داستان تأسف آور زن معتاد که فرزندش را در محل تردد سگ ها به دنیا آورد
کد خبر: ۲۴۰۳۳
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۲:۳۲

میزان: شب سختی را پشت سر گذاشته است. نوزادش را در بیابان های اطراف تهران به دنیا آورده و ساعت ها خودش و نوزاد تازه متولد شده در بیابان رها مانده اند. در سرمای زمستان تنها کاری که از دستش برآمده، بریدن بند ناف نوزاد با قیچی ای بوده که در جیب خود داشته است. مابقی ماجرا را به خاطر ندارد اما آنطور که پزشکان بیمارستان تخمین زده اند، زمانی که نوزاد به بیمارستان منتقل شده حدود 9 ساعت از تولد او می گذشته است. در این ساعات دلهره آور شاید با یک معجزه، نوزاد زنده مانده است؛ نوزادی بدون لباس در سرمای شدید یک شب زمستانی در بیابانی که محل تردد سگ هاست.

پس از چندین ساعت از تولد نوزاد، رهگذری با صحنه ای ناگوار مواجه می شود. یک زن بیهوش و نوزادی یخ بسته که در بیابان رها مانده اند. بلافاصله با نیروهای اورژانس تماس گرفته شده و مادر و نوزاد به بیمارستان منتقل می شوند.

برای دیدار با این زن و پیگیری وضعیت او به همراه مددکار مؤسسه خیریه مهرآفرین راهی بیمارستانی در تهران می شویم. یکی از پرستاران می گوید: دنبال همان زنی هستید که معتاد است؟ وقتی با پاسخ مثبت مواجه می شود در جواب می گوید وضعیت چندان مناسبی ندارد اما خواب هم نیست و می توانید با او صحبت کنید.

وارد اتاق شماره 412 می شویم. به ما گفته شده تخت شماره 31 متعلق به «شهلا» است. او در رابطه با وضعیت زندگی خود می گوید: «32 سال دارم اما شناسنامه ام را گم کرده ام. 13 ساله که بودم با اصرار خانواده به همسری پسری 18 ساله درآمدم. وی می افزاید: «هنوزعروسک بازی می کردم که نخستین فرزندم متولد شد. نه چیزی از نگهداری نوزاد می دانستم و نه معنی درست زندگی را فهمیده بودم که از طریق همسرم با مواد مخدر آشنا شدم.»

شهلا در رابطه با چرایی مصرف مواد مخدر می گوید: «زمانی که ازدواج کردم همسرم معتاد نبود اما پس از مدتی طی رفت و آمدهایی که با برخی از دوستانش داشت با تریاک آشنا شد. او در خانه مواد مخدر مصرف می کرد و همین شد که من نیز پا به پای او مصرف مواد را آغاز کردم.»

وی با اشاره به فوت همسر اولش می گوید: «همسرم علاوه بر اعتیاد به فروش مواد مخدر نیز روی آورده بود. سرانجام نیز به جرم فروش مواد مخدر زندانی شد. او مبتلا به بیماری سرطان هم بود و در نهایت نیز در زندان جان خود را از دست داد.»

شهلا در حالی که مرتب خمیازه می کشد و مشخص است که از آخرین مصرف مواد مخدرش ساعت ها گذشته است در رابطه با وضعیت نخستین فرزندش می گوید: «فرزند اولم پسر بود و اکنون باید 18 سال داشته باشد. مدت زیادی است که او را ندیده ام و او نیز علاقه ای به دیدن من ندارد. زمانی که همسرم از دنیا رفت، تصمیم گرفتم بار دیگر ازدواج کنم و خانواده همسرم که می دانستند من اعتیاد دارم، نوه شان را از من گرفتند.»

وی درخصوص ازدواج دوم خود می گوید: «برای بار دوم با مردی ازدواج کردم که پنج سال از من بزرگ تر بود. او یک بار ازدواج کرده بود اما به علت اعتیاد از همسرش جدا شده بود. این مرد دنبال زنی می گشت که همانند خودش معتاد باشد و سرانجام نیز من را انتخاب کرد.» شهلا می افزاید: «همسر دومم شیشه و هروئین مصرف می کرد و من نیز پس از ازدواج با او با مواد مخدر صنعتی آشنا شدم.»

وی با اشاره به محل زندگی خود می گوید: «اعتیاد شدید باعث شد تمام دارایی هایمان را از دست بدهیم. پس از این اتفاق، یک اتاق مخروبه در بیابان های اطراف تهران و نرسیده به شهر پردیس پیدا کردیم و آنجا شد خانه ما. محلی که به خانه ما تبدیل شد متعلق به فردی است که از وضعیت زندگی ما خبر داشت و اجازه داد که در اتاق خرابه او زندگی کنیم.»

شهلا که نیم نگاهی به سایر بیماران دارد و دوست ندارد که آنها از وضعیت زندگیش با خبر شوند از فوت دومین فرزند خود در همین خانه خبر می دهد و می گوید: «مدتی پس از ازدواج با همسر دومم فرزند دختری را به دنیا آوردم. "هدیه” یکسال و نیمه بود که دچار گازگرفتگی شد و جان خود را از دست داد. در خانه ما خبری از گاز کشی نیست و ما برای گرم کردن خودمان مجبور هستیم آتش روشن کنیم و آن شب نیز گاز ناشی از سوخت هیزم، جان کودک من را گرفت.»

وی در حالی که از فوت دومین فرزندش ابراز رضایت می کند در رابطه با تولد فرزند سومش می گوید: «شرایط زندگی ما به هیچ وجه مناسب نیست به همین خاطر دوست نداشتم که در یک اتاق مخروبه یک دختر بچه را نیز همانند خودم بدبخت کنم. زمانی که او جان خود را از دست داد قصد داشتم که دیگر باردار نشوم اما در نهایت تنها چند ماه پس از مرگ "هدیه” سومین فرزندم را باردار شدم.»

شهلا در خصوص نحوه تولد نوزادش می گوید: «همسرم دو ماه است که به دلیل سرقت، زندانی شده و من به تنهایی در اتاق مخروبه مان در بیابان زندگی می کنم. می دانستم که فرصت زیادی تا زایمانم باقی نمانده اما جایی را برای رفتن نداشتم در نهایت نیز از اتاق مخروبه مان خارج شدم تا خود را به شهر پردیس برسانم اما در میان راه نوزاد متولد شد.» وی می افزاید: «یک قیچی همراه خودم داشتم و تلاش کردم با آن، بند ناف را قیچی کنم و بعد از آن چیز دیگری متوجه نشدم تا اینکه به بیمارستان منتقل شده و با صدای پزشکان به هوش آمدم.»

شهلا می گوید: «من مادر خوبی برای نوزادم نیستم اما می دانم که او هم همانند من زنده مانده و ساعت های سخت را تاب آورده است. اگر او را از من جدا کنند راضی هستم زیرا می دانم که یک نوزاد در کنار یک مادر معتاد آینده ای ندارد.»

اما یکی از پرستاران در رابطه با وضعیت نوزاد می گوید: «زمانی که نوزاد به بیمارستان منتقل شد، تقریباً منجمد شده بود. او را در آمبولانس داخل یک پتو پیچیده بودند اما به این خاطر که مدت زمان زیادی از تولد او می گذشت، تمام عضلات نوزاد کاملاً یخ بسته و منقبض شده بود.» وی می افزاید: «بلافاصله اقدامات درمانی برای بهبود شرایط نوزاد آغاز شد و تلاش کردیم او را با گرم کردن به شرایط عادی نزدیک کنیم. اکنون همراه با طی مراحل درمان مقدمات ترک اعتیاد نوزاد نیز فراهم شده است. بدون شک وضعیت مادر به گونه ای نیست که نوزاد به او تحویل داده شود.»


برچسب ها: معتاد ، نوزاد ، اورژانس ، پزشک ،
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار