ظهر 31مرداد‌ماه 95گزارش يک درگيري مرگبار در جنوب شرق تهران به تيم جنايي مخابره شد. بررسي‌ها حکايت از اين داشت که مقتول به همراه دو نفر از دوستانش سوار بر خودروي 206 حوالي پارک بي‌سيم بوده که چند نفر سد راه او شدند. افراد شرور مشروبات الکلي مصرف کرده بودند و حالت عادي نداشتند. آنها شروع به فحاشي به مقتول و دوستانش کردند و پس از آن دو نفر از آنها چاقويي به سمت مقتول پرتاب کردند.

ضربات چاقوي دو پسرجوان باعث مرگ سرنشين 26ساله خودروي 206 شد و پس از آن راننده پايش را روي پدال گاز گذاشت که هنگام حرکت با يکي از افراد شرکت‌کننده در نزاع برخورد کرد و باعث زخمي شدن وي شد. به‌دنبال اين حادثه چهار نفر از افرادي که در نزاع شرکت داشتند دستگير شدند اما عاملان اصلي جنايت به نام‌هاي «محمدرضا» و «حميد» موفق به فرار شدند. در تحقيقات صورت‌گرفته از متهمان دستگير شده مشخص شد که آنها مقتول را با شخص ديگري اشتباه گرفته‌اند.

آنها مدعي شدند که شب حادثه مشروبات الکلي مصرف کرده بودند و چون با پسري جوان اختلاف داشتند با ديدن خودروي 206به اشتباه تصور کردند که يکي از سرنشينان آن همان پسري است که با او اختلاف قديمي دارند و دچار خصومت شده‌اند.

در تعقيب عاملان اصلي جنايت

کارآگاهان جنايي راهي مخفيگاه دو متهم اصلي پرونده شدند اما آنها هيچ ردي از خود به جا نگذاشته بودند. حال آنکه قاضي آرش سيفي بازپرس شعبه چهارم دادسراي جنايي تهران مجوز انتشار تصاوير آنها در روزنامه را صادر کرد اما نتيجه‌اي حاصل نشد و در چنين شرايطي فرضيه فرار متهمان به خارج از کشور‌ قوت گرفت.

پايان 9‌ماه فرار

درحالي‌که تحقيقات همچنان در اين پرونده ادامه داشت، چند روز قبل محمدرضا يکي از عاملان اصلي اين جنايت که پس از قتل فراري شده بود به اداره آگاهي تهران رفت و خودش را معرفي کرد. او براي انجام تحقيق به دادسراي امور جنايي تهران منتقل و مدعي شد که بي‌گناه است.

محمدرضا گفت: «اگرچه روزحادثه همراه من چاقو بود اما من ضربه‌اي به مقتول نزدم و حتي خودم هم در اين حادثه زخمي شدم. باور کنيد قتل را حميد انجام داد و من فکر مي‌کنم دوربين‌هاي مداربسته‌اي که در آن محدوده بوده اين صحنه را ثبت کرده باشند.» اين متهم 20ساله ادامه داد: «آن شب مشروبات الکلي مصرف کرده بوديم وبا دوستانم به خيابان رفتيم تا چرخي بزنيم. ناگهان حميد خودروي مقتول را ديد و گفت اين همان شخصي است که با او اختلاف قديمي داشته است. من اصلاً نمي‌دانستم از چه‌کسي حرف مي‌زد و چه اختلافي با او داشت. ناگهان جلوي خودروي مقتول پيچيد و درگيري شروع شد. حميد دو چاقو همراه داشت، در اين درگيري مقتول مرا از ناحيه دست زخمي کرد که بعد ديدم حميد دو چاقويش را به سمت مقتول پرتاب کرد. باورکنيد چاقوي من در دستم بود، اصلاً آن را به سمت مقتول پرتاب نکردم.» وي درخصوص چند ماهي که فراري بود گفت: «پس از قتل خيلي ترسيده بودم، حميد مي‌گفت يا اعدام مي‌شوي يا به جرم معاونت در درگيري مرگبار بايد 15سال در زندان بماني. اينهارا که شنيدم ترسيدم.براي همين از پدر و دايي‌ام پول گرفتم و قاچاقي همراه حميد به ترکيه رفتم به اين اميد که از زنداني شدن فرار کرده‌ام اما نمي‌دانستم سرنوشت شومي در انتظارم است. مدتي بعد در ترکيه بمب گذاري شد و از بخت بد، من و حميد چون غيرقانوني به ترکيه رفته بوديم به جرم دست داشتن در اين حمله دستگيرشديم. هرچه به آنها مي‌گفتيم بي‌گناه هستيم هيچکس حرفمان را باور نمي‌کرد تا اينکه يکي از زندانيان که حکم آزادي‌اش آمده بود و مسلط به زبان فارسي بود به ما آموزش داد تا با طناب به‌صورت نمايشي دست به‌خودکشي بزنيم تا ما را به بيمارستان ببرند و بتوانيم فرار کنيم. با اجراي اين نمايش نقشه‌مان گرفت و موفق به فرار شديم. اگرچه شنيديم که نامه ديپورت ما به ايران را نوشته بودند.»

وي گفت: «ديگر از آن وضعيت سخت خسته شدم و با خود گفتم زنداني شدن در خاک ايران را به جان مي‌خرم و به کشورم برمي‌گردم.»

اين متهم با قرار قانوني و به اتهام قتل عمد و مشارکت در نزاع دسته جمعي در اختيار کارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران قرار گرفت.