4 مرد که در جريان پرونده‌هاي جداگانه مرتکب قتل شده‌بودند، با تلاش قاضي محمدشهرياري، سرپرست دادسراي امور جنايي تهران از پاي چوبه‌دار به زندگي بازگشتند.

اولين متهم، مرد 34 ساله‌اي است که هشت سال قبل به اتهام قتل همسرش بازداشت شد. متهم که اعتياد شديد به مصرف مواد‌مخدر داشت، در شرح ماجرا گفت:«شب حادثه همسرم بر سر مصرف مواد با من مشاجره کرد. من عصباني شدم و گلويش را فشار دادم تا ساکت شود. قصد کشتن او را نداشتم، اما متوجه شدم که ديگر نفس نمي‌کشد.»

متهم با کامل‌شدن تحقيقات در شعبه 74 دادگاه کيفري استان تهران محاکمه و به مرگ محکوم شد. رأي دادگاه بعد از تأييد در ديوان عالي کشور و انجام تشريفات اجراي حکم در آستانه اجرا قرار داشت که با تلاش واحد صلح و سازش دادسراي جنايي تهران به رياست محمدشهرياري، خانواده مقتول مشروط به اينکه متهم يتيم‌خانه‌اي در شهر آستانه اشرفيه بسازد، از قصاص او اعلام گذشت کردند.

اعلام گذشت از مرد افغان

دومين متهمي که با گذشت اولياي‌دم از قصاص فاصله گرفت، مردي افغان بود که 14 سال قبل، سرکارگرش را با چاقو به قتل رساند. او گفت: «هنگام کار با سرکارگر مشاجره کردم. از رفتارش عصباني شدم و دست به چاقو بردم و به او ضربه‌اي زدم که کشته شد.» متهم با کامل شدن تحقيقات با رأي قضات شعبه 71 دادگاه کيفري استان تهران به قصاص محکوم شده بود که قبل از اجراي حکم قصاص با رضايت اولياي‌دم از مرگ فاصله گرفت.

قاتل سرباز هم به زندگي اميدوار شد

سومين مردي که موفق به جلب رضايت اولياي‌دم شد، مردي سارق بود که شامگاه 26 تيرماه سال 88 يک سرباز پليس را به قتل رساند. متهم و دوستانش بعد از سرقت گوسفند در حال عبور با ايست و بازرسي پليس مواجه شدند. وقتي سرباز پليس قصد بازرسي از متهمان را داشت، سارق مسلح دست به اسلحه برد و سرباز را به قتل رساند.

متهم بعد از بازداشت به جرمش اعتراف کرد و با رأي قضات شعبه 71 دادگاه کيفري استان تهران به قصاص محکوم شد. او پيش از اجراي حکم با رضايت بي‌قيد و شرط خانواده سرباز از بالاي چوبه‌دار به زندگي بازگشت.

قاتل راننده مسافربر

چهارمين مردي که براي اجراي حکم قصاص طناب دار از گردنش برداشته شد، مرد جواني بود که شش سال قبل راننده مسافربر را به قتل رساند. او فروردين ماه سال 92 در پوشش مسافر سوار بر يک خودروي تاکسي شد و راننده بي‌گناه را با چاقو به قتل رساند. متهم بعد از بازداشت گفت: «من با تهديد راننده‌ها، وسايل داخل خودرو و پولي را که از مسافران گرفته بودند، سرقت مي‌کردم اما آن روز وقتي راننده مقاومت کرد، او را به قتل رساندم.» متهم با رأي قضات شعبه دهم دادگاه کيفري استان تهران به مرگ محکوم شده بود که با تلاش واحد صلح و سازش دادسراي امور جنايي تهران موفق به گرفتن مهلت از خانواده مقتول شد.

معماي مفقود شدن پسر جوان

چند روز پيش مردي با حضوردر شعبه هفتم بازپرسي دادسراي جنايي تهران از ناپديد شدن پسر 26 ساله خود به نام «کريم» خبر داد.

به گزارش جام جم شاکي به قاضي مرشدلو گفت: «من و خانواده‌ام در يکي از روستاهاي سراب زندگي مي‌کنيم. پسرم چهار سال پيش براي کار به تهران آمد و به عنوان کارگر در رستوران کار مي‌کرد. او دو سال پيش براي کار به رستوراني در غرب تهران حوالي بلوار فرحزادي رفت. پسرم در آن موقع درباره کارش با ما حرف مي‌زد. حتي آخرين بار با او تلفني حرف زديم و قرار بود به زودي مرخصي بگيرد و پيش ما بيايد.»

وي افزود: «چند روز بعد که با تلفن همراهش تماس گرفتيم خاموش بود. بنابراين نگرانش شديم و به محل کارش رفتيم. در جريان گفتگو با همکارانش در آن رستوران متوجه شديم او چند روز است که در محل کارش حاضر نشده و کسي از او خبري ندارد. سراغ او را از دوستانش گرفتيم که همه از او بي‌خبر بودند. به کلانتري‌ها و پزشکي قانوني نيز سر زديم اما ردي از او نبود. حالا مي‌خواهيم براي يافتن او کمکمان کنيد .»

همزمان باتشکيل پرونده قضائي، تحقيقات مأموران پايگاه دوم پليس آگاهي تهران براي يافتن پسر گمشده آغاز شد. جستجوها ادامه داشت تا اينکه مأموران اطلاعاتي به دست آوردند که نشان مي‌داد اين مرد ازدواج يا طلاقي نداشته و حتي نام او به عنوان فرد فوت‌شده، ثبت نشده است. همين سرنخ کافي بود که مأموران اطمينان يابند او زنده است. تحقيقات ادامه داشت تا اينکه شاکي پرونده با حضور دوباره در دادسرا اعلام کرد فردي غريبه با تلفن پسرم با ما تماس مي‌گيرد اما حرف نمي‌زند.

در اين مرحله مأموران متوجه شدند جوان گمشده دو خط تلفن همراه داشته که به تازگي اين خط‌ها را فعال و روشن کرده است. تحقيقات نشان مي‌داد نخستين خط تلفن همراه در شهرهاي جهرم، قير، شيراز و بندرعباس و اطراف آن فعال است و ديگر خط تلفن در يکي از شهرهاي خوزستان است. در اين مرحله معلوم شد يکي از خط‌ها در اختيار يک مرد در شهر قير است که با تحقيق از همسر وي معلوم شد شوهرش اين خط را خريده و اکنون براي کاري به شهر ديگري رفته و نمي‌داند مالک قبلي آن چه کسي بوده و مردي که خط تلفن همراه دوم در اختيارش بود به پليس اعلام کرد کارگر کارخانه‌اي است و او اين خط تلفن را از پست‌بانک خريده و از مالک قبلي بي‌خبر است.

با توجه به اينکه ردي از جوان گمشده به دست نيامده، با درخواست قضائي تصوير او در روزنامه چاپ مي‌شود تا چنانچه مردم از سرنوشت او خبر دارند به پليس يا دادسراي جنايي تهران خبر دهند.