پ
کد خبر: ۷۹۴۲۰
تاریخ انتشار: ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۹

اين شب‌ها «ايراندخت» هرشب ساعت 22 و 10 دقيقه از شبکه يک سيما در حال پخش است. سريالي که در بستر تاريخ و با تلفيق شخصيت‌هاي نمايشي و تاريخي، قصه‌اي از دوران مشروطيت دوم را تعريف مي‌کند و نگاهي به اواخر زندگي ستارخان دارد. وقتي يک اثر دالان تاريخ را براي جولانگاه قصه‌اش برمي‌گزيند عموما با هجمه‌ها و توقعاتي روبه‌رو مي‌شود که محمدرضا ورزي، کارگردان ايراندخت خود نيز به آنها اشاره مي‌کند و مي‌گويد همواره نسبت به تاريخ معاصر ايران به سبب نزديکي به زمان حال مدعياني وجود دارند که سازنده اثر ناگزير از مواجهه با آنان است. اين موضوع و همچنين برخي جذابيت‌ها و تمايزات گروه بازيگران ايراندخت اين اثر را فارغ از بررسي کيفيتش، جالب توجه مي‌کند.


نخ تسبيح آثار آقاي کارگردان

به گزارش آریا، کافي است يکي از سکانس‌هاي تبريز در مه، عمارت فرنگي،‌ سال‌هاي مشروطه و ايراندخت را ببينيد تا حال و هواي مشترک آثار ورزي را بوضوح حس کنيد. يکي از ويژگي‌هاي بارز آثار او، تعدد شخصيت‌ها و حضور بازيگران متعدد است. ايراندخت، آخرين ساخته او نيز از اين قاعده مستثنا نيست و مجمعي از هنرپيشگان شناخته شده چون سعيد نيکپور، بيتا فرهي، انديشه فولادوند، شايسته ايراني، زهير ياري،‌ رحيم نوروزي يا بازيگراني مثل سام قريبيان، ژرژ پطروسي، داريوش کاردان و حسين پاکدل است که کمتر به عنوان بازيگر در تلويزيون حضور داشته‌اند يا پس از سال‌ها دوري گزيدن از قاب سيما، در قامت شخصيت‌هاي نمايشي اين اثر به اين رسانه بازگشته‌اند. بازيگر ديگري نظير مسعود آب‌پرور نيز در اين مجموعه هست که تا کنون بازيگري در تلويزيون را تجربه نکرده و به عنوان کارگردان شناخته مي‌شود.


ستارخان يا ايراندخت؟

اگر پيگير اخبار ايراندخت باشيد تا امروز متوجه شده‌ايد ميني سريال ستارخان که در بهمن ماه سال گذشته از شبکه يک سيما پخش شد،‌ تنها قسمتي از اين مجموعه تلويزيوني بود و بخش‌هاي تاريخي اين روايت را شامل مي‌شد. ايراندخت داستان ديگري دارد؛‌ عنصر عشق در آن بارزتر از جنگ و تاريخ است. قصه مي‌گويد و نگارش آن شش ماه زمان برده است. به گفته مصطفي شريفي تهيه‌کننده ايراندخت،‌ قسمت اعظمي از اين سريال در شهرک سينمايي غزالي (ايران) تصويربرداري شده و از اين رو بخش‌هايي از شهر تبريز و تهران قديم در اين شهرک بازسازي و سکانس‌هاي ديگر نيز در کاخ‌هاي نياوران، سعدآباد، گلستان، باغ نگارستان و خانه مشيرالدوله تصويربرداري شده است. از اين جهت مي‌توان گفت ايراندخت هر چه نداشته باشد از حيث تصاوير زيبا، پر بار و چشم‌نواز است.


رنج‌نامه ستارخان

منتقدان سريال ايراندخت و ستارخان دست‌کم گوشه‌هايي از آن را مغاير با واقعيت مي‌دانند و محمدرضا ورزي در پاسخ مي‌گويد که هيچ‌گاه قصد به تصوير کشيدن زندگي‌نامه ستارخان را نداشته و به گوشه‌هايي از اين شخصيت در دل يک رومانس پرداخته است. او در گفت‌وگو با جام‌جم بيان مي‌کند: من زندگي ستارخان را نساخته‌ام. من رنج‌نامه‌اي از ستارخان را در قالب يک درام تاريخي و در يک دوره پرمشغله و پر تردد در تاريخ معاصر ايران يعني مشروطه دوم روايت کرده‌ام. در زمان مشروطه دوم انحرافات بسياري وجود داشته که ما بر اساس آن يک قصه درست کرديم که صددرصد آن متعلق به نويسندگان است. مي‌توان گفت 80 درصد شخصيت‌هاي اين سريال خيالي هستند و 20 درصد آن به وقايع و شخصيت‌هاي تاريخي اشاره دارد و به رنج‌هاي پنج سال آخر عمر ستارخان مي‌پردازد.

ورزي انتقادات مطرح شده را طبيعي و از سختي‌هاي کار کردن روي تاريخ معاصر مي‌داند و مي‌گويد: هر برهه از تاريخ را که بخواهيد بسازيد بخصوص از دوران پهلوي به بعد، با مدعيان بسيار روبه‌رو مي‌شويد. دست و پنجه نرم کردن با مدعيان بسيار سخت است. فيلمسازي که روي تاريخ معاصر کار مي‌کند بايد صبور باشد تا بتواند پيشروي کند. مدعيان گذشته‌هاي دور تنها مورخان هستند اما در مورد تاريخ و شخصيت‌هاي معاصر خانواده‌هاي افراد نيز ممکن است مدعي بشوند و سروقت کارگردان و نويسنده بيايند. بسياري هنوز نمي‌دانند کار پژوهشي با نمايش فرق مي‌کند. من وقتي فيلم مي‌سازم نمايشگر هستم، نه مورخ. متاسفانه اين اختلاف نظر ما فيلمسازان با پژوهشگران است. همان‌طور که گفتم سختي‌هاي کار تاريخي هميشه وجود دارد، اما بستگي دارد به چه سوژه، برهه و شخصي بپردازي.

ورزي با وجود تمام انتقاداتي که از اين حيث تا امروز به آثار او وارد شده است همچنان براي ساخت آثار تاريخي پافشاري مي‌کند و دليل حضورش در اين مسير را علاقه و انس‌اش به تاريخ از دوران نوجواني مي‌داند. اين کارگردان در اين حوزه کارهاي پژوهشي نيز انجام مي‌دهد و اظهار مي‌‌کند اين تحقيقات ارتباطي با کارهاي نمايشي‌اش ندارد و صرفا يک علاقه شخصي است. او مي‌گويد: نزديک به يک سال است روي تاريخ روسيه در حال پژوهش هستم با آن‌که مي‌دانم قرار نيست هيچ فيلم و سريالي در اين‌باره ساخته شود. درباره تاريخ بريتانيا هم در حال مطالعه هستم و حوزه مطالعاتم تنها به ايران محدود نمي‌شود. ورزي ادامه مي‌دهد: با آن‌که از قاجاريه به بعد را تاريخ معاصر مي‌دانند، اما در واقع از دوره صفويه تا امروز جزو تاريخ معاصر ايران است و فکر مي‌کنم ناگفته‌هاي بسياري دارد؛ البته کار من نيست که بخواهم درباره همه آن دوران، فيلم و سريال بسازم. بسياري از پژوهش‌هاي من فيلم نشده و ممکن است هرگز نشود. خوب است کارگردانان بيشتر در اين حوزه هيجان‌انگيز ورود پيدا کنند و بخش‌هاي مختلف تاريخ معاصرمان را به تصوير بکشند. البته کارهاي خوبي در اين زمينه صورت گرفته است و اميدوارم بيشتر هم بشود.


بازگشت حضرت والا

يکي از جالب‌ترين اسامي بازيگران ايراندخت حسين پاکدل است که پس از سال‌ها دوري از قاب جادو در اين سريال با گريم سنگين نقش ميرزاي حکيم،‌ استاد طبابت سهراب را ايفا مي‌کند. نمايش تصوير پاکدل پس از سال‌ها در تلويزيون و پذيرش او براي حضور در اين اثر با توجه به انتقادهايي که گاه به تلويزيون مطرح مي‌کند، قابل توجه است. اين مجري، نويسنده، بازيگر و از مديران سابق سيما که سريال‌هايي چون سفر سبز و همسايه‌ها را براي تلويزيون نوشته، اين سال‌ها بيشتر در عرصه تئاتر فعاليت دارد و چند تئاتر از جمله حضرت والا و کابوس حضرت اشرف را روي صحنه برده و در چند اثر سينمايي مثل برف روي کاج‌ها،‌ آستيگمات، لانتوري و آزادي مشروط بازي کرده است.


نوشداروي سهراب بعد از مرگ ماه‌گل

اهل سينما باشيد مي‌دانيد که سام قريبيان فرزند فرامرز قريبيان بازيگر باسابقه سينما و تلويزيون است. قريبيان کوچک در ابتداي کارش در چند فيلم سينمايي مثل گردباد، جدال در تاسوکي، شکار خاموش، ترانزيت و قانون به کارگرداني پدرش يا ديگران حضور داشت و پس از آن براي ادامه تحصيل به فرنگ رفت و با يک بازگشت موفق، در مقام کارگردان پشت دوربين ايستاد و فيلم گناهکاران را ساخت و نويد ظهور يک کارگردان حرفه‌اي و سينماشناس را به جامعه سينماي ايران داد. او کم‌کم در کنار ساخت آثار سينمايي و سريالي براي شبکه نمايش خانگي به گام‌هاي نخستش در اين حرفه بازگشت و بازيگري در چند فيلم سينمايي و سريال تلويزيوني را تجربه کرد و غالبا در نقش‌هاي منفي ديده شد. سهراب در ايراندخت اما بر خلاف شخصيت‌هاي ضدقهرمانش در سينمايي خط ويژه يا سريال تنهايي ليلا، نقش مثبتي است. قريبيان اين بار نقش يک پزشک در دوران مشروطه دوم را بازي مي‌کند که حمايت‌هاي او از ستارخان و مبارزه عليه استبداد زندگي شخصي‌اش را دستخوش تغيير مي‌کند و با چالش مواجه مي‌سازد. مرگ دختر سهراب بر اثر بيماري در روزهايي که پدر طبيبش دور از خانواده در رکاب ستارخان در حال مبارزه است،‌ باعث مي‌شود همسر اين پزشک جوان با بازي انديشه فولادوند مرگ فرزندشان را ناشي از کوتاهي پدر بداند و او را نبخشد. انتخاب سام قريبيان براي اين نقش، يکي از گزينش‌هاي جالب ورزي است. به رغم تناسب اين نقش با سن و ظاهر قريبيان تا امروز آنچنان که بايد نتوانسته است توانايي خود را مانند کارگرداني‌اش نشان دهد و از فرصت ايفاي نقش نخست يک سريال شبانه و هم‌بازي شدن با بازيگران حرفه‌اي بهره کافي را ببرد. اين شايد نشات گرفته از باور اين بازيگر باشد که در گفت‌وگويي با جام‌جم خود را نه بازيگر حرفه‌اي بلکه بازيگري غريزي و متکي به حس معرفي مي‌کند.


سايه سنگين اميرکبير

سعيد نيکپور آنقدر در نقش‌هاي تاريخي ديده و شناخته شده که ديدنش در هر اثر نمايشي ناخودآگاه بيننده را به ياد شخصيت‌هاي تاريخي مي‌اندازد که روزي در هيبت آنان در قاب تلويزيون،‌ ظاهر شده است. کافي است نگاهي به کارنامه‌اش بيندازيم تا ببينيم او يکي از معدود کساني است که بيش از 90 درصد آثاري که به عنوان بازيگر يا کارگردان در آنها حضور داشته،‌ برهه‌اي از تاريخ ايران را تصوير کرده است. علاقه او به اين حوزه از ابتداي حضورش در عرصه نمايش بوضوح ديده مي‌شود. نيکپور اين علاقه را اين‌گونه شرح مي‌دهد: تاريخ دلفريب است و هيچ نمايشي زيباتر از نمايش تاريخ نيست. او نيز مانند ورزي ادعاي تاريخ‌نگاري ندارد و فقط نمايش‌هاي تاريخي را جذاب مي‌داند. اين بازيگر ـ کارگردان سال‌ها پيش سه‌گانه اميرکبير، شاه شکار و وزير مختار را تحت عنوان قرن سرنوشت کارگرداني کرد و در شاه کش نقش ميرزا رضا کرماني را بازي کرد و همچنين در نقش اميرکبير حضور داشت،‌ شخصيتي که نيکپور بيشتر با آن به خاطر مخاطبان مي‌آيد و سايه آن نقش هنوز بر سرش سنگيني مي‌کند. حضور در سلطان صاحبقران به کارگرداني علي حاتمي،‌ ايفاي نقش عمار ياسر در مجموعه ماندگار امام علي(ع)، ملک الشعراي بهار در مجموعه شهريار،‌ آقاي ايراني در سريال در چشم باد، محمدعلي فروغي در سريال عمارت فرنگي و همچنين بازي در سريال‌هاي سرزمين کهن و تله‌فيلم دهخدا نمونه‌هايي از آثار اين بازيگر است که در بستر تاريخ روايت شده‌اند. البته همان‌گونه که گفته شد، نه به آن معنا که روايت جزء به جزئي از تاريخ باشند بلکه به اذعان نيکپور اين آثار اغلب خوانشي از واقعيت‌هاي تاريخ ايران است.

محمدرضا ورزي، کارگردان ايراندخت هم پيش از اين در گفت‌وگو با جام‌جم با اشاره به سابقه موفق نيکپور در نقش‌هاي تاريخي بخصوص شخصيت اميرکبير، مي‌گويد اتفاقا مايل است او در نقش ستارخان چنان بدرخشد که خاطره نقش صدراعظم مقتول ايران را براي مخاطبان زنده کند. نيکپور پيش از اين نيز در يک فيلم تلويزيوني، مقابل دوربين جهانگير الماسي نقش ستارخان را بازي کرده و اين دومين تجربه او در ايفاي نقش سردار ملي ايران است و با توجه به فيزيک و سن اين بازيگر انتخاب مناسبي به نظر مي‌رسد.


ايراندخت، تاريخي يا عاشقانه؟

محمدرضا ورزي، کارگردان و يکي از نويسندگان ايراندخت و همچنين سعيد نيکپور به عنوان يکي از بازيگراني نقش اصلي اين مجموعه و همچنين کسي که در ساخت آثار برگرفته از تاريخ و نقش‌آفريني در آنها يد طولايي دارد در دفاع از اثر خود در مقابل منتقداني که آن را تحريف تاريخ مي‌دانند، مي‌گويند که نمايش با رونوشت تاريخي متفاوت است و آنها هرگز ادعاي بازآفريني مو به موي تاريخي نداشته‌اند و اساسا اين مهم در زمره وظايف آنان نيست. آنها بخصوص ايراندخت را يک روايت عاشقانه مي‌دانند که در گذشته تصوير شده و تاريخ تنها پس‌زمينه اين قصه و قوت‌بخش درام است نه تمام آن. با پذيرش اين نکته مي‌توان با آسودگي بيشتر به تماشاي ايراندخت نشست و در مقام تماشاگر کمتر به دانسته‌هاي تاريخي رجوع کرد و مدام زير لب گفت: نه! اين گونه نبوده است... . اما قاعده آن است که اثر خود از خود دفاع کند و حاشيه‌ها و نقل‌هاي خارج از اثر هيچ‌گاه نمي‌تواند به مخاطب دستور شود. طرف حساب بيننده قصه‌اي است که هر شب تماشا مي‌کند و وقتي نام ستارخان و مشروطه را در آن مي‌شنود، توقعش در حد يک اثر تاريخي بالا مي‌رود و نسبت به نمايش تمامي مناسبات فرهنگي،‌ سياسي و اجتماعي کشورش در آن سال‌ها حساس مي‌شود. /نوشين مجلسي



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰