ندارم. طرفداراي من زياد بود چون کار فولي نداشتم. يعني مزاحم ناموس مردم نشدم، کارهاي غيراخلاقي نکردم، دزدي و زورگيري نکردم.

(درباره اينکه اين اولين بار بوده مرتکب قتل شده) يکبار با مردي ميانسال درگير شدم. به من فحش داده بود و من هم عصباني شدم. در اين درگيري او حالش بد شد و بعد از رفتن به بيمارستان جانش را از دست داد. مرا به جرم قتل دستگير کردند، ولي بعد مشخص شد که آن مرد بر اثر سکته قلبي جان باخته است، براي همين من هم از اتهام قتل تبرئه شدم.

مدتي بود که از رفيقم خبر نداشتم يک روز به من زنگ زد و مرا به منزلش دعوت کرد برايم آژانس گرفت و من به منزلش رفتم. در واقع بچههاي محل آنها به همراه بچههاي خواهرش در آنجا بودند که من هم به آنها اضافه شدم. وقتي وارد خانه شدم ديدم که مشروب روي ميز است اگر ميدانستم بساط مشروب دارند هرگز به آنجا نميرفتم. به من مشروب تعارف کردند اما گفتم که يکسال است که ديگر مصرف نميکنم در نهايت مرا راضي کرد. سرمان گرم شده بود که گوشياش را درآورد تا در اينستاگرام لايو بگيرد.

قبل از اينکه شروع به لايو گرفتن کند گفتم حسين از من فيلم نگير من تعهد دادم تا در فضاي مجازي از خودم فيلمي منتشر نکنم اما هنوز يک دقيقه از لايو گرفتنش نگذشته بود که به من دشنام ناموسي داد و در نهايت درگير شديم. من اصلاً نميخواستم که او بميرد با چاقو به دستهايش زدم چون به من فحش ناموس داد فقط ميخواستم او را با چاقو بزنم دوستانش به سمت من حملهور شدند و در نهايت درگير شديم. من فقط از خودم دفاع کردم خدا به خانوادهاش صبر دهد.

در راه بوديم که متوجه شدم حسين کشته شده است. من چندين سال با مقتول رفتوآمد داشتم و خانوادهاش را ميشناختم. برادرهايش نور چشمانم هستند. براي خانوادهاش احترام زيادي قائلم. حسين بهترين دوستم بود. خيلي ناراحتم که او را کشتهام. من اصلاً قاتل نبودم، حتي دشمنانم را هم با قدرتنمايي ميترساندم، ولي دست به قتل نميزدم. چه برسد به اينکه دوستم را بکشم. اميدوارم رضايت بدهند. من يک پسر کوچک دارم، نميخواهم بدون پدر بزرگ شود.

سه ميليون به يک قاچاقچي انسان دادم تا مرا از مرز رد کند باورتان نميشود شايد اگر پنج دقيقه مأمورها ديرتر آمده بودند من از مرز رد شده بودم.

فردي که قرار بود مرا از مرز رد کند؛ فروختم. در خانه بودم که به من گفت بايد به جاي ديگري برويم و در آنجا بود که رکب خوردم و مأموران جايم را پيدا کردند و حالا اينجام.

نوشتههاي روي بدنم حاصل بچگي است هر کسي در بچگي کار خلافي انجام داده اما به طرق مختلف. اگر کسي عقل داشته باشد کارهايي را که من انجام دادم، انجام نميدهد.

اگر به قبل برميگشتيم من درس ميخواندم. به خدا اين راه را نميروم. من حتي به آن مهمانيهم نميرفتم چون فکر ميکردم حسين رفيق من است حسين نميخواهد براي من کلک درست کند.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار