پ
درباره چهره جنجالی که امروز و فردا مهمان اصفهانی هاست
کد خبر: ۱۵۰۵۰۲
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۸ - ۱۰:۲۱

نصف جهان: تحصیلکرده دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس در رشته هنرهای تجسمی، فارغ التحصیل از دانشگاه پاریس در رشته های جامعه‌شناسی و اقتصاد سیاسی، تحصیلکرده رشته فلسفه و نمایش از دانشگاه بولونیا در ایتالیا، مسلط به چند زبان، مؤلف چندین کتاب و مقاله قابل اعتنا، منتقد و مترجم و پای ثابت برنامه های مهم تلویزیونی.

این چهره استثنایی با چنین کارنامه پر و پیمانی امروز و فردا مهمان شهر کتاب اصفهان است. او که عدد هوادارانش کم است اما منتقدانش از در و دیوار می بارند، قرار است روز اول حضورش در اصفهان را با جلسه دیدار و گفتگو با مخاطبان خود بگذراند و روز دوم هم یک کارگاه آموزشی برگزار کند. بی گمان شناخت بهتر این شخصیت تأثیرگذار از نگاه ناظر بیرونی می تواند در طرح پرسش های مخاطبان از او یا بهره گرفتن از آگاهی هایش در این دو روز یاری رسان باشد.

مهم از 2 نظر

خوشمان بیاید یا نه، مسعود فراستی یک چهره قابل احترام است. او شخصیتی است که می تواند خیلی ها را پای تلویزیون بنشاند یا به کارگاه ها و مراسم های سخنرانی اش بکشاند. تخصص فراستی در حوزه سینماست اما غیر از آن، او از هر چه بگوید و از هر که روایت کند، شنونده و بیننده و خواننده دارد.

این قابل احترام بودن، برای فراستی نوعی محبوبیت به همراه آورده است اما نه از جنس محبوبیت محمدرضا گلزار یا مهران مدیری که کشته مرده های فراوان داشته باشد و عاشقانش برایش جان بدهند(!) بلکه محبوبیت خاص مسعود فراستی برآمده از حس انزجار دیگران از اوست! یعنی انگار هرچه به او ایراد می گیرند و در مقابلش خشم می زایند، موقعیت فراستی مستحکم تر می شود و بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. از این حیث او را شاید بتوان با علی دایی در حوزه ورزش مقایسه کرد؛ هر دو تحصیلکرده، هردو رک گو، هر دو دشمن ساز(!)، هر دو آفریننده خشم دیگران و البته هر دو قابل احترام.

شاید کسی مسعود فراستی و علی دایی را آنقدرها دوست نداشته باشد اما این دلیل نمی شود که به احترامشان نایستند و کلاه از سر بر ندارند. دایی و فراستی از نوعی خاص از احترام در میان اقشار جامعه (و نه لزوماً اهالی سینما و ورزش) برخوردارند که دیگران از آن بی بهره اند جوری که انگار هر چه بیشتر نفرت بیافرینند، این احترام هم بیشتر می شود! 

اما راز به دست آمدن این تناسب عجیب و غریب چیست؟ چگونه است که کسانی می توانند با چنین دافعه شدیدی باز هم جاذب باشند؟ پاسخ از دو جنبه قابل بررسی است؛ یکی به لحاظ ویژگی های فردی چنین شخصیت هایی و دیگری هم اعجاز صنعت سرگرمی.    

او فقط خودش است

مسعود فراستی نه چون ستاره های سینما، خوش بر و رو است و خوش لباس که عاشقانش را محو قد و قامتش کند و نه چون آنها به حربه ژست گرفتن و چشم و ابرو آمدن و به رخ کشیدن ساعت و دستبند متوسل می شود تا تصویرش را از پس لنز دوربین ها به جلد مطبوعات برساند و دل ها را ببرد.

مسعود فراستی اهل این چیزها نیست؛ خودش است؛ بدون رتوش و بدون هر حشو و اضافه ای. اگر کارگردانی را با تندترین لحن می نوازد یا پنبه فیلمی را به طرفه العینی می زند، نه از سرِ کین نسبت به آن کارگردان و نه از سر بی دانشی اش از علم سینماست بلکه منشأ واکنش های او، برخاسته از جهان بینی خودش از هنر هفتم است. فراستی دریافتش از فیلمی که دیده (یا بعضی وقت ها ندیده!) را در سنجش با جهان بینی خود قرار داده و نتیجه را رک و راست و با صریح ترین واژه ها بیان می کند.

مسعود فراستی طبیعی عمل می کند؛ یعنی مطابق طبیعت و دانشش، به یک پدیده سینمایی (اینجا داستان و ساختمان یک فیلم) ورود می کند و نسبت آنچه را یاد گرفته است با نبود آن در فیلم می سنجد و حکمش را صادر می کند؛ رفتاری کاملاً ذاتی و آنی و بدون آگراندیسمان یا تحت تأثیر این و آن.

سبک عمل مسعود فراستی، منتقدان زیادی برایش تراشیده است. آنها به هر نحو ممکن، بدترین ها را به او نسبت می دهند و در پاسخگویی به این منتقد سینمایی کم نمی آورند. فراستی اما تا امروز پاسخ جدی به ناسزاها و بد و بیراه هایی که نثارش کرده اند نداده است؛ چرا؟ چون باهوش است. چون می داند وقتی یک تنه با تیغ لخت به لشکر حریف می زند باید هم پذیرای ضد حمله آنها باشد و البته پاسخ ندهد. چون خوب می داند در صورت وارد شدن به یک مجادله کلامی با منتقدانش، درواقع وارد زمین آنها شده و بازی را خواهد باخت و از آن بدتر، مخاطبانش را از دست خواهد داد. فراستی تنهاست و «انسان تنها» نمی تواند با جواب دادن و قال و قیل کردن شهد پیروزی را بچشد و او چون به این اصل مسلم واقف است، پس در برابر هجمه ها سکوت می کند.

نمی روند از دل ها

هوش مسعود فراستی، همپای عادل فردوسی پور است؛ همان کارشناس جسوری که او هم بی پروا و بی تعارف از خجالت خاص و عام در می آید. فردوسی پور نیز مثل فراستی باسواد است. او هم به رغم داشتن منتقدان جدی و فراوان و بعضاً پرقدرت و پرنفوذ، رسم محبوب ماندن روی آنتن را خوب فرا گرفته است. از این بگذرید که فعلاً دوشنبه های بدون «نود» را می گذرانیم؛ این روزها موقتی است و می گذرد؛ فردوسی پور بر می گردد و این بار با توپ پرتر. مگر فراستی را ممنوع کار نکردند؟ اما او همچنان هست و روی آنتن زنده به کار خودش مشغول است.

فردوسی پور و فراستی به پشتوانه تحصیلات و هوش بالایشان همواره در کانون توجه قرار دارند. آنها از این حیث کاملاً شبیه هم هستند. شاید روزهایی باشد که در این «همواره دیده شدن» وقفه بیافتد اما این وقفه، طولانی مدت نخواهد بود. فردوسی پور سال هاست رو به دوربین های تلویزیونی در حال مجادله با این و آن است تا عطش مخاطبانش را از چشمه حق جویی های خود سیراب کند و  فراستی هم سال هاست میلیون ها نفر را چشم در چشم قاب جادو منتظر نگه داشته تا ببینند «استاد» این بار می خواهد پنبه چه فیلم و چه کارگردانی را بزند. عجب آنکه این هر دو حتی اگر به تیغ تحریم مدیران جام جم نشین و زور لیست های سیاه هم راهی به استودیوهای پر طمطراق صداوسیما پیدا نکنند، باز هم از دیده ها نمی روند.

آرمان خواهی چپروانه

کمی دورتر از عالم ورزش و سینما و در میان آکادمیسین ها، فراستی شبیه یوسف اباذری است؛ جامعه شناس و استاد دانشگاهی که با نظرات جنجالی خودش درباره پدیده ها و شخصیت های مختلف، شهر را به هم می ریزد و بمباران انتقاد و اعتراض را به سوی خویش روانه می کند. اما اباذری هم مانند فراستی پاسخی به این اعتراض ها نمی دهد چون او هم می داند یک تنه زدن به لشکر حریف جز شکست بهره ای برایش به همراه نخواهد داشت.

هم فراستی و هم اباذری جامعه شناسی خوانده اند و جامعه شناس ها به خیر و صلاح جامعه بیشتر از سایر اقشار توجه می کنند. اما مشکل از جایی شروع می شود که اگر جامعه شناس از خاستگاه «چپ» بلند شده باشد و خودش را در برابر جامعه ای ببیند که در آن نه از عدالت مورد علاقه اندیشه ورزان چپ خبری هست و نه از برابری طبقاتی که غایت آرزوی اینهاست و نه از تحقق هیچکدام از آرمان هایش، آن وقت برآشفته می شود و سعی می کند پدیده هایی را که به این آرمان ها نزدیک تر است یافته و از آنها به عنوان الگو یاد کند.

اباذری و فراستی هم هر دو برخاسته از بستر اندیشه ورزی چپ هستند و مآلاً تابع همین قاعده. فقط کافی است یادتان بیاید مسعود فراستی چگونه شیفته اخراجی های ده نمکی (حداقل اخراجی ها 1 و 2) شد تا دستتان بیاید چه می گوییم.   

عامل دوم بعد از ویژگی های شخصیتی

عادل فردوسی پور، علی دایی، یوسف اباذری و مسعود فراستی منتقدان سرسختی به خصوص در حوزه های کاری خودشان دارند اما با این حال هر چهار نفر به مدد ویژگی های شخصیتی و ذاتی که از آن برخوردارند، همچنان پرچم خود را بالا نگه داشته اند. البته این ویژگی ها تنها دلیل ماندگاری چنین شخصیت هایی نیست هر چند نقش بی چون و چرایی در آن دارد. اینجاست که پای یک عامل دوم به میان می آید.

از روزی که «صنعت سرگرمی» در مدیوم های مختلف رسانه ای به منازل راه پیدا کرد، تغییرات شگرفی در بنیان های اجتماعی به وجود آورد و شخصیت های آفریده شده متعددی را به خورد مصرف کنندگان این صنعت داد. مشخصاً درباره مسعود فراستی، این مدیوم تلویزیون بود که او را به آحاد جامعه شناساند.  فراستی مولود صنعت سرگرمی است و به خوبی از مدیوم تلویزیون که یکی از مظاهر مهم این صنعت به شمار می آید استفاده کرده تا همچنان در صدر بماند.

البته واضح است که آنتن برنامه های تلویزیونی در به اوج رساندن یک نفر همانقدر مؤثر است که در به حضیض رساندنش، چون نشستن پشت دوربین های تلویزیونی مثل چاقوی دو لبه است که هم بزرگی می آورد و هم حقارت. در اثبات این امر کافی است به نام های فراوانی نگاه کنید که در سال های اخیر به یُمن تلویزیون چنان محبوب میلیون ها نفر شدند که سلبریتی های سینما را به رده های پایین تر رهنمون ساختند اما همین ها با یک خطا یا یک اظهار نظر نادرست، نه فقط از چشم ها که از یادها نیز رفتند.

فراستی اما از این دسته نیست. او تا امروز از عقایدش پا پس نکشیده و توصیه کسی را برای اندکی ملایم تر برخورد کردن با فیلم ها و بازیگران و کارگردان ها نپذیرفته و البته جایگاهش در صنعت سرگرمی را نیز از دست نداده است. فراستی می داند چگونه باید از این صنعت برای بیان نظرات «افراطی» اش (به زعم منتقدان) استفاده کند و همچنان مورد احترام باشد. در واقع فراستی که در ابتدا به عنوان مولود صنعت سرگرمی شناخته می شد، به تدریج این صنعت را در اختیار خودش گرفت تا امروز که دیگر کسی مسعود فراستی را فقط به نام یکی دو برنامه تلویزیونی نمی شناسد. او حالا یک شخصیت مستقل قوی و شناخته شده است.

سینما فقط یک فرصت است

ویژگی های خاص شخصیتی و اعجاز صنعت سرگرمی، کسی را که روزگاری سید مرتضی آوینی به علت رفاقت با او پاسخگوی خیلی ها شد، امروز در محدوده توجه میلیون ها نفر قرار داده است. این تحصیلکرده فرنگ، قطعاً چیزی بیش از یک منتقد ساده سینماست. تقابل همیشگی او با واضعان نظریه سینمایی «رجحان محتوا بر فرم» تنها بخش بسیار کوچکی از شخصیت تهاجمی فراستی است. او خارج از چارچوب های محدود سینمایی، همواره به تقابل های بزرگ تر می اندیشد. فراستی آرمانخواهی است که میدان عملش تنها در پهنه هنر هفتم خلاصه نمی شود بلکه سینما فقط ابزاری برای قله نوردی این جامعه شناس به حساب می آید. شما وقتی به چهره مسعود فراستی می نگرید، شمایل «چه گوارا» و «فیدل کاسترو» را مشاهده نمی کنید؟        

 

     

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰