دریا قدرتی پور: ویترینها پر است از النگو و انگشتر و گردنبند و نور چراغهای LED برقشان را بیشتر کرده است. سرتاسر ورودی و خروجی بازار هنر، یک دالان بزرگ است که دو طرفش پرشده از این قفسههای درخشان که هیچکس فکرش را هم نمیکند روی یک بمب ساعتی خوابیدهاند.
فقط کافی است چشمت را ببندی و تصور کنی که یک شعله کوچک یا یک جرقه ناچیز، سیمهای عنکبوتی کارگاههای طبقه بالایی این ویترینها را طعمه کند؛ آتشبهجان بازار بیافتد و همه این زیباییها به خاکستر تبدیل شود.
شبکه تار عنکبوتی برقکشی در بازار هنر اصفهان سالها است که حکم یک بمب ساعتی را پیداکرده و هرلحظه ممکن است انفجاری رخ بدهد. گرچه طی سالهای اخیر خیلیها آمدهاند و رفتهاند و از ایمن شدن بازار گفتهاند اما انگار توی طالع بازار نوشتهشده که بیکس و تنها است؛ تاریخ 500 سالهای که هیچکس آنطور که بایدوشاید به فکرش نیست.
ذینفعان، دست روی دست گذاشتهاند و پایشان را از ایمن کردن بازار هنر اصفهان کنار کشیدهاند. رسول یکی از مغازهدارها است؛ قدیمی است. به گفته خودش، نسل سومی است که اینجا دارد کار میکند و خاک بازار را خورده. وقتی درباره ایمنی حرف میزنی سرش را تکان میدهد: «خیلیها گفتهاند؛ اما دردی از بازار دوا نشده؛ سالیان سال است بازار همین وضعیت را دارد.»
این را میگوید و به مشتری میرسد که دنبال یک انگشتر باقیمت مناسب میگردد. مشتریها که میروند دوباره حرفش را تکرار میکند: «اینجا متولی ندارد. مالکان که سرقفلی دارند، توانشان تمامشده و آنهایی هم که اجاره میدهند دلشان نسوخته.»
اما بازار هنر اصفهان متولی دارد؛ از شهرداری گرفته تا میراث فرهنگی و آتشنشانی سه ضلع مثلثی هستند که با بازاریان میشوند چهارضلعی که میتوانند به داد ایمنی بازار برسند اما آنطور که به نظر میرسد نه تعاملی بین آنها وجود دارد و نه گوش شنوایی و هرکدام توپ ایمنی بازار را به زمین دیگری میاندازند.
بااینهمه کارگاههای طلاسازی، حکم یک تهدید پنهان رادارند؛ کارگاههایی که در طبقه دوم بازار بهواسطه یک در کوچک و پلههایی که بهاندازه عرض شانه یک نفر است، ممکن است هوار شوند بر سر حجرهها و آتش به دل بازار میاندازند.
در این کارگاهها از کپسولهای 11 کیلوگرمی گاز مایع و کپسولهای هوا استفاده میشود که بسیار خطرآفرین است و اگر دقت نشود ممکن است با یک جرقه، تمام این بنا را به آتش بکشد.
دسترسی به این کارگاهها باوجود وضعیت فعلی بازار سخت است. کافی است به طراحی بازار و معماری آن نگاه کنی تا متوجه شوی که حتی اگر شیرهای هیدرات هم جور آتش را بکشند بازهم ممکن است خسارت جبرانناپذیری در کمین بازار و بازاریان باشد.
در این میان مدیران شهری و مسئولان دولتی از همکاری نکردن بازاریان میگویند و بازاریان هم از شرایط نابسامان اقتصادی میگویند که دست بازاری جماعت را برای ایمن کردن مغازه بسته است. شهرسازان و طراحان شهری اما معتقدند اگر بتوان زمینهای برای انسجام و وحدت بخشی میان بازاریان و متولیان امر شهری ایجاد کرد و بهتبع آن در میان بازاریان علاقهای به کالبد بازار این مکان تاریخی 500 ساله ایجاد کرد، میتوان به آینده خوشبین بود.
اما اینها تنها در قالب حرف و شعار مانده است و داستان غریب ایمنی بازار هنر از سالها پیش آغازشده؛ از همان وقتیکه مدیران آتشنشانی، قرص و محکم روی حرفشان ایستادند که بازار باید ایمن شود اما تا اکنونکه مدیران زیادی از این سازمان عوضشدهاند و هنوز هم بر ایمن شدن بازار پافشاری میکنند، همچنان پای ایمنی، به بازار هنر اصفهان باز نشده است.
حالا بااینکه برخی از سیمکشیها بسامان شده اما هنوز جای کار زیادی برای ایمنی بازار هست و مناقصهها و گرانی تجهیزات نتوانسته بازار هنر را ایمن کند.
یکی از بازاریان که بیشتر از همه نگران وضعیت بازار هنر است با انگشت اشاره، اتصالات و سیمهای درهمتنیده برق را نشان میدهد. به گفته همتی، مرد سالخوردهای که شیرین و تلخ بازار را چشیده، کنتورهای بازار، همه قدیمیاند و باید تقویت شوند، سیمکشیهای داخلی هم مشکلدارند و همین مسائل نشان میدهد که ایمنی، مطلوب نیست و آتش بیخ گوش بازار است.
بیمسئولیتی از هر طرف بخت بازار هنر را در روزهای مانده به پاییز خزانزده ترکرده است و فعلاً هر گزینه و مسئولیتی که مربوط به متولیان و دستگاههای ذیربط باشد روی میز مانده اما هیچکس پای عهد و مسئولیتش نمانده است.
نبود انسجام بین دستگاهها و بازاریان به جایی رسیده که هیچکدام نمیخواهند کوله این مسئولیت را بر دوش بیاندازند و این بنای تاریخی را نجات دهند.
آنچه باعث شده متولیان شهری، دستشان توی پوسته گردو بماند و باوجود هشدارهایی که میدهند، نتوانند کاری از پیش ببرند؛ پاسکاری میان چندضلعی است که ایمنی بازار را بلاتکلیف گذاشتهاند.
یکی از بازاریان که خودش را مبرا از مسئولت میداند؛ کسی که به قول خودش نه خاک بازار را خورده و نه قدیمی است؛ جوانی است که یکی از حجرههای بازار را کرایه کرده و چند سالی هست اینجا کاسبی میکند. او میگوید: «اینجا را باید مالکان درست کنند؛ ما که اینجا مستأجریم و میرویم؛ هر چه هم درمیآوریم که باید بدهیم اجارهبها. آنهایی که سرقفلی دارند باید اینجا را ساماندهی کنند.»
اما ایمنسازی بازار هنر، خرجهای میلیاردی دارد که باوجود کاسبی کساد، باعث شده دستوبال بازاریان چنان خالی شود که آنها نیز چندان رغبتی به ایمن کردن بازار نداشته باشند. در کنار آنها بودجههایی هم که در اختیار میراث فرهنگی است چندان نیست که بتواند مرمت و بازسازی و ایمن کردن بازار را به عهده بگیرد و این سازمان هم هر بار توپ را به زمین کسبه میاندازند.
در این سالها این توپ هر بار در زمین متفاوتی به زمین افتاده است و به نظر میرسد که تمام نابسامانیها در بازار هنر، تجسم کالبدی از تفرقهای است که بین مالکان، بهرهبرداران، مدیریت شهری، بازاریان، دستگاههای دولتی و عدم ایفای نقش درست آنها اتفاق افتاده است. بنابراین، نتیجه این شده که وحدتی وجود ندارد تا تعلقخاطری هم ایجاد شود. همین باعث شده که مرمت بازار هنر و ایمنی آن، بلاتکلیف بماند و این بیم به وجود آید که اگر آتش به جان و تن بازار هنر بیافتد، نیمقرن تاریخ را باید به خاکسترها سپرد.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰