پ
کارنامه پرفراز و نشیب «اکبر عبدي»
کد خبر: ۶۷۹۴۸
تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۷

سال‌هاي نخستين دهه 60 و در دوراني که ستاره‌هاي سينما و تلويزيون پيش از انقلاب اجازه فعاليت نداشتند يا به شکلي محدود مقابل دوربين مي‌رفتند، نياز به چهره‌هايي تازه بود. اگرچه مديران فرهنگي مخالف ستاره‌سازي بودند و آن را ميراث حکومت قبلي و نظام طاغوتي مي‌دانستند، اما در همان فضاي بسته بعضي از بازيگران محبوب شدند و مورد توجه قرار گرفتند.

اکبر عبدي يکي از مهم‌ترين آنها بود. بازيگري که در نگاه اول هيچ يک از ويژگي‌هاي ستاره شدن را نداشت. اما چهره کودکانه و شيرين او جذاب بود و مهارتي که در بيان و تيپ‌سازي داشت او را نسبت به ديگر بازيگران جوان آن سال‌ها متمايز مي‌کرد. عبدي با بازي در مجموعه‌هاي تلويزيوني به شهرت رسيد.

در «محله بهداشت»، «محله برو بيا» و «بازم مدرسه‌ام دير شد» در نقش کودکان بازي کرد، با وجود ظاهر و فيزيکش، در نقش کودکان دوست‌داشتني بود، ميميک و لحنش جذابيت داشت و حضورش مقابل دوربين راحت و صميمي بود. مردم او را دوست داشتند، اين ويژگي هنوز هم حفظ شده. با وجودي که سال‌ها از دوران اوج اين کمدين گذشته و در يک دهه اخير در آثاري بازي کرده که نه تنها براعتبار حرفه‌اي‌اش نيفزوده بلکه بخشي از محبوبيتش را مخدوش کرده است. با اين همه او هنوز صاحب جايگاهي است که نمي‌توان انکارش کرد. عبدي بازيگري است به يادماندني، حتي اگر همه انتخاب‌هايش باارزش و معتبر نباشند.


همکاري با بهترين‌ها

اگر دوره کاري عبدي را به سه دوره تقسيم کنيم، نخستين دوره که از دهه 60 آغاز شده، پربارترين و جدي‌ترين دوران فعاليت حرفه‌اي او در سينماست. سال‌هايي که علاوه بر محبوبيت مردمي و تبديل شدن به ستاره‌اي پولساز و قابل اعتماد در گيشه، فرصت همکاري با سينماگران شاخص را به دست آورد. اين فرصت به درخشش او منتهي شد و در بسياري از اين آثار عبدي توانست وجوه مختلف بازيگري‌اش را عيان کند و نشان دهد بازيگري ششدانگ است. بازي در نقش آقاي قندي در «اجاره‌نشين‌ها» يکي از بهترين کمدي‌هاي کارنامه داريوش مهرجويي نقطه آغاز اين دوران است. عبدي در اين فيلم پر بازيگر، با وجودي که نقش مکمل دارد اما بخوبي ديده مي‌شود. آقاي قندي شخصيتي برونگرا و پرتحرک است و در آشفته بازاري که در آپارتمان ديده مي‌شود سهم خود را از ماجراها دارد. عبدي که ذاتاً طناز است، همسو با فضاي فيلم بر بار کميک صحنه‌ها افزوده.

سکانس آواز خواندن او در حمام و ترک خوردن ديوارها يا فصلي که شماره مي‌گيرد و تلفن منفجر مي‌شود اگرچه بسيار دراماتيک و جذاب نوشته شده اما با بازي خوب او کيفيتي مضاعف پيدا کرده است. عبدي بازيگري است که اگر به هوش و توانايي يک کارگردان اعتماد کند و در خدمت او باشد، مي‌تواند هر بار تصويري تازه از خود ارائه دهد، هر بار مخاطبش را غافلگير کند و جلوه‌اي تازه از هنر غريزي‌اش را به تصوير بکشد. اين توانايي و قدرت هنوز هم در او وجود دارد هر چند که همکاري با کارگردان‌هايي کارنابلد به گوهر بازي او صدمه زده است. بازي در نقش ديوانه‌ها يا معلولان و شخصيت‌هايي که نقص جسمي يا رواني دارند، يکي از جذاب‌ترين چالش‌ها براي بازيگران است.

فرصتي استثنايي براي درخشيدن و مخاطب را به وجد آوردن. علي حاتمي در «مادر» اين بستر را براي عبدي فراهم کرد تا در نقش غلامرضا بازي کند. غلامرضا سيماي کودکانه و شيرين بازيگرش را مخدوش کرد و به او فرصت داد تا در قالب مردي ميانسال با روح و جسمي آسيب ديده بازي کند. «مادر» فيلمي پربازيگر با فضايي نوستالژيک و خاص است. در ميان خانواده عجيب و غريبي که قصه‌اش روايت مي‌شود شخصيت غلامرضا از هر نظر ويژه است. گريم استادانه عبدالله اسکندري، سيمايي ويران شده از عبدي ساخته، دوبله هنرمندانه منوچهر اسماعيلي کمک کرده تا تصوير ويران غلامرضا باورپذيرتر شود. بازي عبدي اين دو امتياز را کاملتر کرده و باعث شده فرزند شيرين عقل خانواده که مظلوم و قرباني است، تبديل به مهم‌ترين کاراکتر فيلم شود، حتي به اندازه مادر که موتور اصلي حرکت قصه است به چشم بيايد و به دل بنشيند.

سکانسي که او و ماه‌منير (فريماه فرجامي) روايت تبعيد پدر را بازگو مي‌کنند به يادماندني است. همچنين فصل‌هاي تک‌گويي غلامرضا در بين اعضاي خانواده که کم هم نيستند، تأثيرگذار و شنيدني از کار درآمده‌اند. ترکيب جمله «مادر مرد از بس که جان ندارد» با صورت نااميد و درهم شکسته غلامرضا مهر پاياني است بر سرنوشت مادر و بر فيلمي که هنوز و پس از گذشت بيش از يک‌دهه محبوب است و ديدني.

يکي از مهم‌ترين امتيازهاي دوران اول فعاليت عبدي اين است که او همزمان در سينماي تجاري و هنري موفق است. پرکاري در فيلم‌هايي که براي جذب مخاطب انبوه ساخته مي‌شوند مانع از آن نبود که او در آثار خاص مقابل دوربين برود يا پيشنهاد کارگردان‌هاي درجه يک را نپذيرد. همکاري با محمدرضا هنرمند در فيلم پرفروش و موزيکال «دزد عروسک‌ها» و بازي در نقش يک کودک با گريمي ويژه جايگاه عبدي به‌عنوان ستاره را تثبيت مي‌کرد. او در «سفر جادويي» ساخته ابوالحسن داوودي که متعلق به سينماي کودک و نوجوان بود، هم نقش مردي ميانسال را بازي کرد هم در بخش عمده‌اي از فيلم دوباره در قالب نوجوان ظاهر شد. تيپي که مردم دوست داشتند و او را در اين قالب مي‌پسنديدند. «سفر جادويي» مانند «دزد عروسک‌ها» گيشه پررونقي داشت و بخشي از موفقيت هر دو فيلم در جذب مخاطب به‌حضور عبدي در آنها باز مي‌گشت.

عبدي در اواخر دهه 60 فرصت همکاري با ناصر تقوايي را هم به‌دست آورد. بازي در نقش سرگرد مکوندي يکي ديگر از نقاط قوت کارنامه اوست. اگرچه «اي ايران» بهترين فيلم کارنامه تقوايي نيست اما حضور عبدي در پروژه‌اي که در توليد و اکران بارها دچار مشکل شد، در نهايت به نفع او بود. عبدي در اين فيلم، نوعي ديگر از بازي طنز را تجربه کرد و جنس بازي‌اش با تجربه‌هايي که در سينماي کمدي داشت، متفاوت و قابل قبول است. بازي در نقش مليجک در «ناصرالدين شاه آکتور سينما» زمينه حضور او در «هنرپيشه» را فراهم کرد. فيلمي اجتماعي و تلخ درباره سينما و پشت پرده‌ زندگي ستارگان. موضوعي که زندگي شخصي و موقعيت حرفه‌اي عبدي را تداعي مي‌کرد.


ناصرالدين شاه آکتور سينما

شخصيت اکبر در «هنرپيشه» فرصتي بود تا عبدي شعبده‌بازي کند و در قالب چند کاراکتر مهارتش را نشان بدهد. در سکانس ابتدايي فيلم مقابل دوربين با بعضي از نقش‌هايي که بازي کرده بود شوخي کرد. همبازي شدن با فاطمه معتمدآريا يکي از بهترين بازيگران زن آن سال‌ها فرصتي بود تا عيار بازيگري عبدي هم ديده شود. در فيلمي که کمدين محبوب آن سال‌ها را به چالش مي‌کشيد و در معرض قضاوت قرار مي‌داد او باز هم حرف اول را مي‌زد.

همکاري با بهروز افخمي در «روز فرشته» و تجربه بازي در نقش جن با سري از ته تراشيده شده، يکي ديگر از نقش‌آفريني‌هاي به يادماندني اين بازيگر را رقم زد. در فيلمي پرفروش که فضايي فانتزي داشت عبدي در نقشي مکمل بازي کرد و البته باز هم به چشم آمد و ديده شد. او بازيگري است که در دوران اوج هم از بازي در نقش‌هاي مکمل هراسي نداشت، بسياري از نقش‌هاي درخشان کارنامه او حاصل همين تجربه‌گرايي است.


روزهاي سخت

کارنامه اکبر عبدي در دهه 70 پرفراز و نشيب است. بازي در فيلم‌هاي صرفاً تجاري مثل «تحفه هند»، «آقاي شانس» و «آرزوي بزرگ» هنر او را هزينه ساخت فيلم‌هاي نازلي مي‌کرد که مخاطبان فقط به خاطر نام و اعتبار او براي ديدنشان مشتاق مي‌شدند. اين روند البته به مرور زمان باعث شد موقعيت اين ستاره متزلزل شود و جايگاه او در اواخر دهه 70 و با ورود نسل تازه‌اي از جوانان بازيگر تغيير کند. سينماي دوران اصلاحات، سينماي اجتماعي و انتقادي بود و عبدي گزينه مناسب بازي در اين فيلم‌ها نبود.

در دوره دوم کاري عبدي که بيشتر به حضور او در فيلم‌هاي تجاري محدود مي‌شود. او با درخشش در «آدم برفي» و بازي در نقش يک زن برگ برنده‌اي ديگر رو کرد. عبدي نخستين بازيگر مرد در سينماي پس از انقلاب است که نقش زن را بازي کرد و در آن نقش باورپذير و شيرين بود. بازي در فيلم‌هاي «مرد آفتابي» و «نان، عشق و موتور 1000» هم از بخش‌هاي قابل توجه کارنامه عبدي است. «مرد آفتابي» يک کمدي متوسط آبرومند است، که هنوز و پس از گذشت سال‌ها ديدني است. بخش عمده موفقيت فيلم به خاطر حضور زوج عبدي و جبلي است. اما «نان، عشق و موتور 1000» مي‌توانست يک نقطه عطف تازه براي عبدي باشد اما او قدر اين فرصت را ندانست.

اين کمدي اجتماعي جذاب و خوش ساخت که کنايه‌هاي سياسي و شوخي‌هايي شيرين با جريان‌هاي حزبي آن روزها داشت، هم اقبال عمومي را به دست آورد و هم نظر مثبت منتقدان را جلب کرد. نقش يارولي در اين فيلم مي‌توانست عبدي را که مدتي از سينما دوربود، دوباره با سينماي کمدي باارزش پيوند بدهد اما اين اتفاق نيفتاد. دهه 80 و 90 پايان دوران درخشش عبدي بود. او را کمتر در فيلمي جدي ديديم.

حضورش در آثار صرفاً تجاري و کمدي‌هاي سبک، نااميدکننده بود. او دست تطاول به خود گشوده بود و شيريني و هنرش را خرج فيلم‌هايي سطح پايين مي‌کرد. در اين ميان البته گاهي مي‌کوشيد با انتخاب‌هايي ويژه موقعيت خود را به‌عنوان بازيگري حرفه‌اي ارتقا بدهد، همکاري با داوود ميرباقري در «امام علي»(ع) و «معصوميت از دست رفته» يا بازي در «قندون جهيزيه» يا تجربه بازي در نقش روحاني در «رسوايي» به ياد مخاطبان مي‌آورد که عبدي هنوز بازيگري با توانايي‌هاي پرشمار است و مهارتش در کار با لهجه و تيپ‌سازي را از دست نداده، اما دوران تازه ستاره‌هاي خود را داشت و اکبر عبدي از روزهاي اوجش فاصله گرفته بود.


محبوب براي هميشه

براي بازيگر حرفه‌اي حفظ يک روند در طول دوران کاري آسان نيست. بسياري از بازيگران بزرگ سينماي ايران و جهان، در کارنامه‌شان تجربياتي شکست‌خورده دارند. نمي‌توان ستاره بود و اشتباه نکرد، نمي‌توان ستاره بود و ستاره ماند. اين قصه براي عبدي، مانند صدها ستاره ديگر تکرار شد. او حالا از سال‌هاي جواني فاصله گرفته، نامش کمتر باعث انتخاب يک فيلم براي تماشا مي‌شود اما در همين دوران دشوار بازي در «خوابم مياد» نشان داد سرچشمه ذوق و هنر او خشک شدني نيست. او هنوز شيرين است، قدرت بازي در نقش جدي و طنز را دارد و مي‌تواند يک نقش خنثي را تشخص بدهد.

کودک بازيگوشي که با يک کيف روي دوش در راه مدرسه مي‌دويد در «بازم مدرسه‌ام دير شد»، پدري عصبي و جوشي اما مهربان در مجموعه «در خانه»، کودک شيرين زبان «محله بهداشت»، دنيا و عباس در «آدم برفي»، غلامرضا در «مادر»، آقاي قندي «اجاره‌نشين‌ها»، يارولي در «نان، عشق و موتور هزار» و مادر در «خوابم مي‌ياد». اکبر عبدي براي همه تصاويري که براي چند نسل از ايرانيان خلق کرده، در قلبمان زنده است. بخشي از خاطرات ما از کودکي، جواني و سينما با نام او و هنرش گره خورده است. فراموشش نخواهيم کرد.


به معناي واقعي بازيگر است

هوشنگ مرادي کرماني - نويسنده پيشکسوت ادبيات داستاني: درباره اکبر عبدي و علاقه‌اي که به او و بازيگري‌اش دارم بارها سخن گفته ام، با وجود اين آنقدر برايم عزيز و دوست داشتني است که باز هم با اشتياق از او بگويم. بدون هيچ تعارفي مي‌گويم، اگر قرار باشد از ميان بازيگران ايراني بعد از انقلاب فردي را مثال بزنم که به معناي واقعي کلمه بازيگراست، او اکبر عبدي است. عبدي هنرمندي نيست که تنها اتکايش آموزش تجربي يا آکادميک اين هنر باشد بلکه به صورت کاملاً ژنتيکي و خدادادي بازيگر است.

او از معدود بازيگراني است که وقتي نقشي را مي‌پذيرد ديگر خبري از خود او در کاراکتري که به جاي آن بازي مي‌کند نيست، اين در حالي است که اغلب بازيگرانمان وقتي در نقشي بازي مي‌کنند بخشي از شخصيت خود آنان هم در آن مي‌آميزد و در هر بازيشان مي‌توان تا حدي خود واقعي‌شان را هم ديد.

علاوه بر اين شانسي که عبدي به طور خدادادي در اين عرصه داشته و دارد تنها به هنر بازيگري‌اش باز نمي‌گردد چرا که از نظر چهره و فيزيک ظاهري هم به گونه‌اي است که قابليت گريم‌پذيري بسياري دارد. خودش هم شخصيتي بسيار جذاب و دوست داشتني دارد، نمي‌دانم چطور بگويم اما گمان مي‌کنم جذابيتي خدادادي يا به اصطلاح کاريزماي خاصي دارد که مخاطب را به سوي خود مي‌کشاند.

عبدي طي سال‌هاي فعاليتش با اغلب کارگردانان مشهور سينما و تلويزيون کار کرده، از علي حاتمي گرفته تا ناصرتقوايي، داريوش مهرجويي و ديگران. اگرچه همين توجهي که کارگردانان مطرح به او داشتند از جهاتي هم باعث بدشانسي‌اش شد، آنچنان که طي سال‌هاي فعاليتش گاه در آثاري بازي کرد که‌ اي کاش بازي نمي‌کرد.

نمي دانم چرا اما نه تنها بازيگران، بلکه حتي نويسندگان و ورزشکاران مطرح هم بدرستي قادر به مديريت موقعيت خود نيستند. تصور کنيد فلان نويسنده وقتي معروف مي‌شود آنقدر کتاب مي‌نويسد که همين مي‌شود بلاي موفقيتش، درباره عبدي هم همين طور است، اگر مديريت درستي درباره موقعيتش داشت بي‌شک مي‌توانست بهترين بازيگر بعد از انقلاب کشورمان باشد. حيف، نه اهالي فرهنگ و هنرمان اين کار را بلدند و نه اينکه جايي براي انجام آن وجود دارد، درست برخلاف کشورهاي ديگر. با وجود اين گفته‌ها باز هم معتقدم که عبدي يکي از بهترين‌هاي سينما و تلويزيون ايران است و براي او عمري طولاني آرزو دارم.


گريم‌خورترين صورت

ابوالحسن داوودي - کارگردان سينما: اکبر عبدي از آن دست بازيگراني است که به لحاظ حرفه‌اي چه ارتباط با او را دوست داشته باشيد و چه نداشته باشيد نمي‌توانيد منکر اين شويد که يک پديده است. نمونه عبدي در سينما و تلويزيون کشورمان بسيار کم پيدا مي‌شود و شايد همين مسأله منجر به آن شده است که در کارنامه کاري‌اش نه تنها کارهاي خوب، بلکه کارهاي بد هم ديده مي‌شود. با وجود اين حاصل کار او از منظر بازيگري و چيزي که از خود در اين هنر به جاي گذاشته آنقدر شاخص و درخشان است که بي‌اغراق مي‌توان تأکيد کرد تعداد افرادي همچون او در هنربازيگري به سختي به انگشتان دو دست مي‌رسد.

عبدي بواسطه صورت و فيزيک خاصي که دارد حتي حالا که پا به سن گذاشته هم با يک گريم خوب به همراه توانايي بالايش در تيپ‌سازي مي‌تواند در هر نقشي ظاهر شود؛ البته اوج اين هنر او را مي‌توان در کارهايي ديد که در سنين جواني بازي کرده، با اين حال هنوز هم از گريم خورترين صورت در ميان بازيگران برخوردار است. با نگاهي به اغلب کارهاي او بويژه آنهايي که گريمش را عبدالله اسکندري انجام داده با گريم‌هاي منحصر به فردي مواجه مي‌شويد.

شايد برخي از ويژگي‌هاي او را همه دلپذير ندانند و بگويند خصوصياتي همچون بي‌نظمي دارد و.... با اين همه اگر مجموعه خوبي‌ها و بدي‌هاي او را کنار هم بگذاريم با کارنامه‌اي بسيار پرکار روبه‌رو مي‌شويم. عبدي طي سال‌ها فعاليتش با فراز و فرودهاي بسياري در کارنامه کاري‌اش روبه‌رو شده اما بازهم تأکيد مي‌کنم که با وجود همه اين‌ها ماحصل بسيار چشمگيري از سال‌هاي بازيگري‌اش به جاي مانده است. يکي از نکاتي که هميشه درباره او برايم سؤال بوده اين است که چرا با وجود اشتباه خود بازيگران با شرايط ظالمانه سينما که منجر به افول کاري بازيگران مي‌شود اکبر عبدي همچنان در اذهان مردم بازيگري بسيار خوب است.

برخلاف ديگر بازيگراني که در اين مسير به سوي فراموشي مي‌روند او همچنان جايگاه محکمي در قلب مردم دارد و اين مسأله واقعاً برايم جالب است. اکبر عبدي هم در کارهاي شاخص سينماي ايران ظاهر شده و هم در کارهاي دم دستي با اين همه هيچ گاه مردم به او به‌عنوان بازيگري که دوران موفقيتش تمام شده نگاه نمي‌کنند. اميدوارم در باقي مانده فرصت کاري او که ان شاءالله بسيار طولاني باشد، محافظت بيشتري در موقعيت حرفه‌اي خود داشته باشد و تنها در آثاري بازي کند که در حد او باشد.


تراژيک‌هاي عجيب يک کمدين

امين تارخ - بازيگر سينما: اکبر عبدي هم تراژدين خوبي است و هم کمدين خوبي! اما سينما و تلويزيون از تمام ظرفيت اکبر عبدي در زمينه فيلم‌هاي درام و بازي‌هايي که جديت يا استحکام شخصيتي خاصي دارند بهره نبرده يا درواقع خودش از سينما دريغ کرده يا سينما اين بعد از توانايي‌هاي او را از سينما دريغ کرده است. من اشاره مي‌کنم به سکانس 14دقيقه‌اي فيلم «هنرپيشه» و صحنه‌اي که عبدي راجع به بچه صحبت مي‌کند، خودش گريه مي‌کند و پابه‌پايش تماشاگر هم اشک مي‌ريزد. اين صحنه قابل استنادترين مدرک براي قدرت بازيگري جدي و دراماتيک اکبرعبدي است يا اشاره مي‌کنم به بازي زيبايش در فيلم «مادر» که به نظرم بي‌شباهت به يک درس بازيگري نيست.

بسياري فکر مي‌کنند که بازي اکبر عبدي در فيلم «مادر»، يک بازي کمدي و طنزآميز است درحالي که واقعاً يک تراژدي ناب است؛ يک بازي تأثيرگذار تراژيک غريبي که نمونه‌اش را در سينماي ايران کم داريم. شايد برخي دچار اين سوءتفاهم بشوند که من با کار کمدي اکبر عبدي موافق نيستم، نه اتفاقاً موافقم اما به همان نسبت فکر مي‌کنم نقش‌هاي تراژيک ايشان به همان زيبايي و شايد زيباتر از بخش‌هاي کمدي بازي اوست.

منزلت اکبر عبدي به مناسبات مردمي بودنش است. اکبرعبدي از بطن و متن مردم آمده است و مي‌داند که چگونه با مردم ارتباط برقرار بکند. در بازي همه تلاشش اين است که تماشاگر را يک تماشاگر عام ببيند و تمام ظرفيت‌ها و توانش را به کار گيرد تا اينکه با تماشاگر بسيار صميمانه رو به رو شود؛ يا در قالب بازي کاراکترهاي جدي که تعدادش کم بوده يا در قالب بازي‌هاي طنزآميزي که با لهجه‌هاي مختلف در سينما و تلويزيون به يادگار گذاشته است. در نهايت به اعتقاد من تمام کارهاي اکبر عبدي قابل ستايش است و من به سهم خودم به احترامش کلاه از سر برمي‌دارم و تعظيم مي‌کنم.


مراقب هنر و جايگاهت باش

فريدون آسرايي - خواننده: اکبرعبدي از معدود بازيگراني است که مي‌تواند اکثر نقش‌ها را بخوبي ايفا کند. اگر چه اظهارنظر درباره کيفيت کاري او با صاحبنظران اين عرصه است اما به‌عنوان يک بيننده عام بايد بگويم گرچه اکبر عبدي بازيگر طنازي است اما صحنه‌هاي تراژيک بازي او را مي‌توان با چهره‌هايي چون پرويز پرستويي مقايسه کرد. از اين عزيزان هرچقدر قدرداني شود بازهم کم است اما يک انتقاد هم بر ايشان وارد مي‌دانم اينکه مراقب هنر و جايگاهش نيست و به‌عنوان نمونه در فيلم کارگرداني بازي کرد که روزگاري فيلم‌هاي روي پرده را پايين مي‌کشيد. به خاطر بقيه کارهاي درخشان او براي اين بازيگر بزرگ آرزوي موفقيت و سربلندي دارم.


عاشق کار و مردم

کامبيز ديرباز - بازيگر سينما و تلويزيون: حدود 12 سال پيش بود، سر سريال «در چشم باد» در نخستين ديدار آنقدر خنديدم که تمام عضلات صورتم درد گرفت. بچه‌هاي گريم سعي مي‌کردند قبل از آمدنش کار را تمام کنند چون او که مي‌آمد خنده مجال کار را مي‌گرفت و حتي گاهي گريمورها مجبور مي‌شدند گريم ما و عمو اکبر را تجديد کنند. همه آنهايي که با اکبر عبدي کار کرده‌اند لابد روزهاي خاطره‌انگيزي را با او ثبت کرده‌اند. هنوز بازي ايشان در نقشي که مي‌گفت بازم مدرسه‌ام دير شد را از ياد نبرده‌ام و غمي که بعد از پايان هر قسمت بر دلم مي‌نشست را دوباره در زماني که ايشان درگير بيماري بودند تجربه کردم.

آقاي عبدي يک اتفاق بزرگ در تاريخ سينماي بعد از انقلاب است از ايشان ممنونم که با بيماري جنگيد و به سينما بازگشت. مگر مي‌توان از فيلم «مادر» و دوران طلايي همکاري‌اش با مرحوم علي حاتمي گذشت يا کارهايش با داريوش مهرجويي و ناصر تقوايي را فراموش کرد؛ «اجاره نشين‌ها» و «اي ايران» و... يا«هنرپيشه» محسن‌مخملباف... از هر زاويه‌ نگاه به اين آثار و نقش‌هاي او يک شاهکار است. در جشنواره امسال در فيلم «سوء‌تفاهم» به کارگرداني احمدرضا معتمدي با آقاي عبدي همبازي هستم. در صحنه‌اي بايد چندين پله را بالا مي‌رفتيم که از آن صحنه 29 برداشت گرفتيم و برايم جالب بود ايشان خم به ابرو نياورد و پا به پاي من اين پله‌ها را بالا رفتند. به نظرم اين کار فقط از کسي برمي‌آيد که عاشق کار و مردمش باشد.


وقتي حرف از درد مردم مي‌شود...

مجيد صالحي - بازيگر سينما و تلويزيون: بازي کردن در کنار کسي که بهترين نقش‌ها را درسينماي ايران رقم زده است قطعاً کار سخت و در عين حال لذت بخشي است. کسي که لقب مرد هزار چهره را به او داده‌اند و بحق هم شايستگي اين لقب را دارد و قطعاً اين لقب تنها به‌دليل گريم‌هاي متفاوتي نيست که روي چهره‌اش نشسته است؛ بلکه بازي‌هاي او در کارهاي مختلف است. بازيگري که تک تک نقش‌هايش يک درس بازيگري است.

در دو کاري که با ايشان همبازي بوده‌ام آنقدر خاطره‌هاي جذاب به يادگار گذاشته است که هميشه آرزوي تجربه دوباره آن را دارم. آقاي عبدي خارج از محيط کار هم انساني با اخلاق و دوست داشتني است، نکته‌اي که هميشه براي من در اخلاق آقاي عبدي جذاب بود؛ نگاهش به آدم‌هاي اطراف است بخصوص جوانان و عوامل پشت صحنه. هواي پايين‌تر از خودش را دارد و به نظرم همين امر او را محبوب مردم کرده است. چه بسا بارها ديده‌ايم که وقتي حرف از درد و دغدغه‌هاي مردم کشورش مي‌شود؛ بدون اينکه چرتکه بيندازد و نگران موقعيت خودش باشد؛ حرفش را مي‌زند./ محدثه واعظي‌پور



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰