چرايي توجه به نمايش هايي مانند اپرا تئاتر «ليلي و مجنون» در گفتگوي «نصف جهان» با يک هنرمند
کد خبر: ۲۴۷۶۱۲
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۶:۴۲

دریا قدرتی پور: در خانواده اي هنرمند به دنيا آمده و سه برادر بزرگ تَرش همگي اهل تئاتر بوده اند. آخرين کار هاشم شمس فلاورجاني، ايفاي نقش مجنون در اپرا تئاتر «ليلي و مجنون» است ولي طول فعاليتش به 27 سال پيش مي رسد، زماني که او در رشته نقاشي تحصيل مي کرد و در رشته تئاتر کارش را به صورت حرفه اي ادامه مي داد. در طول اين سال ها او در بيش از 60 نمايش کار کرده و گاهي نقش دستيار کارگردان و طراح لباس را داشته است. شمس فلاورجاني در صحنه تئاتر افتخارات زيادي کسب کرده و صاحب جوايز استاني و کشوري زيادي هم شده است. با مجنونِ«ليلي و مجنون» به گفتگو نشستيم. کسي که اين بار در اين نمايش تراژيک نه تنها حکم بازيگر را داشته؛ بلکه، در نقش مشاور کارگردان و طراح لباس و صحنه هم بوده است.

تئاتر «ليلي و مجنون» يک تئاتر متفاوت است که به شکل اپرا به اجرا در مي آيد. اين در حالي است که گفته مي شود در اصفهان بيشتر کارهاي طنز مورد توجه قرار مي گيرد تا تئاترهاي تراژيک يا کلاسيک و جدي. با اين تفاسير به نظر شما اصفهان تا چه اندازه به چنين تئاترهاي متفاوتي نيازمند است؟

در اصفهان اين قبيل تئاترها کم هستند و با وجود اينکه بايد در سبد فرهنگي مردم تئاتر کمدي هم وجود داشته باشد اما اين نوع تئاترها به عنوان غذاي روحي و جسمي و معنوي به شمار مي رود. کارهاي طنز يا آزاد، لازمه يک جامعه شاد هست و قرار نيست همه تئاترها پيامي در دل خودشان داشته باشد اما اينکه همه به چنين سمتي بروند نيز درست نيست. گاهي مي بينيم که مردم از کارهاي جدي و درام گريزان هستند و به واسطه مدلي که اين تئاترها از خود ارائه داده اند مردم علاقه چنداني به آنها ندارند؛ بنابراين در اصفهان بيشتر کمدي ايراني و سنتي‎ را مي‎پسندند و فضاي تئاتر اصفهان کمتر کار فانتزي و فضاي کلاسيک را درک مي‎کند. در واقع عامه مردم در تئاتر اصفهان به دنبال کارهايي هستند که بيشتر به واسطه آن بخندند تا لبخند بزنند و براي همين تئاترهاي شادي‌آور و مهيج را دنبال مي کنند.

دليل اين موضوع چيست؟ چرا مردم اصفهان به اين سمت سوق پيدا کرده اند؟آيا از ديدن تئاترهايي با محتواي جدي و کلاسيک خسته شده اند؟

البته من اينطوري کادربندي نمي‏کنم که چون مردم خسته شده ‏اند، نمي‏خواهند حتماً کار جدي ببينند و به کار کمدي علاقه‏ بيشتري دارند. اين مشکل عمومي است. حالا مي‏شود گفت که يک دليل آن هم مي‏تواند خستگي مردم و کار و فشار زياد باشد. در مجموع با اينکه هرکدام از ژانرهاي تئاتر مخاطب خاص خود را دارند اما بعضاً تئاتري ها به سمت موضوعات سياه و دغدغه هاي امروز مي روند و مردم براي اينکه به اندازه‏ کافي همه چيز در دوروبرشان تلخ است و فشارهاي زندگي بسيار زياد است، بنابراين وقتي تمام مدت دارند با دغدغه ها و مشکلاتشان مي جنگند، ترجيح مي دهند به جاي ديدن يک تراژدي سنگين و يا کار درام به سمت طنزي بروند که سبک تر باشد و بتوانند بخندند.

اما «ليلي و مجنون» يک کار درام و تراژدي بود و افراد زيادي را به سالن کشاند و حتي عامه مردم هم از ديدن آن لذت بردند. دليل موفقيت اين نمايش چه بود؟

درست است که اين نمايش يک نمايش تراژيک است اما حقيقتي به نام عشق در آن وجود دارد که در جهان ما گمشده است؛ اسطوره اي ماندگار که تبديل به افسانه شده و کمتر به آن پرداخته شده است. هدف اين نمايش اين بود که تأثيري عاشقانه روي ذهن مخاطب بگذارد و در دنيايي که عاشقانه ها در حد حرف شده، اين اتفاق زيباست و خيلي ها دوستش دارند و همين موضوع باعث مي شود که به اين تئاتر علاقه مند شوند.

چرا اين نوع تئاترها که مي تواند مخاطب را هم به سالن بکشاند سهم کمي در اصفهان دارد؟

چون مردمي که خواستار تئاتر واقعي باشند و نگاه ويژه هنري بکنند کم هستند. اکثر آثار کهن الگويي ما به نظم است و کمتر با زبان ساده به آن نگاه شده است در حالي که غني ترين آثار عاشقانه و حماسي را داريم و به همين خاطر است که نمايشنامه هاي شکسپير بيش از نظامي و فردوسي پررنگ شده است چون با نگاه و زبان ساده به آن نگريسته شده است. متأسفانه ما براي فرهنگمان کاري نکرده ايم و همين باعث شده که با آمدن تکنولوژي دچار تئاتر گريزي و هنر گريزي شويم تا جايي که مردم براي ديدن يک تئاتر کمدي به راحتي پول مي دهند اما براي ديدن يک تئاتر تراژيک يا کلاسيک ترجيح مي دهند پولي پرداخت نکنند.

نقش هنرمندان استان در شناساندن ادبيات و شعر کهن که در دنياي امروز رو به فراموشي رفته است چقدر است و اين بازخواني تاريخ و متون کهن فارسي تاچه اندازه در شرايط امروز اهميت دارد؟

به شدت اهميت دارد به اين دليل که متأسفانه با وجود فضاي مجازي، برخي از ما به آدم هاي سطحي نگر و بي هويت تبديل شده ايم که با واژه هاي چاله ميداني مي خواهيم براي خودمان مخاطب پيدا کنيم. متأسفانه در دنياي امروز جوانان ما تنها به قطره اي از سخنان نظامي و فردوسي و حافظ بسنده مي کنند تا فالوور جذب کنند و هيچ درکي از جملات عارفانه شمس و مولانا و حافظ ندارند و آنها را نمي شناسند در حالي که ما مخزن ادبيات حماسي جهانيم و ادبيات عاشقانه ما در جهان مي درخشد.

مي دانيم که هنرهاي نمايشي بستري جذاب و پرمخاطب براي علاقهمندان شعر و ادبيات کهن است. تا چه حد «ليلي و مجنون» توانست اين موضوع را نشان دهد. اين نمايشنامه که به صورت اپرا برگزار شد تا چه حد توانست مخاطب عام و خاص را به سالن بياورد؟

در رابطه با اين نمايش هم برخي مي گفتند که اين تئاتر اپرا نيست. در حالي که ما يکي از کهن ترين اپراها را داشته ايم. اپرا مگر چيست؟ وجه مشترک اپرا در دنيا اين است که متن بايد منظوم باشد، بايد موسيقي عنصر اصلي باشد و خواننده يا بازيگر ايفاي نقش کند که در تعزيه هم همينطور است. با اين تفاوت که در تعزيه، ما کاراکتر شناسي مي کنيم و با توجه به کاراکتر، صداها را انتخاب مي کنيم در صورتي که در غرب اين گونه نيست و اين امتياز اپراي ماست. تعزيه به عنوان يک مخزن بي نظير موسيقي ايراني و نقطه اوج هنر دراماتيک ايران است. اپرا، امتداد سنت 500 ساله تعزيه است. تعزيه همان اپراست. موسيقي نمايشي جداي از تئاتر نيست و ما خودمان داراي کهن ترين اپراهاي جهان هستيم و تعزيه يکي از کهن ترين اپراهايي است که در ايران بوده است. منتها ما از داشته هاي خودمان استفاده نمي کنيم و اين به دليل عدم شناخت ماست. من در 15 نمايش به اين شکل کار کردم اما دو نمايشنامه اي که از کارهاي آقاي عرشيا شفيعيون بود يکي به نام «هفت خوان رستم» و اين يکي با عنوان «ليلي و مجنون»، نمايشنامه هاي درام غني، ريشه دار، عميق و حماسي، عارفانه و عاشقانه بود که هر رده سني از آن لذت مي برد.

گفتيد که اين نمايش ريشه هاي عميق و غني حماسي و عاشقانه دارد. آيا مي شود با اين نوع نمايشنامه ها فرهنگ ايراني را در جهان پررنگ تر نشان داد؟

من اعتقاد دارم که هر کشوري براي خودش هويت دارد و آن فرهنگ، آداب و سنت آن کشور است. الگوهاي کهن ما نيز به عنوان ريشه ها و هويت ما به شمار مي رود و اين نمايش ها مي تواند باورهاي هويتي و سنن و اعتقادات و اسطوره هاي ما را به کشورهاي ديگر نشان دهد. وقتي اصفهان با 19 شهر جهان خواهرخوانده است و در يونسکو به عنوان يک شهر فرهنگي شناخته شده ايم اين سئوال پيش مي آيد که چرا ما نتوانسته ايم از اين پتانسيل ها استفاده کنيم در حالي که آثار هنري مي تواند هويت ما را به جهانيان نشان دهد. وقتي که ناصر کوشان، به عنوان يک پيشکسوت اين تئاتر را مي بيند و مي گويد که من بعد از سال ها يک تئاتر ايراني ديدم اين موضوع براي ما مشخص مي شود که تئاتر ايراني قدمت زيادي دارد و بايد از اين قدمت استفاده کرد تا هويت و ريشه هاي خود را پيدا کنيم اما متأسفانه نتوانسته ايم از اين پتانسيل استفاده کنيم.

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار