حمله همزمان روزنامه هاي اصلاح طلب و اصولگرا به فصل اخير «پايتخت»
نصف جهان: هرچقدر که رسانه ملي سعي مي کرد قبل از روي آنتن فرستادن «پايتخت6» با پخش نظرات مثبت ملت گرفتار در کرونا از عملکرد قابل قبولش در توليد سريال بگويد ولي منتقدان و بعضاً مخاطبان طرفدار «پايتخت» از حجم ورود شوخي هاي نازل در فصل تازه سريال گله داشتند. رسانه هاي اصلاح طلب و اصولگرا هم که کم پيش مي آيد در ظاهر شبيه هم حرف بزنند ولي در نواختن «پايتخت6» دو روزنامه «شرق» و «جوان» کاملاً همپوشاني يافتند.
روزنامه اصولگراي «جوان» با آبکي خواندن «پايتخت6» نوشت: اگر در پايتختهاي قبلي سادگي شخصيتها منجر ميشد صرفاً در قليلي از موقعيتها؛ دورويي، نفاق و ديگر خصايص منفي خود را نشان دهد و بروز اين ويژگيهاي منفي هرگز به رويهاي عادي تبديل نميشد، اما در «پايتخت 6» شاهد بيرون آمدن اين خصايل از حاشيه به متن هستيم.
اين روزنامه ادامه داد: اگر دلمان خوش بود که سريال «پايتخت» در مقايسه با فيلمهاي بيمايه و مبتذل سينمايي که مبتني بر شوخيهاي جنسي ساخته ميشوند از طنزي فاخرتر و مناسبتر براي خانوادهها و طيف وسيع مخاطبان تلويزيوني برخوردار است، در اين فصل از «پايتخت» شاهديم که اين مجموعه نيز تن به موقعيتهاي آبکي و سطحي داده که صرفاً اصالت خنده در آن مطرح بوده و فرهنگ به کلي به حاشيه رفته است. همه اينها باعث ميشود که فقدان مرحوم خشايار الوند بيش از پيش برايمان محسوس باشد.
روزنامه «جوان» افزود: ضعف فيلمنامه سبب شده در «پايتخت6» خبري از داستان نباشد. در «پايتخت»هاي پيشين در هر قسمت يک اتفاق يا ماجرا محور بود و داستان مبتني بر همين اتفاق کانوني پيش ميرفت و معمولاً سرنوشت ماجرا در هر قسمت تا حدودي مشخص بود و داستان مبتني بر يک طرح و جمعبندي حساب شده و مهندسي شده طرحريزي شده بود، اما کاملاً مشخص است که نويسنده «پايتخت 6» از ايجاد يک چارچوب دراماتيک عاجز بوده و صرفاً در خلق برخي موقعيتهاي کميک تمرکز کرده و با رونمايي از سندروم دست بيقرار اوج خلاقيت خود را عرضه کرده است.
اين رويکرد ربط مستقيمي با همان اتفاقي دارد که به تدريج توانسته مانند يک بيماري سايهاش را روي مديران سازمان صداوسيما سنگينتر کند و آن هم اصالت دادن به خنده و جذب مخاطب به هر قيمتي است. مديران صداوسيما در رقابت با ماهواره و در وضعيتي که دولت از اهرم بودجه براي کنترل سازمان سوءاستفاده ميکند تا حدودي تن به حاکميت اسپانسرها دادهاند و ظاهراً از درک تأثيرات مخرب بداخلاقيهاي نمايشي غافل هستند. واقعيت اين است که حتي هاليوود هم اين اندازه به سرگرمي و خنده اصالت نميدهد و پيام و محتوا، حتي براي ليبراليسم هم اولويت دارد. هدف سطحي، اوليه و کاملاً تاکتيکي ميتواند اين باشد که آثاري، چون «پايتخت» مردم را در رقابت با ماهواره جذب تلويزيون خودمان کند، اما اين استراتژي حداقلي در غيبت نگاه کلاني که بايد به فرهنگساز بودن اين آثار توجه داشته باشد ميتواند خسرانزا باشد.
روزنامه اصلاح طلب «شرق» هم در تحليلي بر «پايتخت6» آورد: سريال در بازتاب برخي وقايع و خصوصيات قومي و طرح موضوع، کاملاً محافظهکارانه پيش ميرود و درباره کيفيت بصري مجموعه هم جز تأسف، نظر خاصي نميتوان داد. سريال به مجموعهاي از تصاوير براي تبليغات تبديل شده که احياناً دو تا جوک و طعنه بيمزه و دمدستي و کنايه سياسي بدون بو و خاصيت هم در آن گنجانده شده است.
روزنامه «شرق» ادامه داد: مشکل اينجاست که براي رساندن چند ايده به قسمتهاي طولاني يک مجموعه تلويزيوني، به غير از موقعيتهاي ايستا، حرکات طبيعي آدمها و کشمکشها هم الکي کش داده ميشوند، زواياي غريب بيدليل و بهوفور در سريال گنجانده ميشوند و سريال در حد يک سيرک تنزل ميکند. در نتيجه، با توجه به روحيه پذيرنده تماشاگر، معموليترين چيزها را بهعنوان طنز و شوخي به او ميدهيم و سطح سليقه او را در يک دهه يکسان و حتي نازل نگه ميداريم! در نتيجه مفهوم ريتم در اينجا به پرکردن اوقات فراغت تقليل مييابد و عملاً از يک ساعت هر قسمت، ده دقيقه براي پيگرفتن وقايع کفايت ميکند!
اين روزنامه تأکيد کرد: ميتوانيم درباره پديدههايي از جنس «پايتخت» منتقد باشيم؛ چون برآمده از وضعيتي ناسالماند و به جاي بهبود اوضاع، از آب گلآلود ماهي ميگيرند. قومي را به شکل اجسام درآورده و هنوز با سايز شکم و ابروي پرپشت و قد دراز و مسخرهبازي از تماشاگر خنده ميگيرند! به جاي تقويت خودفرهيختگي در بيننده، او را به لحاظ ذهني و سليقهاي عقبمانده نگه ميدارند و باعث تکامل او نميشوند. به وضعيت موجود ظاهراً معترض هستند؛ اما از نابساماني بيشتر بهره ميبرند تا نظم و کمال؛ و هيچ روزنهاي براي بهترشدن به بيننده نشان نميدهند جز چند نصيحت ديکتهشده بيبخار!
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰