مهران موسوی خوانساری: در یکی از تکایای خصوصی و مرمتشده در شمال غربی تخت فولاد، روی سنگقبر سفید و زیبایی که سال 1374 شمسی بر سر مزاری نصبشده است، این جملات به چشم میخورد:
«آرامگاه فضل ا...خان دهش معروف به عطاء الملک
فرزند حاج محمدحسین شیرازی
تولد: اردیبهشت 1240 خورشیدی
فوت: اردیبهشت 1338 خورشیدی
که در سن 98 سالگی دار فانی را وداع گفت
روحش شاد»
***
از اصفهان راپُرت میدهند که کارخانه چراغبرق دهش اخیراً شروع به سیمکشی کرده است. اداره بلدیه نیز با کارخانه مذکور داخل مذاکره شده که قراردادی در این خصوص منعقد نماید. ضمناً تقاضا کردهاند که مقرر شود آخرین قراردادی را که بلدیه طهران با کارخانه چراغبرق امین الضرب منعقد نموده به بلدیه اصفهان ارسال دارند تا مطابق شرایط قرارداد مذکور قراردادی تهیه و منعقد گردد.
«روزنامه اطلاعات – 13 آذر 1306»
***
از روزی که کاخ گلستان و تکیه دولت در پایتخت ناصرالدینشاه قاجار با لامپهای برق روشن شد تا آن روز که اصفهانیها از نزدیک با این اختراع عجیب آشنا شدند، 42 سال گذشته بود.
تا پیش از سال 1306 شمسی که عمارت های عالیقاپو و چهلستون با لامپهای برق نورانی شدند، فقط اصفهانیهایی که به تهران سفر میکردند این اختراع نوظهور را از نزدیک لمس کرده بودند اما از 1304 هر کس گذرش به كوچه تلفنخانه میافتاد با تأسیساتی مواجه میشد که آن را «کارخانه چراغبرق» مینامیدند. بعدازآن 2 سال طول کشید تا این تأسیسات که معلوم شد یک نیروگاه کوچک برق است بتواند عالیقاپو و چهلستون را از ظلمات شب خارج کند.
تا آن روز نظیر چنین کارخانهای در شهر مشاهده نشده بود اما همه اهالی اصفهان میدانستند که بانی این دمودستگاه، صنعتگر معروف شهرشان، میرزا فضلا... خان دهش ملقب به عطاءالملک است که از اولین سال قرن جدید(1300) درگیر احداث یک کارخانه نساجی در شهر اصفهان بوده است.
مردادماه سال 1304 شمسی کارخانه نساجی «وطن» در سوی جنوبی رودخانه زایندهرود به نام دهش افتتاح شد اما علاقه این تاجر 64 ساله به صنعت برق آنقدر بود که راضی شود سهمش از کارخانه را به شریکش محمدحسین کازرونی واگذار کند و از محل درآمد این حق السهم، يك نيروگاه ابتدایی و کوچک 99 كيلوواتي با دو دستگاه مولد برق هیزم سوز در کوچه تلفنخانه احداث نماید.
دهش این نیروگاه را هم مانند ماشینآلات کارخانهاش از آلمان وارد کرد و در منابع تاریخی آمده که «برای عبور لوازم و تجهیزات نخستین کارخانه برق از مسیرهای تنگ و باریک به اصفهان، در آن روزگار مجبور شدند جاده ایجاد کنند و حتی در برخی مواقع پل بزنند و با زحمت زیاد آنها را به اصفهان حمل کنند.»
بهاینترتیب شهر اصفهان در سال 1306 یعنی 43 سال بعد از پایان احداث اولین کارخانه مرکزی تولید برق توسط توماس ادیسون در ایالاتمتحده آمریکا و 42 سال بعدازآن که ناصرالدین شاه قاجار صنعت برق را وارد ایران کرد، دارای کارخانه برق شد.
همکاری بلدیه با دهش و آغاز انتقادها از او پیش از شهر اصفهان، کارخانه برق در رشت و مشهد و تبریز و تهران تأسیس شده بود و شاید اگر پدر میرزا فضلا... خان دهش، پسرش را به عهد جوانی برای تحصیل روانه هند نمیکرد و او در سرزمین هفتادودوملت با صنعت برق آشنا نمیشد چهبسا باید زمان بیشتری هم میگذشت تاکسی پیدا شود و برق را به اصفهان بکشد.
اما در ابتدا استفاده از لامپ برق به دلیل ناشناخته بودن این صنعت در اصفهان و البته گران بودنش جنبه عمومی پیدا نکرد. بهتدریج و با ورود «بلدیه» - شهرداری- به موضوع برقکشی شهر، مردم هم با مواهب روشنایی در شب بیشتر آشنا شده و خانههای بیشتری دارای «کنتر» برق شدند.
بلدیه شهر اصفهان از همان ماههای نخستین که کارخانه برق در کوچه تلفنخانه مستقر شد نسبت به گسترش برقکشی در شهر علاقه نشان داد اما ازآنجاکه 13 بهمن ماه 1304 شمسی مجلس شورای ملی تحت نفوذ میرزافضل ا... خان دهش مقرر کرده بود امتیاز انحصاری تأسیس چراغبرق اصفهان تا 20 سال در اختیار وی بوده و دهش «روشنایی شهر اصفهان و حومه را بهوسیله چراغبرق با شرایطی که مشارٌالیه از حیث استعداد کارخانه و تاریخ تأسیس آن و مدت روشنایی و قیمت قوه الکتریک و شرایط فنی تأسیس کارخانه و سیمکشی و نصب پایهها و فراهم کردنلوازم چراغ و غیره تقبل نموده تصدی نماید»، درنتیجه بلدیه ناچار شد به جای آنکه رأساً وارد تولید برق برای شهر شود، طی قراردادی درازای تولید برق توسط کارخانه دهش، ماهانه مبالغی را به او پرداخت کند. در یک نمونه از این همکاری، روزنامه اخگر به تاریخ 5 دیماه 1308 یعنی دو سال بعد از به کار افتادن چرخ این کارخانه به جلسهای اشاره میکند که مسئولان بلدیه با میرزا فضلا...خان برگزار کردهاند:
«[در جلسه شورای بلدی] با حضور آقای دهش (عطاءالملک) مذاکراتی راجع به روشنایی شهر و افزودن بر تعداد چراغهای فعلی شده و بالاخره تصمیم اتخاذ شد که سیصد شعله دیگر بر هفتصد شعله سابق افزوده شود که بر رویهم هزار شعله شود و از اول اسفند یا فروردین هم مقرر شد که تمام شبها چراغهای مذکور که فعلاً تا ساعت دوازده روشن است تا صبح روشن باشد و روزها هم جریان الکتریک دایر شود که استفادههای دیگری هم از قبیل اتو و طبخ و غیره بهوسیله الکتریک به عمل آید.»
اما درحالیکه 8 ماه بعد قرار برافزودن به تعداد آن هزار شعله سطح شهر میشود، ظاهراً برخلاف توافقات اولیه، چراغبرقها تا صبح روشن نمیماند یا اگر هم روشن میماند چندان از نظم مشخصی تبعیت نمیکند. روزنامه اخگر، 18 شهریور 1309:
«در جلسه اخیر انجمن بلدی مذاکراتی راجع به قرارداد بلدیه و کارخانه چراغبرق به عملآمده و قرار شده است که از اول مهرماه چراغهای شهر تا صبح روشن باشد و نیز در معابر و کوچههایی که تابهحال چراغ گذارده نشده است از طرف کارخانه چراغبرق شاهسیم آن کشیده شود و تا سه ماه دیگر چراغهای آن نصب و روشن گردد و قرار شده است که در هرماه بلدیه مبلغ دو هزار تومان به کارخانه چراغبرق بپردازد که کارخانه مزبور دو هزار شعله چراغبرق در شهر دایر و روشن نگاه دارد که جمعاً دو هزار شعله چراغ مذکوره 40 هزار وات قوه داشته باشد.»
در شانزدهم همین ماه بلدیه با کارخانه چراغبرق «کنترات» 30 مادهای منعقد میکند که این قرارداد از اول مهرماه 1309 تا 5 سال قابلاجرا بوده است. بر اساس «کنترات» مزبور، خیابانهای جدیدالاحداث باید «سیمکشی شود» و «تمام چراغها از اول غروب تا یک ساعت و نیم به آفتاب مانده روشن باشد».
کارخانه چراغبرق مطابق با وظیفهای که بر دوشش گذاشته میشود، کوچهها و معابری که دارای روشنایی نبودهاند را چراغدار میکند اما همچنان نمیتواند چراغها را از شب تا صبح روشن نگه دارد. این موضوع انتقادها از عطاء الملک را بیشتر میکند. روزنامه اخگر به تاریخ 13 آذر 1309 لبه تیز حمله را متوجه او کرده و مینویسد: « آقای دهش بهموجب ماده 4 از قراردادی که در تاریخ 16 شهریور 1309 به تصویب انجمن محترم بلدیه یا کفیل محترم بلدیه منعقد نمودهاند، ملزم شدهاند که از اول میزان [مهرماه] همهشب کارخانه چراغبرق را تا صبح به کار مشغول و روشنایی شهر را تا یک ساعت و نیم صبح ادامه دهند درصورتیکه اینک از دو هفته قبل به اینطرف دیده میشود که برخلاف این اصل همهشب چراغها در ساعت یازده و نیم خاموش و شهر معظم اصفهان در یک ظلمت بهتی میافتد. ما نمیدانیم...اعضای انجمن بلدی و مخصوصاً کفیل محترم جدی بلدیه در مقابل این بیعدالتی چگونه و به چه علت سکوت نموده و صاحبامتیاز را وادار به اجرای تعهد خود نمینمایند؟ وقتیکه یک خانواده عادت به نور چراغ نمود بههیچوجه حاضر نیست که منبعد با چراغنفتی گذران نماید. ولی این نقیصه بزرگ که همهشب چراغها خاموش و روشنشده و حتی گاهی اوقات تا نیم ساعت مشترکین را در ظلمت محض باقی میگذارد خود عیب بزرگی است که باید هر چه زودتر رفع و موجبات رضایت و آسایش خاطر مشترکین به عمل آید.»
اخگر همچنین در ادامه همین مطلب از دهش انتقاد میکند که چرا استفاده از برق گران درمیآید: «نقیصه دیگری که در کار این کارخانه مشاهده میشود همان گرانی قیمت روشنایی آن است. درصورتیکه...اگر قوه برق را به قیمت نازلتری به مردم میفروختند و مخصوصاً سعی میکردند که وسایل و اثاثیه سیمکشی و چراغ هم قدری ارزانتر وارد شود، قطعاً ده برابر مشترکین فعلی تحصیل مشترک میکردند.»
بد نیست بدانید در آن تاریخ «بابت آبونه 15 روز» یکمنزل مسکونی که 150 وات برق مصرف کرده بود، باید شش قران و پانزده شاهی به صندوق کارخانه میرسیده است!
اضافه شدن به حجم انتقادها
زیادتر شدن مشترکین و ابتدایی بودن مولدهای برق که با هیزم کار میکردند، کار تولید «قوه الکتریک» موردنیاز برای شهر اصفهان را با مشکل مواجه کرده بود. کارخانه دهش نمیتوانست با این شرایط برق موردنیاز شهر اصفهان را به شکل منظم و دائمی تولید و از آن پشتیبانی کند. همین باعث شد اعتراض اهالی تازه آشنا شده باانرژی برق به شیوه مدیریت میرزافضل ا... خان و البته همزمان به شیوه مدیریت اداره بلدیه اوج بگیرد.
29 اردیبهشت 1310 روزنامه اخگر مینویسد: « تدریجاً دارد موضوع چراغبرق اصفهان غامض میشود. عدم انتظام امور داخلی کارخانه چراغبرق ازیکطرف و عدم مواظبت متصدیان بلدی چراغ شهر از طرف دیگر سبب میشود که همهشب یا سیم یک کوچه یا خیابان خراب گردیده، یک عده از چراغهای شهر چندین شب به حالت خاموش باقی بماند و یا اینکه یک عده از لامپهای خیابانها سوخته و مدتها عابرین آن خیابانها را در تاریکی یا نور ضعیفی باقی بگذارد... در اینجا از آقای مدیر کارخانه چراغبرق نیز میخواهیم سئوال کنیم وقتی سیم پاره میشود و به آن اداره تلفن میکنند که فلان سیم پاره شده و برای عبور و مرور عابرین وضعیت خطرناکی پیشآمده است آیا کارکنان آن اداره باید جواب بدهند آقاجان! به ما مربوط نیست. با اداره بلدیه است!»
27 تیر 1310 روزنامه اخگر یکبار دیگر نسبت به روشن نماندن چراغهای کوچهها و خیابانها در هنگام شب اعتراض میکند و از بلدیه میخواهد به عطاء الملک پول اضافه پرداخت نشود: «در ماده 4 قرارداد منعقده بین اداره بلدیه و صاحب کارخانه نوشتهشده تمام چراغها باید از اول غروب تا یک ساعت و نیم به آفتاب مانده روشن باشد. این قرارداد در تاریخ 16 شهریورماه سال گذشته منعقدشده و باید دید آیا بهاستثنای سه چهار ماه، بیشتر به مواد فوق رفتار شده است؟ درصورتیکه همه میدانیم نشده و از چند ماه قبل به اینطرف، همهشب چراغهای شهر حتی زودتر از ساعت دوازده هم خاموش گردیده. چرا باید در این موقع اداره بلدیه و نمایندگان محترم بلدی اصلاً و اساساً حاضر بشوند که دیناری به صاحبامتیاز کارخانه از بابت قیمت روشنایی شهر بپردازند؟ ماهی دو هزار تومان پول کمی نیست که از جیب مردم یک شاهی یک شاهی درمیآید و در جیب آقای صاحب کارخانه یکدفعه فرو میرود.»
رقبا جدی هستند
بالا گرفتن اعتراضها بالاخره دهش را به فکر چاره میاندازد. در اولین قدم تصمیم گرفته میشود که سوخت کارخانه چراغبرق اصفهان از هیزم به زغال سنگ تغییر پیدا کند. دهش برای تحقق این کار، رو سوی پایتخت آورده و زغال سنگ مورد نیاز را از تهران وارد میکند. بلدیه اصفهان هم بهمنظور مساعدت با عطاء الملک، عوارض واردات زغال سنگ به اصفهان را که خرواری یک تومان اخذ میشد به دو قران و ده شاهی کاهش میدهد و از هفتم دیماه 1310 از قرار پنجاه شاهی عوارض از مدیر کارخانه برق اخذ میکند. اما اینهمه آن چیزی نیست که میان بلدیه و دهش میگذشت.
آنطور که از لابه لای سطور گزارشهای منتشرشده در همان سالها برمیآید، شکل و شیوه مدیریت میرزا فضلا... خان دهش بالاخره بلدیه اصفهان را به این نتیجه میرساند که برای خدماتدهی بهتر درزمینه برق، یا باید کارخانه مستقلی تأسیس کند یا بهعنوان شریک دهش به مدیریت کارخانه چراغبرق اصفهان ورود کند.
یک عضو انجمن شهر اصفهان، ضمن اینکه نبوغ تجاری و خدمات دهش در حوزه صنعت را تحسین میکند، اما این تاجر بنام را در معاملاتش، «کج رو غیرقابلاعتماد» توصیف کرده که مبالغ زیادی به بانکها و افراد مختلف بدهکار است ونمی تواند از عهده وظایفش در کارخانه برق بهدرستی برآید.
شاید به همین دلیل بود که رئیس بلدیه در آذرماه 1311 رئیس کارخانه چراغبرق اصفهان را مجاب میکند که بلدیه را بهعنوان شریکش در تولید و توزیع برق بپذیرد. بلدیه با این کار به دو هدف دست پیدا میکند؛ اول آنکه در پرداخت هزینه ماهیانه به دهش کاهش قابلملاحظهای پدید میآید و دوم آنکه میتواند با مدیریت خودش از بار انتقادات کمی بکاهد.
طنز روزگار آنکه شریک پیدا کردن پدر صنعت برق اصفهان مصادف میشود با درگذشت پدر صنعت برق ایران، محمدحسین امینالضرب اصفهانی که در دوران سلطنت مظفرالدین شاه، اولین کارخانه چراغ برق را در تهران به راه انداخته بود.
بههرروی بلدیه اصفهان دو ماه بعد گام دوم را هم برداشته و اعلام می کندکه تصمیم دارد برای روشنایی بخشیدن به میدان نقشجهان و همچنین آبیاری حوض و باغچههای میدان، یک کارخانه چراغبرق کوچک خریداری کرده و در این میدان نصب کند. هرچند از این منبع تولید برق استفاده مؤثری به عمل نیامد.
مجموعه این اقدامات، عطاء الملک را به این صرافت انداخت برای آنکه بازار برق را به دست رقبا نسپارد، اقداماتی در جهت بالا بردن کیفیت کارش انجام دهد. بر همین اساس او در سال ۱۳۱۲ بهمنظور جبران كمبود نيروي توليدي و اینکه بهرهبرداري از مولدهاي موجود بهصرفه نبود يك دستگاه ديزل ۲۸۰ كيلوواتي نصب کرد و استفاده از نيروي برق كه از غروب تا نيمهشب انجام ميشد تا صبح ادامه يافت.
از طرف دیگر در قرارداد جدیدی که در آبان ماه 1314 با بلدیه منعقد کرد، متعهد شد قیمت برق مصرفی بلدیه را از 30 هزار تومان به 19 هزار تومان کاهش داده و 8 کیلووات نیز بر میزان مصرف آن اضافه کند. علاوه بر این، قیمت برق عمومی نیز از اول آبان ماه این سال از 3 ریال و 12 شاهی برای مدت سه ماه به 3 ریال و از ابتدای بهمنماه به 2 ریال و 50 دینار کاهش پیدا کرد.
اما بههرروی محاصره میرزا فضلا... خان دهش که حالا 74 ساله شده بود از جانب رقبایش هرروز تنگتر میشد. همان بهمن ماه سال 1314 وقتی نتایج دیدار قاسم خان صوراسرافیل، حاکم وقت اصفهان با مسئولان کمپانی زیمنس آلمان منتشر شد، شاید بیشتر از هر کس دیگری این دهش بود که درک کرد بهتدریج در حال باختن قافیه به رقبایش است. صوراسرافیل از 1306 نا 1311 وزیر پست و تلگراف ایران بود و از 1312 بهعنوان حاکم جدید اصفهان منصوبشده بود. بدیهی است چنین فرد قدرتمندی بهراحتی میتواند بسیاری از رشتهها را پنبه کند.
در قرارداد حاکم اصفهان با کمپانی آلمانی، طرف خارجی متعهد شده بود سیمهای هوایی و کابلهای زیرزمینی را به همراه تیرهای جدید برق جایگزین تجهیزات کهنه کرده و از آن مهمتر، بلدیه را دارای سیم مستقل کند تا هر کارخانه یا مؤسسهای که برق را ارزانتر عرضه میکند انتخاب نماید.
تأسیس یک شرکت برق دیگر
5 آبان 1319 روزنامه «باختر» خبر از تشکیل یک شرکت جدید برق با حمایت فرماندار وقت اصفهان در محل کارخانه ریسباف میدهد.
این روزنامه تأسیس شرکت جدید را مانعی برای «اجحافات و تعدیات کارخانه فعلی که اغلب در شب خیابانهای دور و نزدیک شهر را خاموش و کمنور نگاه میدارد» دانسته و در شرح تشکیل این شرکت برق مینویسد: « موضوع اصلاح برق اصفهان و ارزانی و تعمیم روشنایی شهر از چندی پیش موردتوجه آقای فرماندار قرارگرفته و چون سیمهای زیرزمینی (کابل) شهرداری نیز از یکسال پیش کاملاً حاضر و آماده گردیده، پس از تشکیل چند جلسه و شور در اطراف پیشنهادهای مدیران کارخانجات، شرکتی با سرمایه ده میلیون ریال تأسیس گردیده که ازهرجهت چراغبرق و روشنایی شهر و شهرداری را تأمین کند. آقایان مدیران کارخانجات وطن، زایندهرود، ریسباف، رحیم زاده، دهش پرداخت این سرمایه را تعهد نمودهاند.پس از تصویب وزارت کشور احتیاجات برق شهر از کارخانه ریسندگی و بافندگی اصفهان (ریسباف) داده خواهد شد.»
روزنامه اخگر هم به تاریخ 23 آبان ضمن حمایت از تأسیس این شرکت، گوشه و کنایههایی را نیز متوجه جناب دهش و کارخانه چراغبرقش میکند: «ما این اقدام را ازهرجهت قابل تقدیس میدانیم. چراکه واقعاً کارخانه برق با این خاموش و روشن شدن همه شبه قوه برق، وسیله افتضاحی در نظر خودی و بیگانه گردیده و بهعلاوه باآنکه طبق پیمانی که با شهرداری اصفهان داشت و بایستی قوه شهر را روی 220 ولت بدهد، حتی در مرکز شهر هم بیش از 150 و 170 ولت نمیرسانید و در نقاط دوردست بهطوریکه خود ما و عده دیگری آزمودهایم، روی 130 و 140 ولت بیشتر قوه نمیداد و به همین جهت نور چراغهای شهر بسیار ضعیف بود و مخصوصاً در نقاط دوردست یک چراغ صد شمعی بهاندازه یک چراغ 25 شمعی نور نمیداد و نمیدهد.»
آخرین نفسهای کارخانه چراغبرق
3 دی 1319 روزنامه باختر خبر داد که «بهزودی یک قسمت عمده از شهر اصفهان از برق جدید استفاده خواهد برد و تا مادامیکه شهرداری در بقیه کوچهها و خیابانها سیمهایی زیرزمینی و هوایی دایر ننمودهاند، مانند گذشته تأمین روشنایی قسمتهای نامبرده را کارخانه دهش عهدهدار خواهد بود.»
این یعنی آنکه کارخانه چراغبرق اصفهان به مدیریت میرزا فضلا... خان دهش هر چه بیشتر به سمت محدود شدن پیش میرفت.
16 دی 1319 روزنامه اخگر به کیفیت خوب «برق جدید» اشارهکرده و مینویسد: «اداره شهرداری اصفهان برق مصرف شهر و شهرداری را از محل کارخانه ریسباف به نازلترین قیمتهای ممکنه خریداری و از چندی قبل شروع به ساختمان مرکز برق شهر در نزدیکی کارخانه مزبور نموده و اینک چندی است که به اتمام رسیده وسیم های شهرداری نیز مورد آزمایش قرارگرفته و در این دو شبه اخیر هر شب یک ساعت بهعنوان آزمایش چراغهای شهرداری از برق ریسباف روشن گردید. نور چراغهای نامبرده بینهایت خوب و قوی بوده بهطوریکه سرتاسر خیابانها را کاملاً روشن میساخت. بهطوریکه انتظار میرود تقریباً روشنایی شهر از محل ریسباف تأمین و به تاریکی فعلی خاتمه داده خواهد شد.»
تسلیم مقابل رقبا
اردیبهشت سال 1320، میرزا فضلا... خان دهش ملقب به عطاء الملک، پدر صنعت برق اصفهان 80 ساله شد. او که در کهنسالی به چشمش میدید شهرداری چگونه کسبوکارش را محدود کرده و شرکتهای جدید برق در حال رشد هستند و صنعت برق بهسرعت روبهپیشرفت دارد، از کار کناره گرفت و دوران بازنشستگی را در خانه مجللش در خیابان شمسآبادی امروز (که هماکنون موزه آموزشوپرورش استان اصفهان است) گذراند.
دهش مردی بود که هنگام تأسیس کارخانه چراغبرق در سال 1306 با تحسینهای فراوانی روبهرو شد اما 14 سال بعد معدود نشریاتی که آن زمان در اصفهان منتشر میشدند او را با ناسزا بدرقه کردند. روزنامه اخگر به تاریخ 30 دی 1320 میرزا فضلا... خان را مردی لقب داد که چون کیفیت برق کارخانهاش را بالا نبرد نتوانست با مردم «از در انصاف و مروت» درآید و با «نقشهای رنگارنگی که چه در اصفهان و چه در تهران به کار میبرد بهمانند باطلالسحر تمام طرحهایی را که قرار بود نیروی برق شهر را با بهترین وضعیت تأمین نماید باطل میساخت.»
اما میرزا فضلا... خان دهش هر که بود و هر چه کرد، پایهگذار صنعت برق در اصفهان است و معلوم نبود اگر او همان مولدهای هیزمی بیکیفیت را از آلمان به کوچه تلفنخانه نمیآورد، چه کسی و در چه زمانی به این کار اقدام میکرد و برق تا چند وقت دیرتر به خانههای مردم اصفهان راه پیدا میکرد.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰