همزمان با سخنرانی اخیر "نفتالی بنت" نخست وزیر اسرائیل در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و تکرار ادعاهای گوناگون از سوی او در مورد ماهیت برنامه اتمی ایران و توصیف آن به مثابه تهدیدی جدی علیه صلح و ثبات بین المللی، بار دیگر بسیاری از جریانهای سیاسی و رسانهای مخالف با ایران، مانور گستردهای را با محوریت ضرورتِ برخورد قهری با توانمندیهای هستهای ایران به راه انداخته اند.
به طور خاص در مدت اخیر، مقامهای اسرائیلی در اظهار نظرهای مختلفی، تهدید کرده اند که به صورت یکجانبه و مستقل، با قدرت هستهای ایران برخورد خواهند کرد و حتی برخی منابع خبری، از نشستهای محرمانه مقامهای اسرئیلی و آمریکایی جهت تعریفِ یک طرحِ جایگزین (Plan B)، در صورت شکست خوردن تلاشها برای ازسرگیری مذاکرات دیپلماتیک با تهران جهت احیای برجام خبر داده اند.
در این چهارچوب، برخی کارشناسان و تحلیلگران به این مساله اشاره میکنند که اسرائیل و آمریکا در صورت تداوم پیشرفتهای هستهای ایران، همانند آنچه در حمله به "پایگاه اتمی الکبار" سوریه (در سال ۲۰۰۷) و "اوسیراک" عراق (در سال ۱۹۸۱) شاهد بودیم، تاسیسات اتمی ایران را نیز هدف قرار خواهند داد و مانع از تبدیل شدن تهران به یک قدرت اتمی در عرصه معادلات بین المللی خواهند شد.
در این راستا یک سوال مطرح میشود و آن این است که تا چه اندازه ایده نابودسازی برنامه هستهای ایران از طریق اقدامات هدفمندِ نظامی، ایدهای درست و قابل اجرا شدن (با کسب موفقیت تمام و کمال) است؟ به نظر میرسد جهت پاسخ به این پرسش، بایستی چند مولفه اساسی را مد نظر قرار داد.
پیشرفته بودن برنامه هستهای ایران
یکی از چالشهای اساسی کشورهای مخالف با ایران در مساله حمله به تاسیسات اتمی این کشور این است که اساسا برنامه هستهای ایران در مرحلهای پیشرفته قرار دارد. دانش هستهای در ایران نیز کاملا بومی بوده و مراحل مختلف تحقیق و توسعه هستهای نیز توسط دانشمندان و متخصصان ایرانی دنبال میشود. ایران اکنون غنی سازی بالای ۶۰ درصد انجام میدهد و توانسته سانتریفیوژهای پیشرفته IR۹ را نیز طراحی و عملیاتی کند. امری که به وضوح حاکی از توانمندیهای قابل توجه علمی ایران در امر دانش هستهای و قدرت آن در فتح قلههای بیشتر در این حوزه است.
از این منظر، اساسا برنامه اتمی ایران محدود به چند دانشمند و چهره علمی و همچنین شماری معدود از تاسیسات اتمی نیست که به راحتی و با انجام عملیاتهای ترور و همچنین اقدامات نظامی بتوان آن را تضعیف و نابود کرد.
درست در همین نقطه است که مقایسه برنامه هستهای ایران با برنامه اتمی سوریه و عراق، اساسا قیاس مع الفارق است. زیرا اولا دانش اتمی در این کشورها تا حد زیادی در مراحل ابتدایی قرار داشت و ثانیا برنامه اتمی آنها تا حد زیادی ماهیتی عملیاتی به خود نگرفته بود کما اینکه راکتور اتمی اوسیراک عراق که هدفِ حمله جنگندههای اسرائیلی قرار گرفت، هنوز حتی آغاز به کار هم نکرده بود (هر چند که در مورد توان این راکتور در بحث یاری رساندن به رژیم صدام حسین در دستیابی به سلاحهای اتمی نیز، اما و اگرهای فراوانی وجود داشت). پایگاه اتمی الکبار سوریه نیز هنوز در مراحل ابتدایی قرار داشت و هدف قرار گرفتنِ آن، عملا برنامه اتمی سوریه را در همان مراحل اولیه نابود کرد. این در حالی است که ایران به هیچ عنوان از حیث دانش هستهای و همچنین تعدد مراکز اتمی، با سوریه و عراق قابل مقایسه نیست.
پراکندگی تاسیسات اتمی ایران در اقصی نقاط این کشور
یکی دیگر از ویژگیهای تاسیسات اتمی ایران که حمله به آنها را برای دشمنان خارجی بسیار سخت و مشکل میکند، پراکنده بودن ِ آنها در اقصی نقاط این کشور است. جدای از این ها، نباید فراموش کرد که این تاسیسات، توسط استحکامات بتنی و موانع طبیعی (نظیر حفر شدن در دلِ کوه) و همچنین پدافند هوایی سنگین، حراست میشوند. مسالهای که عملا امکان موفق شدنِ صد در صد و تضمینی هرگونه اقدام نظامی علیه تاسیسات اتمی ایرن را تا حد زیادی کاهش میدهد.
به طور خاص در چند ساله اخیر شاهد بوده ایم که هر اقدام خرابکارانه اسرائیل و آمریکا علیه برنامه اتمی ایران، با تقویت هر چه بیشتر این برنامه و سرعت بخشی قابل توجه جهت ترمیم خسارات وارده و انجام پیشرفتهای بیشتر همراه بوده و برنامه هستهای ایران هیچگاه به مرحله توقف و نابودی نرسیده است.
جدای از همه اینها باید توجه داشت که انجام اقدامات نظامی و خرابکارانه علیه برنامه و تاسیسات اتمی ایران، تا حد زیادی غرور ملی ایرانیان را که نسبت به استقلال خود حساس هستند خدشه دار خواهد کرد و موجب تشدید فشارها بر دولت این کشور جهت افزایش توان هستهای ایران خواهد شد. امری که عملا پیامدهای به مراتب مخربتری را برای طرفهای غربی به همراه خواهد داشت. به طور خاص در نمونه برجام نیز مشاهده کردیم که انجام اقدامات مخرب از سوی "دونالد ترامپ" رئیس جمهور سابق آمریکا علیه توافق برجام موجب شد تا مخالفان توافق مذکور در ایران در ارائه استدلالهای خود قدرت بیشتری بگیرند و عملا مسیر هرگونه تعامل با غرب جهت احیای برجام نیز سختتر شود. این در حالی است که به زعم بسیاری از کارشناسان بین المللی، برجام در مقایسه با اقدامات خرابکارانه علیه ایران میتوانست از ظرفیتهای به مراتب بهتر و بیشتری جهت مهار توانمندیهای هستهای ایران برخوردار باشد (در نمونه حمله به راکتور اتمی اوسیراک عراق نیز بسیاری از تحلیلگران بین المللی بر این باورند که این حمله موجب شد تا قدرت لابیهای دستیابی به سلاحهای اتمی در داخل عراق، به شدت افزایش پیدا کند و ده سال پس از حمله به اوسیراک، با توجه به اطلاعات منتشره از سوی سازمانهای اطلاعاتی بین المللی، عراق از دانشِ فنی بیشتری در امر توانمندیهای اتمی خود برخوردار باشد).
توان نظامی و امنیتی ایران
در چهارچوب سطح بندیهای قدرت در عرصه بین المللی، ایران یک قدرت قابل توجهِ منطقهای در یک منطقه راهبردی یعنی خاورمیانه است. شبکه قدرت منطقهای ایران و همچنین روابط نزدیک و راهبردی آن با کشورهایی نظیر چین و روسیه موجب میشود تا انجام هرگونه اقدام خرابکارانه و نظامی از سوی کشورهای خارجی علیه برنامه اتمی ایران، به اقدامی پرهزینه و با تبعات فراوان در عرصه روابط بین الملل تبدیل شود.
در این زمینه به طور خاص وقتی رهبران اسرائیل از حمله به تاسیسات اتمی ایران سخن میگویند به خوبی میدانند که شبکه قدرت ایران نیز آنها را محاصره کرده و نمیتوانند از تبعات اقداماتِ مخرب خود فرار کنند. این مساله مخصوصا در شرایطی که اسرائیل اکنون با چالشهایی نظیر اعتراضات داخلی (مخصوصا از جانب اعراب ساکن در اراضی اشغالی)، تشدید نارضایتی از اسرائیل در کرانه باختری، قدرت گیری حماس در نوار غزه، و تقویت سوریه و حزب الله لبنان در جوار مرزهای خود رو به رو است، عملا دامنه کنش ورزیهای آزادانه و عاری از توجه به تبعاتِ اقدامات اسرائیل را از آن میگیرد.
از سویی، اسرائیلیها به خوبی با توجه به تجربه قریب به دو دهه اخیر خود دریافته اند که انجام اقدامات خرابکارانه علیه برنامه اتمی ایران، صرفا ایرانیها را در تبدیل شدن به یک قدرت هستهای مصممتر خواهد کرد. کما اینکه شاهد بودیم در جریان ترور سال گذشته شهید "محسن فخری زاده" و همچنین اقدام خرابکارانه در تاسیسات اتمی نطنز، ایران با یپشرفت قابل ملاحظه توانمندیهای هستهای خود پاسخ طرف مقابل را داد و عملا توانست از بحران، فرصتی قابل توجه برای خود بسازد و اکنون در جریان مذاکرات آتی با طرفهای غربی نیز از آنها به مثابه اهرمهایی موثر استفاده خواهد کرد.
از این منظر باید گفت، انجام اقدامات خرابکارانه علیه تاسیسات اتمی یک کشور، تنها علیه آن دسته از دولتهایی در عرصه روابط بین الملل میتواند به کسب نتایج مطلوب منجر شود که اولا، درمراحل ابتدایی از دانش هستهای بوده و صرفا از تعدادی محدود از دانشمندان وتاسیسات اتمی برخوردارد باشند، ثانیا: از قدرت چندانی برخوردار نباشند (و ماهیت برنامه اتمی آنها مخفی باشد. مخفی بودن برنامه هستهای یک کشور و نابودی آن موجب میشود تا افکار عمومی داخلی آن کشور، فشار چدانی را به رهبران خود جهت نشان دادن واکنشی شدید در برابر قدامات خرابکارانه علیه توان اتمی کشورشان، وارد نکنند) و ثالثا: از موقعیت منطقهای و بین المللی چندانی نیز برخوردار نباشد. مولفههایی که هیچکدام در مورد ایران صدق نمیکنند و به همین دلیل است که اساسا گزینه اقدام نظامی علیه برنامه هستهای ایران را نمیتوان برای طرفهای مخالف با این کشور، گزینهای راهگشا و معتبر دانست.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰