نصف جهان: آنچه مشاهده میکنید متن دفتر دیگری است از برنامه یاد بعضی نفرات «موسیقی ما» که «فرهاد آییش» (هنرمند برجسته تئاتر و سینما) آن را درباره زنده یاد ناصر چشم آذر روایت کرده است.
یک صحنهای است در فیلم «میکس» که «ناصر چشمآذر» با بغضی عیان رو میکند به «خسرو» و میگوید: «کی میتونه حال منو بفهمه» و بعدتر میرود مینشیند جایی در خانهاش که با دهها شمع آذینش بسته و میگوید: «چرا من باید خواب مولاعلی رو ببینم؟»
حالا که راهی عالَمِ بالا شده، لابد این راز بَرَش فاش شده: «چرا باید خواب مولاعلی رو میدید؟ از همان کودکی آنهم.» اصلا چه رازی بود که خیلی سالها بعدتر، داریوش مهرجویی میان این همه آهنگساز، برود سراغ او تا موسیقی «هامون» را بسازد و او گیر کند میان «ترس و لرزهای» حمید هامون و کییرکگور و شاهعبدالعظیم و امامزاده ابراهیم و یحیی و دوباره آن خواب را ببیند؟
ما نمیدانیم و فقط به نشانهها اکتفا میکنیم. ما تنها میدانیم او نبوغ موسیقی را با درک و احساسی ناب از عشق و زندگی درآمیخت و آن همه ترانه کار کرد یکی از آن یکی بهتر. اصلا کسی هست که بتواند بگوید موسیقی هامون بیشتر به دل مینشیند یا خواهران غریب یا مثلا قصههای مجید؟ ما فقط میدانیم آنکسی که آن بالاست، خیلی حواسش به مَرد بود. مثلا آنوقتی که مدتها بیکار بود و ده هزار تومان توی حسابش مانده بود، «بهرام بحرینی» آمد خانهاش و پیشنهاد داد تا «باران عشق» را بسازد و بعدتر دربارهاش بگوید: «میخواستم واقعه كربلا را با معجزه باران عشق امام حسین(ع) و یارانش سیراب كنم.»
آهنگسازها معمولا پشتِ ملودیهایشان پنهاننند. انگار رسالت دارند آن پشت پسلهها بنویسند تا آدمهای دیگر را ستاره کنند؛ اما «چشمآذر» اینطور نبود. درست است که ملودیهایش خیلیها را ستاره کرد؛ اما آنها میرفتند و او میماند در اوج با همان قد رعنا و چشمهای شوریده و ریشِ پروفسوریاش. با آن موسیقیای که امضای خودش را داشت و به قول محمد صالحعلا: «موسیقیاش نه از بلوز شیکاگو میآمد نه از کانتری تنسی، موسیقیاش میراث فرهنگی خانوادهاش بود. بعدتر هم با اینکه یکی از بنیانگذارهای موسیقی الکترونیک بود، اما الکترونیک او را نه به رپ کشید، نه هوی متال که منشأ بیشتر آثارش، موسیقی دستگاهی خودمان بود.»
یک روز دوستی از او پرسید: چرا از آمریکا برگشتی به اینجا؟ و او جواب داد: « باید زیبایی این چادرهای مشكی، این آجرگریهای كوچه پس كوچهها...این تیرهای كج و كولهی چراغ برق... بچه محلها رو از ریشه درک كنی تا بفهمی تنها باید توی این خاک آروم بگیری.»
و او در یک روز اردیبهشتی در همین خاک آرام گرفت با آثاری که باقی گذاشت برای زیستن و برای عشق.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰