پ
نقدی بر فیلم «درخشش»
کد خبر: ۱۸۸۵۸۴
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۰:۴۵

نصف جهان: خلاصه داستان:«جک تورنس» نویسنده، به همراه همسر و فرزندش در هتلی به عنوان سرایدار اقامت می گزیند تا در طول فصل زمستان و در آرامش فضای هتل،  نوشتن داستانش را به پایان برساند. به سبب بارش برف بسیاری از راه‌ ها به هتل بسته شده و «جک» به عنوان سرایدار در این هتل استخدام می ‌شود. برف و سوززمستان، فضای وهم‌ آلود هتل، گذشته «جک»، تنهایی اهالی خانه در هتل، شخصیت درونی دنی (پسر جک) و اتفاق عجیبی که در گذشته در هتل رخ داده است، موجب روان‌ گسیختگی «جک» می‌ شود و  او را دچار اختلالات روانی و عصبی می کند. وی قصد نابودی همسر و فرزندش  را در سر می پروراند  و همین موضوع سبب به هم ریختن رابطه او با اعضای خانواده و برانگیخته شدن خشونت های درونی «جک» می شود.

نقد فیلم:فیلم زیبای «درخشش» (The shining) به کارگردانی «استنلی کوبریک» فقید، یکی از زیباترین و تاثیرگذارترین های آثار سینمای وحشت است. این فیلم که براساس رمانی از «استفان کینگ» ساخته شده است، به زیبایی لحظاتی دلهره آور را با دیدگاهی درون گرایانه و فلسفی، برای تماشاگر ایجاد می کند که آمیخته با واقعیت و خیال است. کارگردان با کمترین جلوه های ویژه، فضایی رعب آور خلق می کند و به زیبایی هرچه تمام، از نمادهایی برای ادامه زندگی، حرکت و سردرگمی های فکری بهره گرفته است که البته وسوسه کشف همه آن ها با یک بار تماشای فیلم امکان پذیر نیست. «درخشش» به عنوان فیلمی در گونه سینمای دلهره، اثری درخور تامل و تحسین برانگیز است. ارزش این فیلم زمانی بیشتر مشخص می شود که همچون بسیاری از آثار مدرن، از عناصر ماوراء طبیعی مثل جن و شیطان برای ترساندن تماشاگرش استفاده نمی کند. موقعیت نامناسب شغلی «جک»، همسر نه چندان زیبایش و پسرش که به گمان دیگران مشکل روانی دارد، از همان لحظات نخست فیلم به تماشاگر هشدار می دهند که یک جای کار می لنگد. انگار همه چیز دست به دست هم داده اند تا این زندگی خراب شود و همه چیز نیز به اتاق ۲۳۷ که نمادی از نابودی است ختم می شود. جایی که گویا قتلی در آن اتفاق افتاده است و البته مخاطب از نخست تا پایان فیلم، چیزی از آن نمی فهمد. البته چیزهایی که پسرک با قدرت خارق العاده اش می بیند، سکانس درخشان جاری شدن سیل خون در سالن هتل و صحنه کشته شدن دو دختر کوچک سرایدار سابق به دست پدرشان پیام آور نابودی است. پرسش مهمی که در طول فیلم مطرح می شود این است آیا ارواحی که تماشاگر می بیند واقعا روح هستند!؟ ارواحی که شبانه جشن می گیرند و روی کت «جک» نوشیدنی می ریزند. حتی در سردخانه را باز می کنند تا او راحت تر وظیفه اش را در هتل انجام دهد. مثله کردن همسر و فرزند «جک» در سکانس  پایانی فیلم ،داستان را تغییر می دهد. بازی «جک نیکلسون» خارق العاده است و به جرات می توان گفت وی یکی از زیباترین بازی های عمرش را در «درخشش» ایفا کرده است. موسیقی فیلم بی نظیر است و «استنلی کوبریک» با استادی تمام موسیقی را با سکانس های فیلم هماهنگ کرده است. هر پلان «درخشش» همچون یک تابلوی نقاشی یا قاب عکاسی است. این فیلم جاودانه همیشه جزو برترین های سینما بوده است. موسیقی، فیلم برداری و فضاسازی فوق العاده بخش های مختلف «درخشش»، در خلق صحنه های دلهره آورفیلم کمک شایانی کرده است. «درخشش» یک فیلم روان شناختی بسیار خوش ساخت و جاودانه است. آن جا که نشان می دهد چطور شخصیت خوب و انسانی یک فرد معتمد در مقام همسر و پدر، می تواند فرو بپاشد و به هیولایی غیرقابل وصف  تبدیل شود. «استنلی کوبریک» نابغه در «درخشش» هشدار می دهد که مبادا هر کدام از ما همچون «جک» شخصیتی خفته داشته باشیم؟!

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰