چگونه ثروت ميلياردي، يک‌شبه بر باد مي رود
کد خبر: ۲۵۳۶
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۳

به گزارش تسنيم؛ چند روز قبل يکي از متهمان قوي هيکل و درشت اندامي که به جرم فروش مواد مخدر براي بازپرسي به دادسراي ناحيه 34 تهران منتقل شده بود، پس از اتمام جلسه بازپرسي و پاسخ دادن به سئوالات بازپرس پنجم دادسراي اين ناحيه، به بيان گوشهاي از زندگي پر و پيچ خم خود پرداخت که در ادامه روايت وي را از زندگي ميلياردي، افتادن به زندان و ازدواج دومش ميخوانيد.

«ياسر هستم 40 سال سن و ليسانس مهندسي ژنتيک دارم. از حدود هفده سالگي وارد کارهاي خلاف شدم و تقريباً هر نوع کار خلافي اعم از سرقت، فروش و کشيدن مواد مخدر را تجربه کردم؛ علاقه زيادي به ورزش داشتم و دارم و سال 71 زماني که وارد خدمت شدم، در مسابقات بوکس ارتش هاي آسيا مقام دوم را کسب کردم، بعد از خدمت نيز به کارهاي خلافم ادامه دادم و با پول هاي حرام، صاحب خانه در تهران و ويلا در شمال شدم و يک باشگاه بدنسازي در غرب تهران اجاره کردم.

چون ورزش ميکردم فقط سراغ ترياک ميرفتم و سمت هشيش و شيشه نرفتم، از راه فروش ترياک براي بساز و بفروش هاي شمال شهر، پول خوبي به جيب ميزدم؛ اعتقاد داشتم که بايد«گوشت را از بغل گاو کند»، هر مرتبه که براي اين پولدارها ترياک ميبردم، علاوه بر پول خريد آن، شيريني نيز به من ميدادند، اين راه من ادامه داشت و آنقدر از راه خلاف پول به دست آوردم که ميلياردر شدم، پول هايي که يک ريال آن هم از راه درست به دست نيامده بود، تا اينکه در سن بيست و هفت سالگي ازدواج کردم البته ازدواجم از نوع صيغه 99 ساله بود و ده سال زير يک سقف با همسرم زندگي کردم.

ما خلافکارها اعتقاد داريم که بايد اموالمان را به نام همسرمان کنيم که اگر زماني هم گير افتاديم، اين پول ها باقي بماند؛ من نيز هر آنچه به دست آوردم را به نام همسرم کردم، همسرم بچهدار نميشد و به همين دليل و دلايل ديگر احساس خطر کرد و من را لو داد که دستگير شدم و به زندان افتادم؛ زمان بازداشت، مأموران از منزلم دستگاه گنجياب عتيقه، فرش ابريشمي که از خانه ميلياردي در بالاي شهر دزديده بودم و يکسري اموال ديگر کشف و ضبط کردند، اواسط سال 92 به زندان رفتم و عيد 94 از زندان آزاد شدم.

زماني که از زندان آزاد شدم، هيچ پولي برايم باقي نمانده بود و همسرم درآمد ميلياردي من را بالا کشيده بود، هيچ کاري نميتوانستم بکنم و صفر و حتي منفي شدم، آنقدر شرايط روحي بدي داشتم که حتي ذهنم به سمت خودکشي رفت؛ ميخواستم به زندگيام پايان دهم اما کمکم دوباره به زندگي برگشتم و تصميم گرفتم در دامداري پدرم مشغول به کار شوم، در آنجا صد رأس گاو سهم من بود.

اما به دليل فوت پدرم باز بدشانسي آوردم و دامداري خوابيد، در دامداري بايد هر رأس گاو روزي يک کيلوگرم به گوشتش اضافه کند که طي چهار ماه و نيم به وزن مورد انتظار برسد و به کشتارگاه برود، در غير اين صورت، سودي از دام به دست نميآيد.چندين رأس گاو خريدم که همه آنها تب برفکي گرفتند و وزن ساير گاوها نيز هر روز کمتر ميشد به همين دليل ورشکسته شدم و شغلم را از دست دادم البته براي اينکه بتوانم گاوداري را سر پا نگاه دارم، پول نزول کردم اما اين کار راه نجاتي نبود و بدهيهايم هر روز بيشتر ميشد تا اينکه مجدداً سراغ خريد و فروش ترياک رفتم و به اين کار تشويق شدم، چون سود خوبي به دست ميآوردم و روزي 300 تا 400 هزار تومان سود ميکردم، زماني که به خودم آمدم، ديدم در اين کار معتاد شدم. 

اين رويه کاري من ادامه داشت تا اينکه حدود يک ماه پيش براي فروش ترياک نزد پسر جواني رفتم و آنجا توسط مأموران بازداشت شدم.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار