پ
نگاهی به «مامان»
کد خبر: ۱۸۹۲۹۲
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۰:۳۰

نصف جهان: عقده گشایی فیلم مامان از انقلاب و جنگ در دل یک ماجرای ساده، به زعم کارگردان یک کار هوشمندانه و فکورانه است در حالی که آنقدر برای مخابره کردن پیام خود در قالب گفت‌وگوها اصرار دارد که نشان می‌دهد هنر چندانی برای گفتن پیام خود به صورت زیرپوستی ندارد و مجبور است که کلام خود را عیان و روشن بیان کند. نهایت هنر کارگردان این است که کارکتر را شخصی دلسوزِ نیمه سنتی و معتقد به زیارت ترسیم کند تا بتواند این شخصیت را باور پذیر کند و از مخابره شدن آنچه می‌خواست صراحتاً بیان کند فرار کند.

مامان، مادری دلسوز است که راه دلسوزی را با لج ‌بازی مادرانه پیش گرفته و برای فراهم کردن زندگی برای فرزندانش تلاش شبانه روزی می‌کند. اما در عین حال تیپی خسیس دارد که نمی‌تواند با گذشت یک تکه زمین حلال مشکلات فرزندانش باشد.

گرفتاری زندگی مامان و سه فرزند شاخ شمشادش که عرضه گرداندن یک زندگی و کم کردن بار مشکلات از دوش مادر را ندارند، در تمام فیلم ناشی از بدبختی‌های انقلاب و جنگ است و گویا در این ممکلت هرچه بلا است از سر انقلاب و جنگ بر سر خانواده مامان آمده است.

عاملیت در سینمای ایران نه تنها در این فیلم بلکه در تمام فیلم‌های اجتماعی صیغه‌ای است که باید خودنمایی کند. فیلمسازان ما بیشتر از آنکه فیلمساز باشند، پدیدارشناسان اجتماعی شده‌اند که برای مصائب اجتماعی دنبال مقصر می‌گردند و در این میان برای جماعت شبه روشنفکر سینمای مصیبت سوار و موج سوار ما، عاملی بهتر از انقلاب و جنگ پیدا نشده است.

تمام بازی‌های رویا افشار سوار بر همین فلاکتی است که ناشی از بدبختی‌های انقلاب است. لج‌بازی‌ها و عصبانیت‌های او مدام در حال مخابره این واقعیت است و رفتار بچه‌ها و رواتی که فیلم می‌گوید نیز به شکل دیگر معلول این نکته‌ است.

تمام تعجب آنجا است که فیلمسازی که از مادر کاراکتر مهربان و حساس ساخته است، چطور انقدر نسبت به زمین‌های شیراز تنگ نظر است. مادر فیلم مامان مادری کج و معوج است که نشان می‌دهد سناریوی ماجرا در خلق کاراکتر ضعف اساسی دارد. کمبودهای فیلمنامه برای داستان و خلق شخصیت آنقدر روشن است که داستان در این چاله‌ها می‌افتد.

مادری که روی عزت و حلال و حرام و جایگاه منطقی اجتماعی خودش پافشاری می‌کند و خوشبختی فرزندانش آرزوی او است، اما بلد نیست بعد از این همه سال فرزندان بزرگ و خوش قد و بالایش را به سرانجام برساند.

از سوی دیگر فریدون برادرِ در شرف ازدواج و خطای بچه‌گانه‌ای که نسبت به خانواده همسرش می‌کند معلوم نیست که چه دستآوردی برای فیلمنامه دارد و از اساس چه ضرورتی دارد؟ خانواده‌ای که فریدون خیال می‌کند سنتی و مذهبی‌اند و برای همین خانواده خود را مطابق ارزش‌های آنان می‌خواهد به خط کند اما شب عروسی معلوم می‌شود که خانواده و اطرافیانشان دست آنها را در هرچه رفتارهای ضدارزشی است از پشت بسته‌اند. احمد این صحنه‌ها را می‌بیند و افسوس می‌خورد که فریدون چه خیالی پیش خود کرده است. شاید این واقعیت فی‌نفسه یک تناقض باشد که درون خودش برای دو یا سه سکانس جالب باشد اما در کلیت فیلم و روایت و فرم آن چه ارزش افزوده‌ای دارد؟ به نظر می‌رسد که بار دیگر فیلمساز دچار مخابره پیامی علیه سنتی‌های دورو می‌شود.

تمام این وصله‌ها فرانکشتاین‌وار به هم در فیلم می‌چسبد و با پایان بازِ فیگور روشنفکری می‌گیرد و فیلم می‌خواهد خودنمایی کند و مخاطب را در بهت هنری خود رها کند. مادر فیلمی است که در پیچ و خم داستان و مضمون خود گرفتار شده و دست آخر با دست و پا زدن می‌خواهد هرطور که شده خودش را رها کند اما بدتر با شلوغ کردن دوروبرش خانه خراب شده و اثری سطحی از آب درآمده است.

مامان در یک کلام نگاهی شبه مردمی دارد که با نگاه بدبینانه نسبت به انقلاب و تاریخ، فلاکت خانواده را ماحصل آن می‌داند و جالب اینکه این فیلم در فجر انقلاب اسلامی شرکت کرده است.

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰