پ
کد خبر: ۶۹۶۴۷
تاریخ انتشار: ۰۷ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۵

بيننده وقتي هر شب با سرنوشت آدم‌هايي همراه مي‌شود و به تماشاي روزگار آنان مي‌نشيند، دل کندن برايش دشوار مي‌شود و گاه حتي در عالم خيال، داستان زندگي آنان را در ذهنش ادامه مي‌دهد يا در جمع دوستان به حدس و گمان در مورد سرنوشت آنان مي‌پردازد.

به گزارش آریا، يکي از راه‌هاي بهره بردن از اين حس براي صاحبان آثار، ادامه دادن مجموعه در قالب فصول ديگر است. ماحصل اين اتفاق زماني مبارک است که قصه پتانسيل ادامه دادن داشته باشد و همچنين فيلمنامه‌نويس بتواند ضمن پر و بال دادن به قصه‌اي که بيننده تا امروز با آن اخت شده است، از مکررگويي بپرهيزد و در عين حال با ظرافت به گونه‌اي عمل کند که اين دو وجه در تضاد با يکديگر قرار نگيرند، تا جايي که ضمن جذب مخاطب، او را همچنان غافلگير کند. سريال‌هاي ستايش، دودکش، هوش سياه، عمليات 125، ليسانسه‌ها،‌ کارآگاه علوي، دردسرهاي عظيم،‌ زير آسمان شهر،‌ پايتخت، کلانتر و چاق و لاغر از جمله مجموعه‌هاي چند فصلي در سيما هستند. در گزارش پيش رو سعي کرديم با گفت‌وگو با منتقدان، فيلمنامه‌نويس و کارگرداناني که تجربه نگارش و ساخت اين گونه آثار را در کارنامه خود دارند به بررسي ساخت چنين مجموعه‌هايي در تلويزيون بپردازيم.


عوامل موثر در توفيق

اين که يک سريال بتواند در چند سري روايت شود به عوامل گوناگوني بستگي دارد. با نگاه به نظرات مختلف مي‌توان تمايل سازندگان اثر براي ادامه آن، حامي مالي و ويژگي‌هاي مورد نياز فيلمنامه براي سري‌سازي را از مهم‌ترين عواملي دانست که اين اتفاق را ممکن مي‌کنند و در توفيق آن نقش دارند.

سحر عصرآزاد، منتقد سينما و تلويزيون به جام‌جم مي‌گويد: تمام سريال‌هايي که در چند فصل ساخته شده‌اند در فصل يک موفق بوده‌اند و جذابيت‌هاي بالقوه‌اي داشتند که اين امکان را به سازندگان خود داده‌اند قصه را در سري دوم بسط و گسترش دهند؛ اما متاسفانه بسياري از آنها نتوانستند موفقيت فصل نخست خود را تکرار کنند. به طور کلي مي‌توان گفت وقتي مخاطب‌سنجي و دريافت نظرات آنان آنچنان صورت نگيرد، سري‌هاي بعد با موفقيت همراه نخواهد بود. يکي از معدود نمونه‌هاي موفق سريال پايتخت است که آن هم در سري‌هاي بعد با نزول سطح درام مواجه بود. زير آسمان شهر اما به دليل آن‌که هر شب پخش مي‌شد و همزمان از مخاطبان بازخورد دريافت مي‌کرد، شرايط متفاوت‌تري داشت و مي‌توانست طبق واکنش‌ها تغييراتي را مطابق ميل مخاطب اعمال کند، ولي آن هم در سري سوم شکست خورد که اين موضوع نيز قابل بررسي است.

اين منتقد ادمه مي‌دهد: رکن مهم ديگر، فيلمنامه است. اساسا همه چيز در يک اثر به فيلمنامه بازمي‌گردد؛ فيلمنامه‌اي که بر پايه‌اي محکم بنا شده و از منظر شخصيت‌پردازي بي‌نقص باشد با يک کارگرداني متوسط و چه بسا ضعيف هم مي‌تواند خود را نشان دهد.

حسن وارسته که به عنوان فيلمنامه‌نويس با مجموعه‌هاي چند فصلي مانند پايتخت، دودکش و ديواربه‌ديوار همکاري داشته است، نقش توليد را در ساخت سريال‌هايي که درچند سري قصه خود را روايت مي‌کنند، بسيار پررنگ مي‌داند و به خبرنگار ما مي‌گويد: پاشنه آشيل يک سريال توليد است و اگر قوي باشد کار موفق از آب در‌مي‌آيد. بديهي است آثاري که بتوانند با وجود موانع و مشکلات اقتصادي موجود قصه‌هاي جذاب بنويسند، موفق هستند. اين يک فرمول کلي است که شامل سريال‌هاي چند فصلي هم مي‌شود؛ مثلا در پايتخت ما هرگز به خاطر ترس از پرهزينه بودن، يک سکانس را سانسور نکرديم، زيرا خانم غفوري، تهيه‌کننده سريال هر چه لازم بود براي جذابيت بصري اثر فراهم مي‌کردند. حمايت يک گروه توليد قوي باعث مي‌شود فيلمنامه‌نويس جسورانه به ادامه قصه فکر کند.

او اضافه مي‌کند: سريال‌هايي که ضمن طرح قصه‌هاي بومي در نوشتن سکانس‌هاي جذاب و حتي پرهزينه ابايي نداشته باشند و به لحاظ فني در سطح بالايي قرار بگيرند، مي‌توانند روي جذب مخاطب در سري‌هاي بعد نيز حساب کنند. علاوه بر اين، همان گونه که اشاره کردم، فيلمنامه نيز نقش موثري دارد. يک فيلمنامه بايد قواعد درام و جذابيت‌هاي قصه‌پردازي داشته و مخاطب‌پسند باشد، بخصوص وقتي براي مخاطب رسانه عمومي چون تلويزيون نوشته مي‌شود، بايد مردم با آن همذات‌پنداري کنند. اگر اثري داراي اين ويژگي‌ها باشد مي‌توان براي نوشتن ادامه آن برنامه‌ريزي کرد.

مسعود آب‌پرور، نويسنده و کارگردان که تجربه کارگرداني سريال‌هاي چند فصلي مانند «هوش سياه» و سري سوم «عمليات 125» را در کارنامه دارد نيز به جام‌جم مي‌گويد: اگر بخواهيم از تجربه غربي‌ها استفاد کنيم آنها اساسا قصه‌هايي را انتخاب مي‌کنند که پرکشش هستند و تعداد قسمت‌هاي بالايي دارند. در هوش سياه وقتي ما فصل اول را آغاز کرديم قصد ادامه دادن آن را نداشتيم، اما اواسط کار به اين نتيجه رسيديم قصه قابليت رفتن به فصل دوم را دارد. البته اين موضوع منوط به آن بود که در فصل اول ضدقهرمان ما کشته نشود. هميشه قهرمان و در مقابل آن ضدقهرمان است که جذابيت دارد. در اينجا هم ما با يک ضدقهرمان قوي و جذاب طرف بوديم که پتانسيل آن را داشت که ماجراهايش ادامه داشته باشد.

رضا صائمي، منتقد سينما و تلويزيون نيز در يک جمع‌بندي عوامل درون و برون متني را در موفقيت آثار اينچنيني موثر مي‌داند و مي‌گويد: تمام مصالح داستاني، عناصر و معرفه‌هاي درام به عنوان عوامل دروني موثر هستند و در عوامل برون متني مي‌توان به به‌روز بودن سوژه اشاره کرد که مبتلابه همه جامعه باشد. قطعا وقتي يک موضوع دامنه وسيعي دارد و در موقعيتي که روايت مي‌کند چند قصه و ماجرا هست مي‌توان از آن چند سريال ساخت يا يک مجموعه چند فصلي درآورد. کشش سوژه و ظرفيت داستان‌گويي عوامل مهمي براي ساخت موفقيت مجموعه‌هاي به اصطلاح سريالي است.


چرا کمتر ساخته مي‌شوند؟

علاوه بر بررسي عوامل موثر در ساخت و توفيق چنين آثاري مي‌توان به اين موضوع پرداخت که چرا با توجه به موفقيت نسبي برخي از اين آثار مانند پايتخت تعداد کارگرداناني که به دنبال ساخت ادامه آثار پيشين خود يا همکارانشان باشند انگشت‌شمار است؟ برخي اين موضوع را به مشکل فيلمنامه در سينما و تلويزيون و پتانسيل آن مرتبط مي‌دانند و بعضي عوامل فني مانند ضعف تکنيکي و بودجه را موثر قلمداد مي‌کنند.

آب‌پرور که خود را علاقه‌مند و پر از ايده‌هاي تازه براي ساخت دنباله مجموعه‌هايي چون هوش سياه مي‌داند، در مورد دلايل کمتر ساخته شدن چنين آثاري مي‌گويد: متاسفانه گاه در نگارش تعجيل مي‌شود و از اين رو پتانسيل آثار براي ساخت سري‌هاي بعد از کف مي‌رود. اما اگر اين امر يک متولي و مشوق داشته باشد که به فيلمنامه‌ها اهميت بيشتري بدهد مشکل حل مي‌شود و عوامل براي ادامه‌سازي دلگرم مي‌شوند.

وارسته ضمن مواردي که مرتبط با بخش توليد مي‌داند، به ترس فيلمنامه‌نويسان نيز اشاره مي‌کند و مي‌افزايد: وقتي فصل دوم و سوم ساخته مي‌شود ابتدا مخاطب پس مي‌زند و اين هميشه دغدغه ماست که حافظ مخاطب و محبوبيت اثرمان در سري‌هاي بعد باشيم.

عصرآزاد نيز در اين‌باره اظهار مي‌کند: از دو وجه مي‌توان به اين موضوع نگاه کرد؛ يکي اين که فيلمنامه‌نويس و کارگردان به اين نتيجه برسند که فيلمنامه قابليت و جذابيت بسط و ادامه دارد و وجه ديگر آن به تلويزيون و تامين بودجه باز‌مي‌گردد.

صائمي هم يک بخش اين موضوع را به حمايت مالي، فرآيند توليد و بضاعت تکنيکي مرتبط مي‌داند و بخشي از آن را به ملاحظاتي که در تلويزيون به دليل مخاطب گسترده وجود دارد؛ ملاحظاتي که به سبب سلايق و ديدگاه‌هاي متفاوت بينندگان ايجاد شده است و گاه دست فيلمنامه‌نويس و حتي مديران را مي‌بندد. او از سوي ديگر به کمبود فيلمنامه‌نويسان توانمند اشاره مي‌کند و آن را مهم‌ترين عامل مي‌شمارد و در ادامه مي‌گويد: بايد بپذيريم قصه‌هاي ما اغلب آن قدر فربه نيستند که بتوان از آنها چندفصل سريال درآورد.

اين منتقد ادامه مي‌دهد: وقتي هنوز سري‌هاي بعدي برخي سريال‌ها مثل پايتخت ساخته مي‌شود نشان مي‌دهد اين مجموعه‌ها موفق هستند. البته تجربه نشان داده است سريال‌هايي که ساخت ادامه آن منوط به رضايت مخاطب است در سري‌هاي بعد موفق‌تر هستد تا سريال‌هايي که صرفا برپايه سفارش سازمان ادامه‌دار مي‌شوند.

او اما با بيان يک دليل متفات ديگر، پرسشي تازه مطرح مي‌کند و مي‌گويد: يک مورد ديگر شايد اين باشد که نسل امروز کم حوصله شده است و حوصله رمان طولاني و سريال طولاني را ندارد. همه چيز ميني‌مال شده است. البته اين مسأله يک پارادوکس دارد و يک پرسش را ذهن ايجاد مي‌کند و آن اين است که چرا در ديگر کشورها اين مشکل وجود ندارد و سريال‌هاي چند فصلي آنان در همه جاي دنيا موفق است!؟/نوشين مجلسي



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰