اعتراف مردي که زنش را بر سر تلگرام کشت
کد خبر: ۸۰۳۷۸
تاریخ انتشار: ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۷:۰۷

نصف جهان: تنها يک پيام تلگرامي کافي بود تا مردي در اوج خشم همسرش را به قتل برساند و حالا مدام فرياد بزند اشتباه کرده و پشيمان است و عذاب وجدان دارد.

27اسفند سال گذشته بود که پليس در تماس پسري جوان شنيد که مادرش به قتل رسيده و پدرش فراري شده است. هيچ ردپايي از اين مرد نبود تا اينکه چند روز بعد با پاي خود نزد پليس رفت و تسليم شد. اين مرد همسرکش مي گويد تنها بخاطر تلگرام با همسرش اختلاف داشته و ناخواسته او را کشته است. هراسان است و مدام مي گويد همسرش ديگر زنده نمي شود:

اسمت چيست و اهل کجا هستي؟

سيامک و اهل کرمانشاه.

چرا همسرت را کشتي؟

به خودم مربوط مي شود نمي خواهم در مورد آن حرفي بزنم. زنم من را قسم داده که چيزي در موردش نگويم.

چقدر درس خوانده اي؟

تا پنجم دبستان.

سطح تحصيلات همسرت چقدر بود؟

پنجم ابتدايي.

شغلت چيست؟

کارمند وزارت بهداشت. در بخش نمونه گيري.

همسرت هم شاغل بود؟

بله. او به خانه يک پيرمرد و پيرزن مي رفت تا از آنها نگهداري و پرستاري کند.

متولد چه سالي هستيد؟

من متولد 53 هستم و همسرم متولد 54 بود.

با همسرت چطور آشنا شدي و در چه سني ازدواج کرديد؟

سنتي ازدواج کرديم. من 16 سالم بودم و همسرم 15 سال داشت.

چرا زود ازدواج کرديد؟

چون من تک فرزند بودم زود ازدواج کردم.

چند فرزند داريد؟

يک دختر و يک پسر دارم. دخترم ازدواج کرده و پسرم هم دانشجوي گرافيک است.

عکس العمل آنها نسبت به اين اتفاق چه بوده؟

خيلي ناراحت هستند. آنها رضايت داده اند اما من اگرهم عفو شوم نمي توانم زندگي کنم. زنم را دوست داشتم و دارم، خيلي زن خوبي بود.

ازچه سالي به تهران آمديد؟

از سال 80 از حدود 15 سال پيش.

آيا هميشه جروبحث داشتيد؟

نه اصلاً 25 سال زندگي کرديم بدون دعوا. فقط همين يک بار دعوا کرديم که اين سري هم اتفاقي پيش آمد با يک پيام تلگرام. همسرم اينقدر ساده بود که حتي اس ام اس هم بلد نبود پاک کند.

چند وقت بود همسرتان گوشي داشت؟

قبلاً گوشيش ساده بود، دو سه ماه پيش گوشي هوشمند خريديم.

خودت هم گوشي اندرويد داشتي؟

بله اما من تازه يک ماهه گوشي را خريده بودم و اصلاً استفاده از فضاي مجازي را بلد نيستم.

چه چيزي در يک گوشي ممکن است شما را ناراحت کند؟

نمي دانم من يکسري چيزها را نمي توانم قبول کنم. مغزم نمي کشد شايد مغز بعضي ها بکشد و قبول کنند اما مغز من نمي کشد.

چرا وقتي مخالف فضاي مجازي بوديد اين گوشي را خريديد؟

نمي دانستم که چه خبر است. من همسرم را چون خيلي جَنم داشت هميشه مثل يک مرد مي ديدم.

چطور شد رفتيد سراغ گوشي همسرتان؟

خيلي شانسي، همينطوري گوشي کنارم بود برداشتم و الکي الکي رفتم توي تلگرام.

چرا از همسرت توضيح نخواستي؟

نمي دانم... قاطي کرده بودم و به سر و صورت خودم مي زدم.

چرا فکر نکردي که ممکن است اين پيامک اشتباهي آمده باشد؟

نمي دانم واقعاً من آدم عصبي هستم. الان شايد فکرش را بکنم ممکن است اشتباهي صورت گرفته باشد اما در آن لحظه اين را فکر نمي کردم.

خوب از وقوع قتل برايمان بگو.

ساعت 10 يا 11 شب بود که اين پيام را ديدم و براي همسرم قاطي کردم و فرصت دفاع و حرف به او ندادم. اول با چاقو زدم به دست چپ و بعد چون خيلي دوستش داشتم خودم زخمش را بستم.

شما که با يک پيام اينقدر آشفته حال مي شويد چگونه اجازه مي داديد همسرتان به منزل شخص غريبه برود و پرستاري کند؟

آدم هاي خوبي بودند و من خودم هم خانه شان رفته بودم و قابل اعتماد بودند.

کي خودت را به پليس معرفي کردي؟

چند روز بعد از اين ماجرا که فراري بودم بعد از مراسم تشيع جنازه همسرم، شب سر خاکش رفتم و صبح فردا خودم را به پليس تسليم کردم.

سر خاک چيزي به همسرت گفتي؟

فاتحه خواندم و گفتم ببخش مرا، اشتباه کردم.

شب حادثه دعوا کرديد؟

نه اصلاً همينطوري آرام با هم حرف زديم، بعد پيشنهاد دادم که بيا با هم قرص بخوريم و خودمان را بکشيم اما قبول نکرد. من زنم را دوست داشتم و دارم. حتي من شب حادثه از بيرون شام خريدم که خسته نشود غذا درست نکند.

همسرت چي گفت؟

گفت داري اشتباه مي کني سيامک برو سرو صورتت را بشوي و بسم ا... بگو. اما من اصلاً گوش نمي دادم. فکر مي کنم يک کاري در زندگي کردم که اين گونه تقاصش را پس دادم.

پس چي شد که خفه اش کردي؟

باور کنيد الکي شد خودش جوراب را به گردنش انداخت و من هم کشيدم و خفه شد اول مي خواست من را بترساند.

چرا بعد از مرگ همسرت خودت را نکشتي؟

نتوانستم. دروغ مي گويد هر که مي گويد پشت سر کسي مي ميرد و خودش را مي کشد. هيچکس نمي تواند. به همسرم مي گفتم بعد از تو خودم را خواهم کشت اما خودم را نکشتم.

شب حادثه پسرت کجا بود؟

پسرم ساعت 11 آمد خانه که همسرم به او گفت برو خانه خواهرت و ما با هم نشستيم صحبت کرديم. درگيري اوليه ساعت 2 صورت گرفت و قتل ساعت 4 و نيم اتفاق افتاد.

ساعت چند به پسرت زنگ زدي؟

ساعت 6 و نيم صبح زنگ زدم و گفتم برو خانه ببين مادرت چي شده و فرار کردم يک مدت قم و قزوين بودم.

پسرت الان کجاست؟

بيچاره تنهاست در خانه حتي خانواده مادري بچه هايم آنها را نمي خواهند. زياد با آنها خوب نيستند. البته بچه هايم هم آنها را نمي خواهند.

رابطه تان با بچه هايتان چگونه بود؟

خيلي خوب بود. اما دخترم مطمئنم نمي خواهد ديگر مرا ببيند.

چقدر مطمئني که مي آيي بيرون و آزاد مي شوي؟

100درصد مي دانم که رضايت مي دهند و من آزاد مي شوم. چون خانواده همسرم پول ندارند که بدهند من اعدام شوم. دختر و پسرم هم که رضايت داده اند.

خودت را گناهکار مي داني؟

بله من ظلم کردم در حق همسرم اما اينقدر دوستش داشتم که کشتمش. من مقصرم و شيطان در جلد من رفته بود. مطمئنم که زنده از زندان بيرون نمي روم اما حتي اگر هم زنده بمانم نمي توانم خوب زندگي کنم چون زنم را خيلي دوست داشتم و دارم.

دوست داري بخشيده شوي يا اعدامت کنند؟

دوست دارم اعدامم کنند. شايد باور نکنيد و فکر کنيد که دارم خرافات مي گويم اما سه روز قبل از اينکه اين اتفاق بيافتد برادرش خواب ديده بود و به زنم گفته بود مادر سيامک در خواب آمده بود تو را با خودش ببرد. مادر من فوت کرده است. اصلاً احساس مي کنم قرار بود اين اتفاق بيافتد. چون همسرم گفت با اين خواب حتماً خواهد مرد.

اگر به آن شب برگردي اجازه مي دادي که زنت حرف بزند؟

بله اجازه مي دادم اما او ديگر زنده نمي شود.

اگر همسرت الان جلويت نشسته باشد چه چيزي به او مي گويي؟

مي گويم مرا ببخش.


برچسب ها: تلگرام ، جوان ، کرمانشاه ،
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار