شکوه، شوهر سابقش، آقا فریدون را از خانه سالمندان به خانه خودش میآورد. رضا، شوهر شکوه، دوست قدیمی آقا فریدون بوده است. آقا فریدون همه این سالهای جدایی از شکوه تصور میکرده که شکوه با دوستش او را قال گذاشته و فرار کرده است. ولی شکوه که بعد از ۱۵ سال زندگی مشترک و بچهدار شدن از آقا فریدون جدا شده، میگوید که یک سال بعد از جدایی از او، با رضا ازدواج کرده و رضا میگوید که از اولین باری که شکوه را دیده، عاشقش شده. حالا این سه نفر در یک خانه و زیر یک سقف در کنار هم قرار گرفتهاند. رضا اول غر میزند و از کلاه بیغیرتی میگوید، اما تاکید میکند که با شکوه در آوردن آقا فریدون از خانه سالمندان موافق بوده است؛ چون پیرمرد نباید در خانه سالمندان از یاد میرفت. بچههای شکوه و آقا فریدون اول مادر را که از پدر جدا شده، ترک کردهاند و بعد پدر سالمند را.
شکوه و رضا در شهر کوچکی زندگی میکنند که همه شکوه را میشناسند و شکوه نیز همه را میشناسد. شکوه در خانه رنگرزی میکند و رضا نجاری. سبک زندگیشان در روزگار زندگی مدرن ایرانی، بسیار سنتی است، از دکوراسیون خانه و زندگی گرفته تا لباس پوشیدنشان. سطح زندگیشان هم متوسط و شاید زیر متوسط، رضا مرتب تماسهایی دریافت میکند که حکایت از مقروض بودنش دارد. اما همین آدمهای ساده و سنتی، ایدههای مدرن در سر دارند، ایدههایی که حتی مدرنترین انسانها نمیتوانند به آن فکر کنند. رضا، آقا فریدون را در خانه میپذیرد. با شکوه در نگهداری از پیرمرد نهتنها همکاری میکند که بعضی جاها جلوتر از او حرکت میکند؛ مثلا وقتی آقا فریدون رختخوابش را کثیف میکند رازی میشود بین رضا و آقا فریدون تا پیرمرد خجالتزده نشود. برای همین همراهی رضا با شکوه در حس انسان دوستیاش، تبدیل به شکل عمیقی از همدلی میشود. همدلی بدون رگههایی از تظاهر و ریا و باج دادن، همدلی از جنس انسانیت. گاهی حسادت میکند، گاهی ترشرویی، گاهی هم قهر میکند و از خانه بیرون میرود، ولی در سکوت خود را راضی میکند و دوباره با روی باز به شکوه و خانه برمیگردد و لحظههایی با شکوه میسازد پر از عشق و مرور خاطرات روزگار آشنایی و عشقورزی، حتی در شرایطی که هر دو به دنبال آقا فریدون هستند که بچههایشان با ترفند او را از خانه شکوه بردهاند.
«بنفشه آفریقایی» در ناکجاآبادی در همین نزدیکی بدون ارجاع به مقطع زمانی خاص و مشخصی، مثلث عشقی میسازد که مثلث نیست، چون گوشههای تیز دردناک رقابت و دوئل ندارد و اگر مثلث است، مثلث انسانیت است، گذشت است، همراهی و همدلی است، آن هم در روزگاری که بیش از پیش از همه اینها تهی میشود و …
بقیهاش مثل بازی همیشه روان با لحظههای به یادماندنی سیمین سینمای ایران و سعید آقاخانی بماند برای اکران.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰