پ
کد خبر: ۶۶۱۳
تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۲۵

 برای آن هایی که «عصبانی نیستم» را دیده اند، قطعاً «لانتوری» فیلم آنچنان پررمقی به حساب نمی آید، اما اگر این فیلم را به خودی خود مبنای تحلیل قرار دهیم قطعاً با یک اثر متفاوتِ جامعه شناسانه رو به رو خواهیم بود که نهایت سعی خود را به کار می گیرد تا ناهنجاری های جامعه را فریاد بکشد.

 آن چه درباره «لانتوری» حائز اهمیت مسئله «پیام رسانی» آن است. فیلم، ساخته شده تا پیامی مهم را درباره جامعه ای خشمگین و نابهنجار متبادر سازد اما در این میان برخی خطوط داستانی و عناصر مهم درام فراموش شده اند و برخی جاها فروشکستن و به هرز رفتن ظرافت های لازم برای شکل گیری فیلمی عمیق به کار ضربه وارد می کند و گرچه فیلمساز به داستان های فرعی و ابعاد مختلفی از زندگی اعضای گروه بزهکار و به موازات آن زن خبرنگار سرک می کشد، اما همه این ها در سطح می ماند و شاید به سبب اهمیت اطلاع رسانی و کثرت داده ها فرصتی برای پرداخت و تعمق بیشتر به آن ها فراهم نمی شود. مخاطب با رگباری از نماهای نزدیک و ریتم مسلسل وار رویدادهایی مواجه است که گویی به درستی به هم چفت و بست نشده اند و گاه مخاطب را خسته و عصبی می کنند. با این حال فرم انتخابی کارگردان برای به تصویر کشیدن سوژه انتخابی اش فرم نسبتاً جالب و متفاوتی است. بهره گیری از ساختار مستندگونه به منظور روایت این داستانِ تلخ انتخاب هوشمندانه ایست. اما باز هم تعداد مصاحبه ها بیش از اندازه است و بخشی ازحجم اشغال شده توسط آن ها می توانست به تصویر و روایت تبدیل شود تا کار از شبیه شدن به مستندهای تلویزیونی دور شود.

 چینش چند شخصیت مختلف از اقشار و طبقات مختلف اجتماعی به منظور اظهار نظر درباره این معضل ویرانگر ایده بدی نیست، اما شاید لازم بود لحن صحبت این شخصیت ها تفاوت هایی نسبت به یکدیگر پیدا می کرد. مثلاً مرد میوه فروش (نادر فلاح) گاه آن قدر ادیبانه اظهار نظر می کند که مخاطب به تفاوتی میان او و جامعه شناسِ کراوات زده روشنفکر (اردشیر رستمی) دست نمی یابد. یا مثلاً دوستان مریم (بهناز جعفری و ستاره پسیانی) چرا این قدر راحت و بی احساس و خشک نسبت به اتفاقی که برای دوستشان رخ داده و خودشان هم تا حدی در این رویداد مقصر بوده اند صحبت می کنند؟

 همان طور که گفته شد، قطعاً پیام رسانی نقشی اساسی در چنین فیلمی دارد که به هر حال رویکردی انتقادی نسبت به معضل های اجتماعی را به چالش می کشد، اما مفهوم زدگی و توجه بیش از اندازه به محتوا گاه به فیلم ضرباتی وارد می کند به همین جهت «لانتوری» به لحاظ طرح مسائل مهمی همچون اسیدپاشی و بررسی بزهکاری های مختلف در جامعه قابل تحسین است و فیلمساز در نمایش این مفاهیم متعدد در فیلم خود کوچک ترین رحمی به مخاطب نمی کند و همه چیز بی واسطه و آشکارا در فیلم مطرح می شوند تا فیلمساز را به رسالت خود نزدیک کنند اما یک فیلم سینمایی هرچه قدر هم که گرایش به واقعگرایی داشته باشد، باید برخی اصول را رعایت کند تا بی آن که آلوده به شلوغ بازی و تکنیک های اضافی (مثلاً بهره گیری ازصدای تق دوربین به منظور رئال نشان دادن خود شود) بتواند به فضای مطلوبش دست یابد.

 اما درمیشیان در «لانتوری» هوشمندی هایی هم به خرج داده است که نباید از یاد برود و همین هوشمندی هاست که مخاطب را تا پایان کار سر جا میخکوب می کند. فیلم دو برش از زندگی دو شخصیت اصلی خود ارائه می دهد: پاشا (نوید محمدزاده) که عضوی از گروه بزهکار «لانتوری» است و مریم (مریم پالیزبان) زنی جوان که خبرنگار و فعال اجتماعیست و یکی از اصلی ترین فعالیت هایش، گرفتن رضایت برای محکومین به اعدام محسوب می شود. تقابل از اصول اصلی درام است که از همان ابتدا در فیلم به چشم می آید. هرچه داستان بیشتر پیش می رود، ناهماهنگی و عدم سنخیت دو شخصیت بیشتر به چشم می آید و گره خوردن زندگی آنان به یک دیگر جالب تر می شود. قضاوت ها طبق معمول ابتدا اشتباه اند. در حالی که مخاطب تصورمی کند این دو عاشق هم اند و مریم به پاشا خیانت کرده است و …، داستان از منظری دیگر روایت می شود که حالا خود مریم راوی می شود و توضیح می دهد عشق دو طرفه ای در کار نبوده و پاشا تهدیدی بر زندگی او بوده است و پی می بریم پاشا اساساً به سبب گذشته ی پردرد و پرمشکلش و همچنین پاره ای از مشکلات روانی نامعلوم (!) دچار چنین خطایی شده است.

 درمیشیان بازی های فرمیک بسیاری در «لانتوری» داشته است. به لحاظ کارگردانی در میزانسن ها درست عمل می کند و البته تدوین درخشان هایده صفی یاری نیز به کمک او آمده است و در شکل گیری ریتم مدنظر کارگردان نقش اساسی ایفا می کند.

 معتقدم مخاطب ایرانی به خشونت عادت ندارد، زیرا فیلم هایی که خشونت به نحوی در آن ها به تصویر کشیده می شود یا به بایگانی ها سپرده می شوند و یا اساساً ساخته نمی شوند، درحالی که شاید لازم باشد چنین چیزهایی را که حقایق جامعه اند ببینیم. از این منظر «لانتوری» لبریز از انواع و اقسام ناهنجاری ها و خشونت های اجتماعی ستریال بنابراین خیلی ها نمی توانند فیلم را تا پایان تاب آورند و سالن را ترک می کنند، در حالی که فیلم هرچه به پایان نزدیک می شود درگیرکننده تر می شود. به باور من پایان فیلم قابل پیش بینی بود، اما این که مضمون«بخشش» به چه شکل در داستان اتفاق می افتد، خود مسئله ای مهم است. نگاه جسورانه به معضل اسیدپاشی و نمایش برخی بخش های حساس و شاید ناخوشایند، اتفاقا از نقاط برجسته کار است. با این حال فیلم نتوانست نگارنده را متقاعد کند که چرا مریم پاشا را می بخشد؟ آیا پنج سال حبس برای پاشایی که دست به چنین خطایی زده کافی است؟ قطعاً از حامیان «گذشت» و «بخشش» و «عفو» هستم و خشونت را به هیچ عنوان دوست ندارم، اما انتظار داشتم فیلمسازی که هدفش رساندن پیام بخشش انسانی و ترویج محبت است، زمینه کافی و لازمی را برای علت و چرایی اتخاذ این انتخاب و تصمیم از سوی مریم به دست مخاطب می داد، این که چه اتفاق و جوششی در مریم رخ می دهد تا او یک باره تصمیم بگیرد پسری را که زندگی اش را به نابودی کشانده ببخشد؟ آیا چنین حرکت نمایشی و به دور از منطقی -که تازه قابل پیش بینی هم هست- کار را از رئالیسم موردنظر کارگردان دور نکرده است؟ این از همان کاستی های بزرگ درام است که می توانست با حذف بسیاری از زواید به کار اضافه شود و نه تنها به پخته تر شدن شخصیت پردازی های آن بینجامد، بلکه کنش های انگیزشی کار را نیز پرمعناتر کند. در شکل فعلیِ درام، حتی برای منی که موافق بخشش هستم، جنبه کارکردی اثر از بین می رود و تصمیم ناگهانی و عجیب زن بیشتر موجب حیرتم می شود تا برانگیخته شدن حس شفقت و انسان دوستی!

 این نقصان در شخصیت پردازی ها به کاراکترهای دیگر فیلم نیز سرایت می کند. برخی تصمیم های کاراکترها تا حد زیادی غیرمنطقی به نظر می رسند ازجمله اینکه مثلاً چرا دوست صمیمی مریم (بهناز جعفری) همه اطلاعات زندگی او را تحت اختیار پسر جوان ناشناسی قرار می دهد که به نظر خودش هم ربط چندانی به مریم ندارد؟ یا اصرار همکار مریم (ستاره پسیانی) برای این که او برای آخرین بار با پاشا حرف بزند چیست؟ مگر او پاشا را می شناسد یا اصلا چه قدر با خودِ مریم آشنایی دارد؟

 بازی های فیلم درخشان اند و باورپذیر و از نقاط قوت آن. انتخاب ها هوشمندانه اند. نوید محمدزاده مطابق معمول درخشان است، البته حضور مکرر او در نقش هایی با مشخصات خاص و ثابت کم کم می تواند این نگرانی را ایجاد کند که او در چنین نقش هایی کلیشه شود و تلاش نکند دست به تجربه گرایی بزند. باران کوثری (بارون) نقشی متفاوت را ایفا کرده و از عهده ایفای آن به خوبی برمی آید. مریم پالیزبان، بازیگر کم کار سینمای ایران انتخابی ناب و البته دور از ذهن برای نقش مریم است. پالیزبان، سردی و در عین حال جذابیت مریمِ فیلم را توامان داراست و تفاوت سنی اش با محمدزاده که از نکات مهم فیلمنامه است، کاملاً قابل لمس است. بازیگران فرعی کار نیز به درستی در قالب نقش های خود فرو می روند. پریوش نظریه، اردشیر رستمی، بهناز جعفری، ستاره پسیانی و … همه و همه بی نقص و روان بازی می کنند و به درک و حفظ ساختار مستندگونه اثر کمک می کنند.

 ساخته شدن آثار اجتماعی با تلاش برای نشان دادن همه جانبه معضلات و ناهنجاری ها امر قابل تقدیری است که درمیشیان هم از عهده اش به خوبی برآمده، به شرط آن که فیلم ظرایف یک اثر سینمایی را هم دارا باشد و آن قدر در دام فهم زدگی و اطلاع رسانی گیر نکند که دیگر ابعاد مهمش به فراموشی سپرده شود. «لانتوری» فیلمی قابل احترام است که می توانست رمق بیشتری داشته باشد و اتکای خود را بر جزییات بیشتر کند تا باورپذیری آن بیشتر شود و به هدف خود که رساندن پیام «بخشش انسانی» و «محبت» و «ایثار» است دست یابد./بانی فیلم

برچسب ها: لانتوری ، سینما ، فیلم ،
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰