مردي که حکم قطع دست همدستش به جرم شرکت در سرقت از شش خانه در ديوان عالي کشور تأييد شده است با اعتراض به حکمي که غيابي برايش صادر شده پاي ميز محاکمه ايستاد.

اين مرد گفت: «من در جلسه قبل از ترسم در دادگاه حاضر نشدم و حالا به حکم زندان که برايم صادر شده اعتراض دارم و از دادگاه درخواست کمک دارم.»

رسيدگي به اين پرونده از خرداد ماه سال 94 به دنبال شش سرقت مشابه از خانه هايي در شمال تهران در دستور کار پليس قرار گرفت. شواهد نشان مي داد سارق يا سارقان از طريق بالکن وارد خانه شده و پول و طلاها را دزديده اند. پليس با رديابي يک مجرم سابقه دار به نام «غلام» به نخستين سرنخ رسيد و از طريق شنود مکالمات تلفني وي يک پسر 27ساله به نام «امير» را در خانه اش در شرق تهران رديابي و بازداشت کرد.امير که به «هدايت» معروف است به شرکت در سرقت از شش خانه، با همدستي سه نفر از دوستانش و در قالب يک شبکه با سرکردگي غلام اعتراف کرد. با اطلاعاتي که امير به پليس داد سه همدست وي نيز بازداشت شدند اما تلاش پليس براي رديابي سرکرده اين شبکه سرقت بي نتيجه ماند.

با توجه به تعدد جرم و اينکه در هر کدام از سرقت ها، مبلغ ميليوني طلا و جواهرات سرقت شده بود دادستان براي امير درخواست قطع دست کرد و وي و دو همدستش که با قرار قانوني آزاد شده بودند درشعبه هشتم دادگاه کيفري يک استان تهران پاي ميز محاکمه ايستادند. درآن جلسه يکي از متهمان به نام «سعيد» حاضر نشد.

در جلسه دادگاه امير به تشريح سرقت از خانه استاد دانشگاه شهيد بهشتي، صاحب يک طلافروشي و چهار شاکي ديگر پرداخت.

سه متهم ديگر اما ادعا کردند درهيچيک از سرقت ها وارد خانه نشده اند و فقط به عنوان مراقب در محل حضور داشته اند.

در پايان جلسه، هيئت قضائي، امير را به قطع دست و دو همدستش را نيز به زندان محکوم کرد.

قضات دادگاه براي سعيد که در دادگاه حضور نداشت غيابي حکم زندان صادر کردند. سعيد اما پس از ابلاغ حکم به آن اعتراض کرد و درخواست واخواهي داد، به اين ترتيب پاي ميز محاکمه ايستاد و توضيح داد که به عنوان راننده در سرقت ها حضور داشته است.

سعيد گفت: «امير را مي شناختم و بچه محله مان بود. يک شب او از من خواست تا او و دو نفر از دوستانش را مقابل در يک خانه در خيابان سهروردي ببرم. من هم قبول کردم اما از ماجراي سرقت ها بي خبر بودم. وقتي دنبال آنها رفتم و آنها را با يک کيسه پر از پول و جواهر ديدم برايشان درد دل کردم. امير هم در عوض دو سکه طلا و پنج ميليون تومان پول نقد به من داد. من بعد از گرفتن پول ها از ماجراي سرقت امير و دوستانش مطلع شدم.»