کد خبر: ۹۳۶۰۱
تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۷ - ۱۶:۲۱

نصف جهان: متهم سابقه دار معروف به «ناتاشا» بعد از آزادي از زندان، باند زورگيري هاي خشن را راه اندازي کرده بود و اقدام به سرقت ميکرد. وي به همراه پنج نفر از اعضاي باندش، در عمليات تعقيب و گريز مأموران پليس زمينگير شد.

به دنبال چند فقره سرقت به عنف توسط دو سرنشين يک موتورسيکلت آپاچي سفيد که در حين سرقت صورتهاي خود را پوشانده بودند و در جنوب تهران اقدام به چند مورد زورگيري کرده بودند، موضوع شناسايي و دستگيري سارقان در دستور کار مأموران قرار گرفت.

با توجه به اظهارات شاکيان در خصوص مشخصات ظاهري هر دو سرنشين و موتورسيکلت سارقان، يکي از گشتيهاي کلانتري 170 کهريزک موفق شد موتورسيکلت مذکور را در مسير مجيدآباد به سمت قلعه شيخ شناسايي کند، ولي هر دو متهم به محض ديدن مأموران اقدام به فرار کردند.

پس از بي توجهي متهمان به دستورات مکرر ايست پليس و تلاش آنها براي فرار، مأموران پليس با رعايت قانون به کارگيري سلاح اقدام به هفت شليک هوايي کردند و سرانجام در حالي که تعادل موتورسيکلت متهمان به هم خورده بود، موفق به دستگيري يکي از دو متهم شدند و ترک نشين آن متواري شد.

پس از دستگيري راکب و بررسي پلاک موتورسيکلت متهمان که توسط آنها مخدوش شده بود، مشخص شد که موتورسيکلت حدود دو ماه قبل به سرقت رفته بود و متهمان براي سرقت و زورگيريها از موتورسيکلتهاي سرقتي استفاده ميکردند. در بازرسي از متهم دستگير شده چهار دستگاه موبايل و يک چاقو کشف شد.

متهم دستگير شده در اعترافاتش با اشاره به زورگيريهاي يکساله اخير خود، به همکاري يکي از متهمان سابقه دار و حرفهاي به نام «ناتاشا» اعتراف کرد. اين فرد سابقه دار به عنوان مغز متفکر در طرح ريزي سرقتهاي متعددي با باندهاي مختلف فعاليت داشته و با توجه به استعداد بالاي او، لقب «ناتاشا» را که نام شخصيت متفکر در يکي از سريالهاي پليسي بوده به وي داده بودند. در تحقيقات اوليه مشخص شد «ناتاشا» تبحر خاصي در باز کردن قفل و روشن کردن موتورسيکلتهاي خاص و پرشتاب دارد، اين موتورها را در مناطق شمالي شهر سرقت ميکرده و با هر يک از اين موتورهاي سرقتي، چند فقره زورگيري انجام ميدادند و نهايتاً پس از تغيير پلاک و شماره موتور، آنها را به فروش ميرساندند.

اعضاي اين باند روزانه بين1/5 تا 2 ميليون تومان درآمد داشته اند و هريک از گوشيهايي را که به سرقت ميبردند بين 200 تا 300 هزار تومان به فروش ميرساندند.

***

«ناتاشا»، متهم حرفه اي و سابقه داري است که به گفته اعضاي باند مذکور، مغز متفکر و سردسته گروه است اما خودش به هيچ وجه اين موضوع را قبول ندارد. او مي گويد ترجيح مي دهد تنها کار کند چراکه تجربه خوبي در کار خلاف به صورت باندي ندارد.

چرا دستگير شديد؟

به جرم زورگيري خشن با استفاده از سلاح سرد و موتورسيکلت.

کجا سرقت ميکرديد؟

همه جا. برايم فرقي نداشت.

چند نفر بوديد؟

نميدانم کلاً چند نفر هستيم، ولي دروغ نميگويم با پنج نفر از بچهها از قبل آشنايي داشتم و ميدانستم که با هم هستيم. ولي بقيه را نميشناسم. الان يک دوجين آدم در بازداشتگاه هستند که همه ميگويند هم باند هستيم. قسم ميخورم که به غير از اين پنج نفر هيچکسي را نميشناسم.

وظيفه تان در زمان سرقتها انجام چه کاري بود؟

موتور دزد هستم. هر موتوري را ميتوانم بدزدم. ماشين هم نه همه ماشينها پرايد و پژو و بعضي از ماشينهاي خارجي را ميتوانم سه سوت سرقت کنم.

بقيه اعضاي باند چه کار ميکردند؟

خودشان دستگير شده اند ميتوانيد از خودشان بپرسيد.

همه ميگويند که شما سردسته باند بوديد؟

من؟ من تازه از زندان آزاد شدم. سر دسته باند کجا بود. من سردسته باند نيستم. من همه کاره نبودم. يک عالمه آدم بوديم؛ من هم مثل بقيه يک عضو از اعضاي باند بودم.

سر دسته باند چه کسي است؟

من با «جواد» هماهنگ بودم که الان هم دستگير شده، همان کسي که موتور داشت و با شليک پليس متوقف شد و همه را به درد سر انداخت.

همه گفتند که سر دسته هستيد قبول نداريد؟

نه. چرا من ميگويم که سر دسته نيستم، باور نميکنيد. بعد آنها همه ميگويند سر دسته من هستم، باور ميکنيد.

چرا اسم باند «ناتاشا» است؟

حتماً به «ناتاشا» علاقه دارند. من بيکار بودم گفتند با هم کار کنيم. چون تازه از زندان بيرون آمده بودم، فقط پول برايم مهم بود. براي همين هم قبول کردم با هم کار کنيم. من اصلاً تجربه خوبي در کار خلاف به صورت باندي ندارم. اولاً جمعيت زياد است ثانياً کافي است از دماغ يک نفر خون بيايد، همه اعضاي باند پايشان گير است. خودم ترجيح ميدهم که تنها کار کنم، اينطوري صفر تا 100 کار و پولي که در ميآورم براي خودم است.

روزي چقدر در آمد داشتيد؟

من روزي يک تومان ميگرفتم، بقيه را نميدانم.

روزي يک ميليون تومان در آمد داشتيد؟ مگر چه کار ميکرديد؟

بالاخره هر کسي به اندازه تواناييهايي که دارد پول ميگيرد. قيمت من هم همينقدر بود. قبول هم کردند که من عضو باندشان باشم.

سابقه داريد؟

بله. يک بار که زنداني بشوي، ديگر تمام است. هيچ کجا جايت نيست. من بعد از دستگيري، همه اش درگير رد مال بودم و هي دزدي کردم که بتوانم چاله چولههاي زندگي ام را پر کنم. هي در مرداب فرو رفتم. هفت سال در مجموع زنداني بودم و پول هشت تا خانه را رد مال کردم.

پشيمان نيستيد؟

من زندگيم را از دست دادم. اگر بخواهم از اول شروع کنم بايد بروم يک جاي ديگر زندگي کنم. پنج سال است که خانه نرفتم و خانواده ام را نديدم. اصلاً زندگيم از هم پاشيده است. به جاي اينکه الگو باشم درس عبرت شدم. خودم هم از زندان رفتن و آزاد شدن خسته شدم، اما کاري نميتوانم بکنم. سرنوشت من هم اينطوري نوشته شده است که خلافکار باشم.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار