راز حادثه در خزر از زبان تنها نجات يافته اصفهاني
کد خبر: ۱۷۶۲۰۰
تاریخ انتشار: ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۰

نصف جهان: از يک شنبه بعدازظهر که خبر غرق شدن همزمان چهار جوان در درياي خزر که به کشته شدن سه نفر از آنها و نجات پيدا کردن يک نفر ديگر انجاميد رسانه اي شد، تا امروز حاشيه هاي زيادي پيرامون اين خبر مطرح شده است. ابتدا گفته شد اين چهار جوان که ساکن يا اهل شهرهاي مختلف از جمله اصفهان بودند قرباني مرحله آخر بازي مرگبار «نهنگ آبي» شده و به مرگ خودخواسته تن داده اند اما بعداً نيروي انتظامي اين موضوع را تکذيب و از يک بازي اينترنتي به نام «قهرمانان موبايلي» ياد کرد که اين چهارنفر توسط آن به صورت مجازي با يکديگر آشنا شده‌ و براي تفريح به شهرستان محمودآباد سفر کردند که حين شنا دچار سانحه شدند.

اظهارات ضد و نقيض درباره اين حادثه کم سابقه، توجه ها را به سمت تنها نجات يافته اين حادثه معطوف کرد. او کسي بود که مي توانست واقعيت ها درباره اين ماجرا را فاش کند. به همين منظور خبرنگار روزنامه «شهروند» که رسانه رسمي جمعيت هلال احمر است با درک اهميت اظهارات بازمانده اين شناي مرگبار پاي صحبت هاي او نشست تا به واقعيت پي ببرد. اين روايت روزنامه «شهروند» از ملاقات با کسي است که تازه از سفر مرگ بازگشته و يکي از اصفهاني هاي اين حادثه است: 

«ايمان اميني»، تنها بازمانده 21 ساله اين سانحه تلخ، در حالي‌که اشک مي‌ريزد و هنوز از اين ماجرا شوکه است مي‌گويد: «من و دوستم به نام "حسين عسگري" از 12‌ سال پيش با هم رفيق بوديم. در واقع از بچگي با هم بزرگ شديم. در يک مدرسه درس مي‌خوانديم. ما از يکسال پيش وارد يک بازي به نام "قهرمانان موبايلي" شديم. اين بازي در "کافه بازار" به صورت رايگان است و همه مي‌توانند از آن استفاده کنند. درواقع يک جنگ است بين 10 نفر؛ اين بازي هيچ درخواستي در دنياي واقعي ندارد و اصلاً شبيه به "نهنگ آبي" نيست. من و حسين مدتي بازي کرديم تا اينکه در آن محيط با چند نفر آشنا شديم. آشنايي ما با آنها بيشتر شد تا اينکه در نهايت تصميم گرفتيم قرار بگذاريم و همديگر را ببينيم. "شاهين" و "ميثم" از استان خوزستان و اردبيل، من و حسين هم از اصفهان به محمودآباد رفتيم (حسين عسگري هم 21‌ سال داشت و در رشته حسابداري در اصفهان درس مي‌خواند). قرارمان اين بود که سه چهار روز در آنجا تفريح کنيم. درست است که نخستين‌بار بود همديگر را مي‌ديديم ولي در دنياي مجازي با هم رفيق شده بوديم. دليل قرارمان هم همين بود. اصلاً موضوع بازي در کار نبود. آن بازي فقط در موبايل‌هايمان بود و براي سرگرمي آن را انجام مي‌داديم.»

گريه‌هاي ايمان بيشتر مي‌شود وقتي مي‌خواهد از روز حادثه و آن لحظه شوم بگويد: «هنوز هم باورم نمي‌شود. تازه يک روز بود که به محمودآباد رسيده بوديم. شب را خوابيديم و ظهر به دريا رفتيم. مي‌گويند آن منطقه شنا ممنوع است؛ ولي ما تابلوي هشدار را نديديم. غريق نجات ادعا مي‌کند که سه بار ما را از آب بيرون کشيده ولي حتي يک بار هم به ما اخطار ندادند. در خيابان معلم ساحل شماره 10 بساط‌مان را پهن کرديم و به آب زديم. در حال شنا بوديم که ناگهان يک جت‌اسکي از کنارمان رد شد. زير پاي هر چهار نفرمان خالي شد. نمي‌توانم آن لحظه را توصيف کنم. همگي زير آب رفتيم؛ اما فقط من شنا بلد بودم. بچه‌ها هم در آب ماندند و کسي نتوانست آنها را نجات دهد. خودم هم داشتم خفه مي‌شدم تا اينکه نجاتم دادند اما جسد بقيه را از آب بيرون کشيدند. هنوز هم شوکه ام و باورم نمي‌شود. در آن حال وقتي از من پرسيدند که آن جوانان چه کساني بودند، فقط اطلاعات دقيق از دوستم حسين داشتم و بقيه را در حد کم مي‌شناختم. همين باعث شد که بيشتر سئوال بپرسند و وقتي گفتم در محيط بازي موبايلي با هم آشنا شديم، ما را متهم کردند که براي انجام مراحل بازي "نهنگ آبي" به دريا زده ايم؛ در صورتي که اصلاً قضيه بازي نبود، قصد ما فقط تفريح و شنا بود.»

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار