نصف جهان: پسر جوانی که در پی سقوط مشکوک نامزدش، برای ارائه توضیحاتی در خصوص مرگ وی به دادسرای امور جنایی تهران احضار شده بود در اظهارات خود عنوان کرد که نامزدش از نظر روحی مشکل داشته است و او هم تصمیم گرفته این دختر را برای همیشه از زندگی خود بیرون کند.

هفتم دی ماه سال گذشته عقربه های ساعت حدود ١٠ صبح را نشان می داد که بازپرس کشیک جنایی پایتخت درپی تماس مأموران پلیس، از کشف جسد دختر دانشجوی جوانی در شهرک اکباتان تهران باخبر شد.

تیم جنایی به سرپرستی بازپرس سجاد منافی آذر راهی محل حادثه شدند. شواهد نیز نشان می داد دختر ٢٣ ساله از طبقه هفتم مجتمع سقوط کرده و به طرز دلخراشی جان باخته است. پس از کشف جسد و بررسی های مقدماتی، دو فرضیه قتل و خودکشی مطرح شد.

در ادامه بررسی ها وقتی مشخص شد این اتفاق در مجتمع محل زندگی نامزد سابق «نرگس» رخ داده است بلافاصله، «کورش» بازداشت شد و پنج شنبه هفته گذشته برای تحقیقات تخصصی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد.

پسرجوان گفت: «ده ماه قبل از طریق شبکه های مجازی با نرگس آشنا شدم، اوایل هیچ مشکلی نداشتیم اما بعد از مدتی مواردی از او دیدم که نظرم را نسبت به خودش عوض کرد. نرگس به من قول داد که خودش را درست کند اما من دیگر تمایلی به او نداشتم ولی نرگس علاقه شدیدی به من نشان می داد. علاقه یک طرفه ای که به هم زدن آن برای نرگس از نظر روحی مشکل به وجود می آورد.»

وی افزود: «با این حال به درخواست او ارتباط دوستی ما ادامه داشت تا اینکه بهانه گیری های نرگس و برچسب زدن هایش مبنی بر ارتباط من با دختران دیگر آغاز شد. این ماجرا ادامه داشت تا اینکه پنج روز قبل که با یکی از دوستانم بیرون بودم نرگس به من تلفن زد و اعصابم را به هم ریخت. من هم تصمیم گرفتم کاری کنم که برای همیشه از زندگی ام برود. برای همین به پارتی رفتم و عکس های آن را در صفحه اینستاگرامم گذاشتم.»

کورش در ادامه گفت: «سه روز قبل از این حادثه نیز نرگس مرا با دختری در شهرک غرب دیده بود. او چندین بار به خودرویم هم آسیب هایی زد و در نهایت با دختری که همراهم بود صحبت کرد. آن دختر هم به دروغ گفته بود که من با دخترهای زیادی رابطه دارم و همین مسئله نرگس را بیشتر به هم ریخته بود.»

پسرجوان اذعان کرد: «در تمام این مدت با خانواده اش در ارتباط بودم و به مادرش گفتم که حال نرگس از نظر روحی خوب نیست. به همین دلیل مادرش از من خواست تا نرگس را به خانه مان ببرم و به او قرص خواب آور بدهم تا او برسد و نرگس را به دکتر ببرد.» وی افزود:«ساعت حدود ٤ بعد از ظهر دوشنبه(6دی ماه1396) بعد از کلی جستجو، بالاخره نرگس را پیدا کردم و به خانه مان آوردم. اما نتوانستم او را زیاد نگه دارم و نیم ساعت بعد او رفت. ساعت حدود ٧ شب بود که با دوستم در راه پله ها داشتم سیگار می کشیدم که او را در مجتمع دیدم. بعد از آن نرگس آخرین پیامکش را به من داد که درآن نوشته بود: "باز میری مهمونی، خوش بگذره".»

باتوجه به اظهارات پسر جوان، بازپرس جنایی دستور داد تا تکمیل تحقیقات جنایی، او تهران را ترک نکند.