پ
در جستجوی پیام یک نمایشگاه مینیاتور که این روزها در اصفهان برپاست
کد خبر: ۹۹۷۴۲
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۷:۵۳

نصف جهان: در عصر رواج «گرافیتی» روی دیوارهای شهر و نمایش هنرهای پیشرو در امروزی ترین گالری ها، اگر به شما بگویند نمایشگاهی از یکی از ناب ترین و زیباترین هنرهای ایران در یک خانه تاریخی چهارصد ساله برپا شده است، قاعدتاً نباید فرصت تماشای آن را از دست بدهید. چرا؟ چون این موقعیت مناسبی برای گشت و گذار در دنیای شمایل های هنری قدیمی در خانه ای متعلق به عهد صفوی و لذت بردن از تناسب دلربای «هنر» و «زندگی» است؛ فرصتی مغتنم برای دل کندن از فضای تفیده و مدرن زده(!) این روزها و دل سپردن به نقش و نگارهای همیشه آشنای هنر «مینیاتور» آن هم در سایه چشم انداز زیبای دیوارهای کاهگلی این خانه تاریخی و غوطه ور شدن در حوض رؤیاهای آن.

اصفهان، خیابان خاقانی، خانه تاریخی صفوی، اتاق سه دری، نمایشگاه «مروری بر آثار محمد جواد غروی«.

برای رسیدن به آرامش خانه صفوی و گذاری بر این نمایشگاه، اول باید از لابه لای اتومبیل های پشت به پشت ایستاده در یک خیابان باریک و امروزی گذشت؛ خیابان خاقانی؛ با فروشگاه های رنگارنگ آنچنانی و آدم های اینچنانی(!) و غذافروشی های قرن بیست و یکمی اش! همه اینها را باید به حال خود وانهاد و از درِ چوبی زیبای خانه صفوی وارد یک دالان طولانی شد تا رسید به گوشه حیاطی چهارگوش و بالاخره رودررو شدن با آن شمایل های رقصان؛ سفری به درازای تاریخ برای گذر از فضایی مدرن و ورود به فضایی متفاوت و قدیمی.

البته بگذرید از اینکه نشانه های مدرنیسم، به این مأوای دیروزین هم نفوذ کرده و خانه تاریخی صفوی را با مُد روز آمیخته اما وقتی می خواهی به اتاقی که به «سه دری» معروف است وارد شوی و چشم در چشم مردان و زنان رنگارنگ نشسته بر قاب های آویزان بر دیوارها بدوزی، باید هرچه قبل از آن دیده ای را پشت در اتاق بگذاری تا اجازه یابی لختی با هنر نقاشی عصر پیشینیانمان مأنوس شوی.

تضاد عجیبی در احوالات آدم پدید می آید وقتی می بیند شخصیت های همیشه آشنای هنر مینیاتور، دور از هیاهوی شهر، روی چند ده تابلوی نصب شده بر دیوارهای اتاق کوچک و زیبایی به رقص در آمده اند و انسان را از «امروزِ شلوغ» به «دیروزِ آرام» پرتاب می کنند.

کدام را باور کنیم؟ هوس انگیز بودن تجملات پیچیده امروز یا سادگی و زیبایی و طراوت نهفته در «زندگی» و «هنر» دیروز را؟ فلسفه برپایی این نمایشگاه، پاسخی به همین سئوال است.

تحت تأثیر استاد

سال 1329 که محمد جواد غروی به دنیا آمد، «حاج میرزا آقا امامی» 69 ساله بود. غروی پنج سال داشت که امامی در اصفهان درگذشت.

حاج میرزا آقا امامی در حوزه نگارگری به عنوان چهره‌ای شاخص با آثاری ماندگار شناخته می‌شود. او در گل و بوته سازی بسیار مبرز بود و آنطور که در مجله «وحید» درباره این هنرمند آمده: «تابلوهاي مينياتور امامي، دقيق و ظريف و خوش نما و خوش حالت است.» آیدین آغداشلو هم درباره او گفته «میرزا آقا امامی از بزرگ ترین هنرمندان هنرهای سنتی یکصدسال گذشته ایران است«.

تقارن دوران پختگی میرزا آقا با کودکی غروی، این فرصت را از او گرفت که در کنار شاگردانی همچون محمود فرشچیان از محضر استاد بهره ببرد اما نزدیکی غروی با خانواده امامی، باعث انتقال بعضی ویژگی های هنر این استاد بزرگ مینیاتور ایران به آثار او هم شده است. گفته شده میرزا آقا امامی در كارهايي كه جنبه تقليدي از روي كارهاي استادان پيشين دارد چیره دست بوده و جالب آنکه در نمایشگاه مروری بر آثار محمد جواد غروی هم با همین ویژگی مواجه می شویم؛ تقلیدی آگاهانه از کمال الملک، فرشچیان و حتی تنه زدن به هنر بعضی نقاشان فرنگی.

از طرفی درباره ویژگی آثار امامی گفته شده که او «چهره و اندام را متمایل به فربهی نشان می داده است» که تأثیرپذیری از این ویژگی هم در بعضی از نقاشی های به نمایش درآمده غروی به چشم می خورد.

همه اینها را بگذارید در کنار آرامشی که با تماشای مینیاتورهای محمد جواد غروی به انسان سرایت می کند و بعد به یاد بیاورید مشابه همین آرامش را که انسان بعد از مشاهده هنر دست هنرمندان بزرگ این مرز و بوم در خود احساس می کند. برای اثبات این ادعا، سری به فضای مجازی بزنید و با تابلوهای بی بدیل حاج میرزاآقا امامی بیشتر آشنا شوید.

در مجموع، نفوذ عقاید هنری حاج میرزا آقا امامی در کارهای محمد جواد غروی به وضوح مشخص است در حالی که غروی به جز این تأثیرپذیری شخصی، از یک مکتب مهم در مینیاتور نیز الهام زیادی گرفته است؛ مکتبی که آغازش با نام اصفهان و آفرینشش با شکوفایی دوران صفوی همزمان است.

دریچه ای رو به گذشته

با انتقال پایتخت صفویان از قزوین به اصفهان، هنرمندان زیادی به این شهر کوچ کردند. در میان اینها، مینیاتوریست های بزرگی هم وارد اصفهان شدند که بعدها شاهکارهای هنری فراوانی آفریدند. کار این هنرمندان به قدری رونق گرفت که به تدریج مکتبی به نام «اصفهان» در نگارگری به وجود آمد. این مکتب، واجد ویژگی های مشخصی بود از جمله اینکه باغ‌ها و گل‌های به کار رفته در مینیاتورها بسیار زیباتر و با شکوه‌تر شدند و فخر و جلال لباس ها نیز بیشتر و در طراحی آنها دقت و ظرافت چشمگیرتری به عمل آمد. این در حالی بود که تعداد افرادِ تصویر شده در یک نگاره رو به کاهش نهاد و تک‌چهره‌ها افزایش یافتند. به همین دلیل هم سر و ریش و مو، حالت واقع‌ بینانه‌تری پیدا کردند اگرچه تعداد رنگ‌های به‌کاررفته در نقاشی ها محدود شد. از طرفی آنچه در مکتب اصفهان بسیار مورد توجه قرار گرفت، تصویر کردن زندگی روزمره مردم (اعم از زن و مرد) بود که در کنار سایر ویژگی های این مکتب، هنر مینیاتور ایران را یک سر و گردن بالاتر از مکاتب دیگر نشاند.

این مشخصه ها (هر چند با شدت و ضعف) در تابلوهای نمایشگاه «مروری بر آثار محمد جواد غروی» نیز به چشم می خورد و نشان می دهد نقاش، آشکارا تحت تأثیر مکتب اصفهان قرار داشته است.

خوش آمدید به جهان رنگ ها

مسئله اصلی این نیست که بعد از پیدایش مکتب اصفهان، از تعداد رنگ های به کار رفته در آثار مینیاتور کاسته شد بلکه بعد از آن هم، انس پیدا کردن با هنر نگارگری جز با غرق شدن در رنگ معنا پیدا نمی کرد؛ یا لااقل یکی از جنبه های این انیسی و مونسی، در رنگ های به کار رفته در نقاشی های مینیاتور مشاهده می شود. بعید است چشمتان به هنرِ دست مینیاتوریستی افتاده باشد و رنگارنگ بودن نقاشی او، شما را مجذوب نکرده باشد. این خاصیت هنر نگارگری است. استفاده از رنگ های زنده و زیبا (حتی اگر شاد نباشد) چنان ارج و قربی داشته (و دارد) که مینیاتورسازهای مجرب، اغلب از رنگ های دست ساز خود برای آفریدن هنرشان استفاده می کرده اند. امروزه اما تولید این رنگ های طبیعی به فراموشی سپرده شده هرچند همچنان کسانی هم پیدا می شوند که رنگ های مورد استفاده شان را تولید کنند.

اینکه چرا رنگ پردازی در نگارگری از اهمیت برخوردار است شاید به یکی از خاستگاه های هنر مینیاتور که «طبیعت» است بازگردد. کوه و دشت، حیوانات اهلی و وحشی، لباس هایی از تار و پود طبیعی و حتی آسمان و زمین از اجزای جدا ناشدنی نقاشی های مینیاتور به حساب می آیند و کیست که نداند این اجزا، مملو از ترکیب های رنگی زیبا و چشم نواز هستند.

برای نمونه به تابلوی «ضامن آهو» در نمایشگاه آثار محمد جواد غروی نگاه کنید. این اثری است که در خلق آن (چنانچه در معرفی اش هم آمده)، از مکتب فرشچیان الگو گرفته شده و در آن نهایت رنگ آمیزی های زیبا به کار رفته است. از آن شکارچی توبه کرده که ابزار شکارش را می شکند گرفته تا اسب و شتر و آهو و تازی و طبیعت انتزاعی (که جزء بلافصل هنر نگارگری است) همه پوشیده از تنوع رنگ و نقش است.

همین مشخصه در بسیاری دیگر از تابلوهای این نمایشگاه هم جلوه گری می کند. به تابلوی «تأمل» بنگرید. اگرچه این اثر تحت سیطره مکتب اصفهان به تصویر در آمده و نسبت به تابلوی «ضامن آهو» از اجزای ساده تری بهره گرفته اما نقاش در آن نیز از ترکیب های رنگی جذابی استفاده کرده است. این ترکیب رنگ، هم درباره خود شخصیت و هم درباره قاب بندی اطراف آن به عینه مشخص است.

حیوانات و البته اسب

سنت و مدرنیسم اگر همه جا با هم به کشمکش برخاسته اند اما در یک جزء به وحدت نظر رسیده اند: حیوانات در نقاشی های مینیاتور.

هم در نگارگری (نماد سنت) و هم در جریان معمول زندگی (نماد مدرنیسم)، حیوانات همواره با انسان ها در یک قاب و در کنار یکدیگر قرار می گیرند (بخوانید زندگی می کنند). این وجه مشترک در نمایشگاه آثار غروی هم دیده می شود. اندکی دقت در تابلوهای این هنرمند نشان می دهد که او نیز همچون اسلافش به این جزء مهم اهمیت داده است به طوری که حیوانات در بیشتر تابلوها حضور پر رنگی دارند. از تابلوی «ضامن آهو» که در آن آهوان در کنار انسان ها نقش محوری ایفا کرده و نماد مظلومیت هستند بگیرید تا حضور حیواناتی دیگر در سایر تابلوها که یا نمادگرایانه و یا در شکلی واقعی، نقش اول را بر عهده دارند. در این میان، «اسب» جایگاه شاخص تری در آثار غروی بازی می کند.

این «حیوان نجیب» در تعداد قابل توجهی از تابلوها حضور دارد؛ حالا یا در تابلو «ضامن آهو» در کنار سوارش است، یا در«رؤیاهای بصری» در خدمت سوارش است و یا در «اسب سرکش»، قرار است مغلوب سوارش شود. اینکه چرا نقاش تا این حد به اسب اهمیت داده را می توان هم به علایق او مربوط دانست و هم به اینکه این حیوان، همیشه مورد توجه مینیاتوریست ها بوده و این بار هم هکذا.

جالب آنکه سوژه «اسب» برای غروی چنان اهمیتی داشته که او ترجیح داده است داستان بعضی از تابلوها را فقط از نگاه این حیوان روایت کند بدون آنکه اثر و نشانه ای از موجودات ذی شعور دیگر در آن نقاشی ها به چشم بیاید.

اما در میان آثار این هنرمند، تابلویی که هم اسب دارد و هم از دیگر تابلوهای اسب دار(!) متفاوت است، اثری با ابعاد کوچک(5/26 * 19) از این حیوان است که نه در کنار سوارش یا حتی رمیده در طبیعت بلکه نشسته روی نیمکتی در حال کشیدن پیپ دیده می شود! به گفته نقاش، قرار بوده این اسبِ متفاوت که با آب مرکب و مدادرنگ خلق شده، در قالب تصویرسازی برای کتاب کودک مورد استفاده قرار گیرد و به همین دلیل هم شمایی به کل متفاوت از سایر آثار را به خود اختصاص داده است. البته وجوه زندگی مشترک انسان و حیوان در همین تابلو نیز به چشم می خورد؛ آنجا که در این اثر هنری، ابزاری مانند پیپ، برگرفته از جنبه انسانی کار بوده در حالی که هسته اصلی اثر، حیوان است.

پیام هنر و هنرمند

اگر به دنبال پاسخ این پرسش باشیم که آیا پیام برپایی این نمایشگاه، ترجیح نوعی زندگی کلاسیک قدیمی بر زیستن مدرن امروزی است یا خیر، باید از دریچه «مکتب اصفهان در هنر مینیاتور» به ماجرا بنگریم.

مکتب اصفهان قدمتی چند صدساله دارد و اگر یک نقاش در این مکتب به خلق اثر بپردازد، پر واضح است که آن را می شناخته و با مختصاتش احساس نزدیکی می کرده است. همچنین الگوپذیری از اساتیدی که بعدها همین مؤلفه ها را در آثارشان رعایت می کرده اند هم جز با نزدیکی شخصیتی و ذهنی هنرمند با آنها امکانپذیر نخواهد بود.

بر همین اساس می توان باور کرد که آثار به نمایش درآمده غروی در نمایشگاه مروری بر آثار او، کاملاً مبتنی بر رعایت انگاره های مکتب اصفهان و تحت تأثیر هنر میرزاآقا امامی بوده است؛ یک فضاسازی رنگارنگ که عطر ماندگاری اش در سده ای با شکوه از هنر این سرزمین، خوب به مشام می رسد. به همین دلیل هم هست که وقتی در اتاق سه دری خانه صفوی به آویزه های حامل تابلوهای نقاشی نگاه می کنید، برای لحظاتی هم که شده دنیای بیرون را با تمام افسارگسیختگی هایش فراموش می کنید و سر در گریبان می برید که واقعاً باید کدام را باور کنیم؛

هوس انگیز بودن تجملات پیچیده امروز یا سادگی و زیبایی و طراوت نهفته در «زندگی» و «هنر«دیروز را؟

تیتر، برگرفته از فیلمی اثر ناصر تقوایی است


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰