وحید رهبانی:
نصف جهان: تماشاگران تلویزیون این شبها شاهد پخش سریال «گاندو» به کارگردانی جواد افشار و تهیهکنندگی مجتبی امینی از شبکه 3 سیما هستند. این سریال به کارگردانی جواد افشار و تهیهکنندگی مجتبی امینی هر شب از شبکه 3 سیما پخش میشود و وحید رهبانی یکی از بازیگران اصلی آن است؛ بازیگر و کارگردان تئاتر که پیش از این برای مخاطبان تلویزیون بیشتر با نقش «نیما» در «خانه ما» شناخته میشد؛ سریالی به کارگردانی مسعود کرامتی که در سال ۷۹ روی آنتن میرفت. او حالا و پس از سالها در نقش متفاوت مأمور مخفی یک سازمان امنیتی و اطلاعاتی به آنتن بازگشته است. خبرگزاری «مهر» به بهانه پخش سریال «گاندو»، با وحید رهبانی گفتگویی انجام داده است. رهبانی در این گفتگو ضمن اشاره به فرایند ورودش به این پروژه از ادامه تابوشکنیهای این سریال در پرداختن به سوژههای حساس روز گفت.
«گاندو» یک سریال با سوژه امنیتی و ضدجاسوسی است. شما چقدر علاقه دارید که سریالهای جاسوسی دنیا را دنبال کنید و فکر میکنید «گاندو» را از چه جنبههایی میتوان با آنها مقایسه کرد؟
اساساً قیاس این سریال با کارهای هالیوودی اشتباه است اما این را میدانم که همه کسانی که سریال میسازند میخواهند اثر جذاب بسازند. من در این چند سال سریالهایی مثل «فرار از زندان»، «فارگو» و... را تماشا کردهام اما وقت نکردهام کارهای بیشتر ببینم چون سریال دیدن مثل اعتیاد است و باید برایش وقت بگذارید و زمانی هم که درگیرش شوید همه وقتتان را میگیرد!
نسبت به سریالهای معمایی و امنیتی تلویزیون خودمان چطور؟
«گاندو» یک سریال جاسوسی با ویژگیهای جذاب است. موضوعی که یک سریال را جذاب میکند سوژه آن است؛ اینکه ما نرفتیم پروندهای را از صد سال پیش بیاوریم و به قصه روز پرداختیم که وارد فضاهای سیاسی کنونی هم میشود خودش از جذابیتهای سریال است. چنین قصههایی طرفدارانی دارد و میتواند نقدهایی هم داشته باشد. با این حال من با همه وجودم این قصه را بازی کردم.
خیلی وقتها در سریالهای پلیسی میبینیم کارآگاه یا مأمور، باید نوعی صلابت و اقتدار داشته باشد و بازیگران هم خیلی سفت و سخت نقشهایی از این دست را بازی میکنند. این نوع اکت را در رفتار شما نمیبینیم. چرا؟
اتفاقاً دوست داشتم یک قهرمان عادی و مردمی را بازی کنم. یک مأمور مخفی که سوپرمارکتی یا مردم عادی محل او را نمیشناسند. من نمیخواستم این کاراکتر، «آقا پلیسه» باشد و فکر هم نمیکنم شخصیتهای این صنف مثل پلیسها باشند. از طرفی دوست نداشتم ژست بگیرم.
اتفاقاً بیشتر کاراکترهای مشابهی که در سریالها دیده بودیم درگیر نوعی ژست گرفتن و ادا هستند.
به همین دلیل است که باورشان نمیکنیم. شاید اگر «محمد» هم پلیس بود باید این اقتدار را نشان میداد ولی او هوشش مهم است و یک مأمور مخفی است که مسئولیتی دارد و باید پازلی از معماها را تکمیل کند.
چطور شد که این نقش به شما پیشنهاد شد؟
من قبلاً نقش اصلی یک فیلم تلویزیونی را برای جواد افشار بازی کرده بودم. از طرفی هم او تئاترهای مرا در این سالها دیده بود. او روزی که از من خواست به پروژه بروم به دلیل تسلطم بر زبان انگلیسی، نقش «مایکل هاشمیان» را پیشنهاد کرد که اکنون پیام دهکردی ایفاگر آن است. شرطشان هم این بود که اضافه وزن داشته باشم. من این ریسک را قبول نکردم و فکر کردم شاید دیگر نتوانم به وزن اصلی خود بازگردم! بعد از آن به نقش «محمد» رسیدیم.
و الان از انتخاب خود راضی هستید؟
بله مردم به هر حال همیشه عاشق قهرمانها میشوند.
البته در سریالهای ایرانی مردم معمولاً ضدقهرمانها را بیشتر دوست دارند...
ما همیشه ضدقهرمان را هم دوست داریم ولی وقتی قهرمانها برنده میشوند میگوییم آخیش و خوشحال میشویم. مثلاً در فیلم «هیت» (مخمصه) من «رابرت دنیرو» را بیشتر دوست دارم.
پروژه صحنه اکشن و سخت هم داشت که برایتان خطرآفرین باشد؟
آخرین روزهای فیلمبرداری صحنهای کار با هلیکوپتر داشتیم. البته من قبلاً هم سوار هلیکوپتر شده بودم ولی در آن صحنه اتفاقی رخ داد که یک لحظه ممکن بود از طبقه ۲۱ یک برج به پایین پرتاب شوم!
مگر بدلکار نداشتید؟
باید خودم بازی میکردم و حتی اگر پیشنهادش هم مطرح میشد رد میکردم. آن صحنه هم یک لحظه بود ولی در همان یک لحظه که ارتفاع بالایی داشتم، در یک آن احساس کردم پایم شل شده است. البته صحنههای هیجانانگیز دیگری هم داشتیم که اگر بگویم شاید ادامه قصه لو برود!
شما بعد از «خانه ما» در فیلم سینمایی «دوئل» هم بازی کردید و بعد از آن از ایران رفتید نگران نبودید موقعیتهای بهتر را از دست بدهید؟
«دوئل» اکران نشده بود که من از ایران رفتم. شاید چون پیگیر شهرت نبودم. فکر میکردم من کارگردان هستم باید بروم درس بخوانم و بعد بیایم و درس بدهم. الان هم پشیمان نیستم و اتفاقاً خیلی خوشحال هستم که اکنون بازگشتهام و دارم تدریس میکنم. به نظرم هیچ شغلی زیباتر از این نیست که معلم باشید شمعی باشید و نوری را منتقل کنید.
اگرچه موضعتان شعاری به نظر نمیرسد، ولی در اوج شهرت چگونه با این مسئله کنار آمدید؟
خدا را شکر من خیلی زود با دیو شهرت آشنا شدم.
پس خودآگاه بود؟
اگر نبود من هم میماندم و هنرپیشگی میکردم. شهرت هم مثل خشم و... یک دیو است و عواقبی دارد.
چقدر فیلمهای جاسوسی روز دنیا را دنبال میکنید؟
«جیمزباند»ها را میبینم. همه به نوعی این فیلمها را دوست داریم. مردم هم این موش و گربه بازیها را دوست دارند.
«گاندو» شروع خیلی خوبی داشت و در اولین قسمت همه را غافلگیر کرد اما بعد انگار کمی افول کرد چرا؟
قصه در شروع با یک آقازاده برخورد میکند و قبول دارم در قسمتهای 5 و 6 و 7 کمی فرود داشت اما دوباره به شکل وحشتناکی اوج میگیرد. هنوز هم تابوشکنی دارد و من معتقد هستم هنوز قصه «گاندو» شروع نشده است. این داستان اوجی دارد که به نقاط جالبتر و عجیبتر میرسد ولی در هر حال در سریالسازی در جهان اینگونه است که اگر پروژهای صد میلیون دلار بودجه دارد ۵۰ میلیون دلار برای قسمت اول خرج میشود و ۵۰ میلیون دلار بعدی را برای قسمتهای بعدی خرج میکنند. چراکه قسمت اول خیلی اهمیت دارد. خودمان این را میدانستیم که بعد از قسمت اول داستان افول دارد اما در ادامه دوباره اوج میگیرد و به ماجراهای حساسی میرسد که شاید تلویزیون تا الان جرأت نداشته درباره آنها حرف بزند.
و توانسته است مخاطب را هم درگیر خود کند...
خوشبختانه چشمانداز «گاندو» از ابتدا جلب رضایت مردم بود و نگاه جناحی از جنس چپ و راست نداشته است.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰