کد خبر: ۲۵۱۲۸۲
تاریخ انتشار: ۲۹ تير ۱۴۰۱ - ۱۸:۴۷

دریا قدرتی پور: کابوس صف، کابوس انتظار، کابوس نبود دارو و کابوس و کابوس و کابوس. صف مراجعان زیر سردر هلالی داروخانه هلال احمر مثل یک مار دراز و پر کش و قوس بیرون زده و جایی بین دو ساختمان بلند خیابان آینه خانه به هم رسیده است. صف دست راست برای داروهای معمولی تر است و صف دست چپ برای داروهای تخصصی بیماری های سخت.

عده ای ساعت ها ایستاده اند منتظر و عده ای هم در صف دریافت دارو هستند. برخی هم آمده اند تا آخرین قطره های ناامیدی شان در داروخانه هلال احمر به امید تبدیل شود؛ آدم های ویرانی که وقتی کلمه «نداریم» را می شنوند، انگار به هیچ جا بند نیستند و فرو می ریزند.

درد نبود دارو و گرانی اش در این روزها چنان یقه بیماران را چسبیده که به نظر می رسد با طرح دست و پا شکسته «دارویار» هم درمان نشود.

«دارو نیست، دارو نیست»، ترجیع بند حرف های مردم است، فرقی ندارد حرف دلشان را جلوی در کدام داروخانه بگویند و سفره نامیدی هایشان را در کدام خیابان و پیاده رو روی دایره بریزند. درد مشترک همه آنها این است که دارو نیست؛ از هر نسخه شش هفت قلمی دارو، حداقل یکی دو دارو نیست آن هم داروهایی که مستقیم به زندگی به بودن و به نفس کشیدن مربوط است.

خیلی ها مثل علیرضا خودش را به آب و آتش زده تا در بازار سرگردان دارو بتواند داروهای مادرش را پیدا کند. وقتی به او می گویند که داروها نیست، به قول خودش انگار یک سطل آب سرد ریخته اند روی سرش. داروهای اعصاب کمیابند، اگر هم باشند قاچاقی است و در بازار سیاه فروخته می شوند و آنجاست که قیمت ها سر به فلک می کشد. 

شنونده این قصه، گواهانی خاموش اند که تنها می شنوند: «نداریم، نداریم، نداریم، نداریم». این موضوع در چهره زنی پا به سن گذاشته نشسته روی پله ای کوچک بیرون داروخانه و خیره شده به جایی که شاید باغچه باشد به خوبی مشخص است. سر قصه دراز نبود دارو برای او یکسالی است که تمامی ندارد. از وقتی که سرطان به استخوان های شوهرش زده این قصه آغاز شده و او هر بار به دلایل مختلف شکست خورده و سرخورده شده است. حالا بعد از یکسال باز دوباره کارش رسیده به داروخانه هلال احمر به عنوان مرجع همه داروخانه ها تا بتواند کمیاب ترین داروها را در اینجا پیدا کند. او هر آمپول خارجی را 30میلیون تومان خریده، ولی حالا که سرطان «متاستاز» داده و انگار درمان هم فایده‌ای ندارد و از قضا جیب او نیز خالی شده، زن دنبال داروهای ایرانی است؛ ایرانی همین آمپول می‌شود هفت میلیون تومان.

او اسم داروها را نمی‌داند، از روی نسخه هم به زحمت می‌شود نام دارو را خواند، داروخانه دار به او گفته هندی اش پیدا نمی شود و ایرانی اش هم چندان ارزان نیست. زن گیر کرده است گوشه رینگ بازار دارو، با تنی نحیف، جیبی خالی و صبری لبریز. روی پله کوچکی که به قرینه ساخته‌اند، زن نسبتاً جوان دیگری ایستاده که تشویش و نگرانی توی چشم هایش رژه می رود. هر نسخه بیمار او هم نزدیک به ده میلیون هزینه دارد و این گرانی کمرش را شکسته است: «یا باید از بیمارمان دست بکشیم و یا باید پولش را به هر صورتی شده جور کنیم. بیمارمان اگر این آمپول ها را دریافت نکند از دست می رود.»

هر نسخه این بیمار هفت میلیون تومان است که در ماه چون دو بار تجدید می‌شود با بستری و تزریق می‌شود 15میلیون تومان.

فصل مشترک همه آدم هایی که منتظر ایستاده اند همین نسخه های گران است. مرد جوانی کمی آنطرف تر روی سرامیک های مرمری داروخانه این پا و آن پا می کند و مشخص است که استرس دارد. داروهای پدرش قرار است تا یک ساعت دیگر برسد. ساعتی قبل تر هم همین را به او گفته اند و او همچنان منتظر آمدن داروهای خاصی است که تنها در این داروخانه می تواند تهیه کند. مرد نگاهش را به سرامیک ها دوخته و توی خودش است. چشم هایش پر از غیض است و به نظر می رسد اگر انتظارش به پایان نرسد از کوره درمی رود و صبرش تمام می شود.

اسم داروهایی که نیافته را نمی گوید و با دهانی مُهر و موم شده می رود گوشه ای دنج تا مجبور نشود بیش از این سئوال و جواب کند. عده ای اما صبورترند. این را از چهره مرد میانسالی می شود فهمید که بیماری اش هر بار عود می کند و او این بار داروهایش را نیافته است، نه نوع خارجی اش را و نه حتی ایرانیش را. هیچکدامشان توی داروخانه های دیگر نبوده اند و حالا در نوبت نشسته تا شاید این بار امیدوار به خانه برود.

داروخانه دار خودش مرد مسنی است. خیلی جدی و کمی تند و پرخاشجویانه می گوید: «نداریم آقا». صدایش بین پچ پچه ها و درددل ها می پیچد و خیلی ها را به سکوت وامی دارد.

کمی پیش تر دولتی ها گفته اند که طرح دارویار قرار است خیلی از مشکلات را حل کند. اما مشکل کمبود برخی اقلام دارو آنقدر عمیق شده که کمتر کسی امید دارد این طرح از عهده حل آن مشکل بر آید.

 داروخانه های کوچک و بزرگ شهر حالا پر شده اند از داروهای معمولی، مواد بهداشتی و آرایشی. آنها وقتی به بحران می رسند که بخواهند داروی تخصصی تجویز شده را ارائه دهند. داروهایی که توی قفسه های سفید و تمییز داروخانه های شهر یافت نمی شود.

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار