امیر پوریا در روزنامه اعتماد نوشت: «از فقدان آقای عزتالله انتظامی بیش از ۵۰ روز گذشته و با آن که ظاهرا خبر چندانی از ادامه سوگ و یاد او نیست و در دل محیط مجازی و در هیاهوی پدیده منحط اکرانهای مردمی، شلوغ بازیهای دیگری جریان دارد، آنهایی که ارزش فرد و مردی چون او را میشناختند، همچنان اندوه به دل دارند. اندوه نه فقط بابت فقدان او که همچنین بابت تمام ویژگیها و رفتارها و درک انسانی ویژهای که داشت و در نبود او، بعید است همتا و جایگزینی پیدا شود.
بیرون از فضای سینما، کمتر میدانند که او به چه شکل خاصی «سنگ صبور» اهالی سینما و تئاتر بود. همه میپنداریم سنگ صبور فقط کسی است که به درد دل آدمی در مواقع بروز حوادث ناگوار، گوش میسپارد اما جلوه فراترش در آقای انتظامی وجود داشت: این که کسی از بازیگران یا سینماگران، بر سر تصمیم بین دو کار یا دو فیلم دچار تردید باشد و از او مشورت بخواهد. این که از عوارض سریال یا مصاحبهای که پذیرفته، نزد او شرح حال بگوید. این که در زمینهای شخصی اما حساس برای یک هنرمند، از او کمک بگیرد. منهای این و در امتداد این ویژگی او نقش نوعی مراقب یا نگهبان حواس جمع را هم برای صدها نفر از همکاران خود داشت. وقتی داریوش ارجمند در مقطعی به دفعات در برنامههای مختلف تلویزیونی حضور یافته بود، آقای انتظامی به او تلفن و اندکی تشر زده بود که خودت را ارزان و بیش از حد، در دیدرس قرار نده! وقتی محمدرضا فروتن بعد از درخشش اولیه در نیمه دهه ۷۰، گاه در فیلم و فیلمهایی حاضر شده بود که نمیتوانست ادامه شایستهای برای آن مسیر باشد، آقای انتظامی به او گوشزد کرده بود. بسیاری از بازیگران و حتی کارگردانانی که هرگز بخت همکاری با او را نیافتند، از این مواهب و مراقبتها بهرهمند بودند، چون دلنگران ِ همه بود. به لحاظ سنی، حتی میان همنسلان خود نیز تقریبا از همه زندگان بزرگتر بود؛ چه رسد به نسلها و دورههای بعدی. در نتیجه، میان تشویق و گوش کشیدن، فرقی نمیگذاشت و هر کدام را هر وقت لازم میدید، اِعمال میکرد.
این فردیت، این دلسوزی و در عین حال این قدرت تشخیص که از حسدهای رایج و جاری بین این همه سینماگران که میدانیم، دور بایستی و بتوانی اصل کار و حال همه را رصد کنی و به جا تذکر یا دلگرمی بدهی، اکتسابی نیست. کسی دیگر نمیتواند به دستش بیاورد، در آقای انتظامی بود و با آقای انتظامی در خاک رفت. اینهاست که دریغ را معنایی ورای از دست دادن یک هنرمند و بازیگر بزرگ جلوه میدهد. اینهاست که دریغ را نثار نوعی از انسان و انسان شناختن و انسان دیدن میکند که دیگر نیست. نام یکی از چندین رمان مشهور رومن گاری که «خداحافظ گری کوپر» بود، فقط با شخصگری کوپر بازیگر از یاد نرفتنی سینمای کلاسیک آمریکا وداع نمیکرد. بلکه همچنین میگفت خداحافظ ای ارزشها و ای نوع مردانی که دیگر نیستید و کمکم ارزشهایتان هم ضد ارزش تلقی خواهد شد. حالا هم اگر بگوییم خداحافظ آقای انتظامی! فقط به یک نفر نگفتهایم. بلکه در زمانه نتیجهگرایی کاسبکارانه و تلاش برای بیرون کشیدن گلیم شخصی خود از آب با ارزشی تحت عنوان بها دادن به کار و منش و جا و جایگاه دیگران وداع گفتهایم. کاری که پدری فرزانهوار و البته سیلیهای ضروری او، نشانه و اوجش بود.»
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰