تحليلي بر پايان سکوت‌سياسي جامعتين
کد خبر: ۳۲۲۲۵
تاریخ انتشار: ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۲:۱۹

درست يکسال قبل از انتخابات رياست جمهوري، يعني 29 ارديبهشت 1395، اولين زمزمهها از جلسات غيرعلني جامعه روحانيت مبارز درباره انتخابات 96 به رسانهها درز کرد. درست زماني که اصولگرايان اندک اندک از شوک انتخابات مجلس دهم بيرون ميآمدند، غلامرضا مصباحي مقدم سخنگوي جامعه روحانيت مبارز درباره انتخابات رياستجمهوري دوازدهم گفت که ممکن است اين تشکل از نامزدي حسن روحاني حمايت کند؛ اظهارنظري که برخي چهرههاي عضو جامعه روحانيت مبارز آن را برنتابيده و دبيرکل اين تشکل گفت سخنگو، نظرات شخصي خود را گفته است.

چند کيلومتر دورتر از جامعه روحانيت، اين جامعه مدرسين بود که برخلاف همراه هميشگي اش يعني جامعه روحانيت، در لاک سکوت فرو رفته بود و بنايش را بر عدم ورود مستقيم به انتخابات قرار داده بود. گويي آنکه تجربه دوره هاي قبل و تک روي ها و وحدت شکني ها هر دو تشکل روحاني اصولگرا را محتاط کرده بود.

يکسال پس از آن جلسه و ضدونقيض گويي هاي اعضاي دو تشکل روحاني تهران نشين و قم نشين، روز سه شنبه همين هفته جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم بالاخره مواضع خود درباره انتخابات را بيان کردند و جامعه مدرسين با بيانيه و جامعه روحانيت با اعلام نظر يکي از اعضايش، بالاخره نام کانديداي اصلح و مورد نظرشان را علني کردند؛ «سيدابراهيم رئيسي».

جامعه روحانيت؛ فقط تأييد «جمنا»

جامعه روحانيت مبارز، سالهاست يکي از خبرسازترين تشکلها در انتخابات رياستجمهوري ايران است اما حالا سال ها پس از نقشآفريني در عرصه انتخابات، اين تشکل اين روزها چندان در عرصه رقابتهاي انتخاباتي فعال نيست. پربيراه نيست اگر بگوييم ريشه اين سکوت نصفه و نيمه را بايد در ناکامي هاي پياپي اصولگرايان در عرصه انتخابات رياستجمهوري دانست؛ چه در سال 92 که ريشسفيدهاي اصولگرا نتوانستند وحدتي بين کانديداهاي اصولگرا ايجاد کنند، چه در سال 84 که هرچند در ظاهر يک کانديداي مورد حمايت اصولگرايان پيروز ميدان شد اما کيست که نداند کانديداي مورد حمايت جامعتين در آن سال نه محمود احمدينژاد، بلکه علي لاريجاني بود.

در سالهاي اخير عدم حضور چهرههايي چون مرحوم اکبرهاشمي رفسنجاني، حسن روحاني و علي اکبر ناطق نوري در جلسات جامعه روحانيت مبارز، به انشقاق دروني اين تشکل دامن زده است. ارتحال آيت ا... مهدوي کني نيز ضربهاي ديگر بر پيکره اثرگذاري جامعه روحانيت وارد کرد و شايد براي همين است که امروز جامعه روحانيت مبارز محوريتي پررنگ در تصميمات نيروهاي اصولگرا ندارد و بيشتر در جايگاه مشورتي نشسته است تا تصميم سازي. چنانچه وقتي اصولگرايان با تابلوي «جمنا» در انتخابات رياستجمهوري دوازدهم حاضر شدند و آيت ا... موحدي کرماني دبيرکل جامعه روحانيت در جمع اعضاي آن سخنراني کرده و از حمايت جامعه روحانيت از اين جبهه خبر داد، براي همه روشن شد که در اين دوره انتخابات قرار نيست جامعه روحانيت نقش پررنگي در فرآيند وحدت نامزدهاي اصولگرا و بسيج آراء اصولگرايان داشته باشد و حالا هم تنها بر انتخاب اول «جمنا» صحه گذاشته است.

موضع انتخاباتي جامعه مدرسين بالاخره صراحت يافت

در سالهاي گذشته، جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم دوشادوش يکديگر مواضع انتخاباتي خود را اخذ کرده و در قالب «جامعتين» به ايفاي نقش ميپرداختند. هرچند در مواردي چون انتخابات 92 نظر دو تشکل روحاني يکدست نبود و سازهاي متفاوتي از درون آن شنيده مي شد.

با وجود اينکه پيشبيني ميشد جامعه مدرسين هم همراه با جامعه روحانيت، از جبهه مردمي نيروهاي انقلاب حمايت کند اما اسفند سال پيش بود که يک عضو اين تشکل روحاني گفت که جامعه مدرسين رسماً از جمنا حمايت نکرده و در آخرين روز فروردين نيز يکي از خبرگزاريها اعلام کرد که جامعه مدرسين در روزهاي پاياني مانده به انتخابات درباره رقابتهاي انتخاباتي اعلام موضع خواهد کرد، حالا ظاهراً آنها هم به اين نتيجه رسيدهاند که بايد از موضع مبهم خود خارج شوند و ابراهيم رئيسي را اين بار مورد حمايت خود قرار دهند.

سکوت، پس از شکست

واقعيت اين است که جامعتين از سال 76 تاکنون به مدت دو دهه، شانسي در فرآيند انتخابات رياستجمهوري نداشته است. در انتخابات رياستجمهوري هفتم و هشتم، نامزدهاي مورد حمايت اين دو تشکل شکست خوردند. در سال 84 نيز نامزد اصولگراي جامعتين از يک نامزد اصولگراي ديگر شکست خورد و تنها در سال88 در شرايط خاص سياسي آن سال، نامزد نزديکتر به دو تشکل روحاني توانست بار ديگر به پاستور برسد که البته اين حضور در پاستور پرحاشيه بود. در نهايت در سال 92 نامزدي در انتخابات پيروز شد که هرچند عضو جامعه روحانيت مبارز بود ولي رقيب جامعتين محسوب ميشد و به اين ترتيب در آستانه انتخابات دوازدهم، شايد همين شکستهاي پياپي باعث شده تا جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين، بيش از آنکه نقش ريشسفيدي برعهده گيرند، سعي کردهاند با حمايت خود، جوانترهاي اصولگرا را کمک کنند تا به ايفاي نقش بپردازند و اين شايد آغازي بر پايان چهار دهه اثرگذاري انتخاباتي ريش سفيدهاي اصولگرا و ورود به دوراني جديد باشد. دوراني که روحاني اصولگرا بيشتر در جايگاه مشورتي تکيه زده باشد تا تصميم سازي.

آيا شکلگيري «جمنا» به جاي جامعتين را ميتوان شورش پسران اصولگرا بر پدران دانست؟ و آيا اين حمايت پدرانه تلاشي براي کتمان اين شورش است؟


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
ویدئو
آخرین اخبار