دلیل برای آنکه «اختلافات مدیریتی» و «آپشن» ها نباید سد راه روند صعودی ذوب آهن و سپاهان شوند
کد خبر: ۱۳۶۰۸۰
تاریخ انتشار: ۰۵ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۷:۱۷

نصف جهان: به رسم پایان هر فصل و بعد از آنکه لیگ برتر نفس های آخرش را کشید و تکلیف قهرمان و سهمیه بگیران معلوم شد، نوبت به بازی «بازارگرمی» می رسد. از حالا تا روزی که موعد آغاز فصل فوتبالی جدید است، کرور کرور بازیکن و مربی، چپ و راست دعوتنامه رو می کنند و از عاشقان سینه چاکشان می گویند که در فلان تیم و بهمان باشگاه آماده نشسته اند گوسفند پیش پایشان قربانی کنند برای آنکه این ستاره های بزرگ(!)، سری به آنها بزنند و حالی بپرسند؛ چه رسد به اینکه بخواهند با ایشان، قرارداد یک فصلی هم امضا کنند!

می دانیم و می دانند که خیلی از این ادعاها برای گرم کردن بازار به قصد فروش بهتر متاع است اما در ضمن نمی شود چوب را برداشت و همه را یکجا راند. بالاخره خیلی ها هم هستند که واقعاً مشتری دارند و چشم های زیادی دنبالشان است. اینها عمدتاً کسانی هستند که یا فصل قبل خوش درخشیده اند یا چنان کارنامه پرباری دارند که حتی اگر هم ندرخشیده باشند، به یمن همین رزومه قابل دفاع، کشته مرده هایشان کم نیستند. در این لیست، هم بازیکن به چشم می خورد و هم مربی. هم از این سوی ایران و هم از آن سو. هم جوان، هم کمی پر سن و سال تر.

دو تا از اینها فعلاً در اصفهان هستند؛ نه از راسته بازیکن که از گروه سرمربیان؛ علیرضا منصوریان و امیر قلعه نویی. اینها فصل قبل در ذوب آهن و سپاهان چنان خوش درخشیدند که صاحبان تیم های دیگر را به تکاپوی شکارشان وا داشته اند. اما تعجب این است که به رغم اطلاع از این موضوع، جایگاه یکی از آنها از جانب خودی ها لرزان شده چون می گویند بعضی از رؤسای باشگاه مربوطه آبشان با او یا با کسی که او را آورده در یک جوی نمی رود. یعنی در واقع می خواهند کسی را که تیمشان را به اوج رسانده، زمین بزنند. شگفت انگیز است اما اینطور است دیگر! آن یکی هم که حامیانش در باشگاه، تمایل به حفظش دارند، به سان فصل های دیگر مشتری های دست به نقدی دارد که چشمشان دنبال او است و هر آینه ممکن است درِ قفس باز شود و پرنده به دیار دیگری کوچ کند.

اما هم جماعت زمین زننده و هم مدیرانی که اندیشه های پایان فصلشان را با انواع و اقسام نام ها و نشان ها برای رهبری تیم در فصل جدید بزک می کنند باید بدانند که نگهداشتن منصوریان و قلعه نویی لازم و بلکه واجب است؛ به چهار دلیل. 

 

1-به دلیل استمرار ثبات

این ابتدایی ترین منطق برای حفظ این دو مربی است. در مذمت تغییر می گویند چون روال جاری که به آن خو گرفته شده را بر هم می زند و می خواهد نظم جدیدی رو کند بنابراین چیز خوبی نیست. و البته راست هم می گویند چون اگر آنچه پیش تر ساخته شده از استحکام و قاعده مندی خوبی برخوردار باشد، دیگر تغییر دادن در این ساختار عین کژفهمی و بی دانشی است. مگر آدم عاقل بنای محکمی را که مطابق موازین مهندسی ساخته شده، از بن بر می کند و روی ویرانه اش دوباره از نو ساخت و ساز می کند؟ با کدام استدلال؟ مگر اولی چه مشکلی داشت که باید به فکر دومی افتاد؟

می گویند ایرانی ها حافظه تاریخی ندارند؛ که اگر داشتند، زمزمه های چنین تحول بی منطقی از صدر یکی از دو باشگاه بزرگ اصفهانی به گوش نمی رسید. منصوریان و قلعه نویی برای ذوب آهن و سپاهان بد کار کرده اند که در قبال ماندنشان در اصفهان اهمال می کنید؟ اولی که برای سبزه قباها آبرو خرید و تیمی در حال سقوط را به یکی از قابل تحسین ترین تیم های فصل درآورد و آسیا را هم دو دستی تقدیمشان کرد. دومی هم که طلایی ها را از حضیض چهاردهم شدن در فصل گذشته به عزت در کورس قهرمانی افتادن در فصل جدید کشاند و بالاخره هم نیابت قهرمانی که طعم حضور در آسیا می دهد را با سقوط قریب الوقوع فصل پیش تاخت زد. به نظر شما آدم عاقل چشمش را به روی این موفقیت ها می بندد و به فکر مربی دیگری می افتد؟

البته گفته اند مربی ها چمدانشان همیشه بسته است و آماده اخراجند اما این اخراج نباید در زمانی اتفاق بیافتد که تیم مربی در اوج است و حتی می تواند جام را بالای سرش بگیرد. مربی مختار است با اراده خودش برود اما اگر موفق است و خودش هم می خواهد بماند باید او را نگه داشت. حالا هزینه بیشتری هم بر می دارد، خب بردارد؛ می ارزد. نباید بال های پرنده خوش پروازی را که آسمان را جولانگاه صعودش کرده چید فقط به این دلیل که از آن پرنده نگونبخت بدتان می آید. خب این سلیقه شماست؛ پرنده چه گناهی کرده که باید جور بدسلیقگی ها را با نوشیدن اجباری شوکران بکشد؟ او در حال پرواز است و رو به اوج. پس تا وقتی به مسیر صحیحش ادامه می دهد، بگذارید زندگی کند.

 

2- به دلیل داشتن ارتباطات گسترده

به وقت بازی پرسپولیس و سپاهان در آزادی، وقتی آن چندده هزار تیفوسی پرسپولیسی یکصدا امیر قلعه نویی را «رئیس مافیا» لقب دادند و او هم با مشت به سینه هایش کوفت که «بله! من رئیس مافیا هستم» بعید است کسی به این فکر کرده باشد که اتفاقاً رئیس مافیا بودن در فوتبال ما چندان هم بد نیست! البته رگ گردنتان نجنبد که این حرف ها چیست می زنید و اصلاً مگر در فوتبال ما این حرف ها جا و مکانی دارد؟ بله که دارد، خوب هم دارد. در فوتبالی که همین پایین دستش می گویند در دخمه های شرط بندی، امتیازها خیلی راحت این طرف و آن طرف می شود و حرف از ناپاکی و فوتبال کثیف گوش فلک را کر کرده و در بالادستش ادعای سکه لای گز و قالیچه های نفیس از نفس نمی افتد، اگر  مربی اش هم رئیس مافیا باشد نه فقط بد نیست که از عُرضه اش است که توانسته در چنین اتمسفری، چنان کپسول اکسیژن مرغوبی برای خودش دست وپا کند!

قصه قصه ارتباطات است برای کسب موقعیت. باید مربی باشی تا بدانی چطور می شود در وانفسای فوتبال این سرزمین برای «تیمت» امتیاز جمع کنی؛ و یادتان بماند داریم می گوییم برای «تیمت»، نه برای خودت. کسب موقعیت برای تیم که به کار جشن فردی نمی خورد؛ برای آینده همان تیم است. مثلاً  اگر قلعه نویی چندتا دوست و آشنا از آن یکی مربی بیشتر داشته باشد مشکلش کجاست؟ یا مثلاً اگر منصوریان در بین بعضی شخصیت های ذینفوذ غیر ورزشی  یکی دو نفر خاطرخواه داشته باشد، باید به کسی بربخورد؟ خب اینکه آخرش به نفع تیم تمام می شود. این دو نفر که کیسه ندوخته اند تا موفقیت ها را در آن تلنبار کنند و بعد از مدتی با خودشان به پایتخت ببرند؛ همه اش می ماند برای همین شهر و همین استان و همین دو تیم. پس رئیس مافیا بودن نه فقط قبح نیست که حسن است و تازه کاش منصوریان هم مثل قلعه نویی مافیای قدرتمندتری داشت و او هم کنار زمین با مشت به سینه اش می کوفت که یعنی بله! این هم منم؛ آن یکی رئیس بزرگ مافیا!

 

3-داشتن دانش مربیگری خاصِ فوتبال ایران

روزگاری آنقدر به علی پروین انگ عشق به فوتبالِ «علی اصغری» می زدند که بعدها دیگر کسی «سلطان» را بدون این اصطلاح، درست نمی شناخت!  فوتبال «علی اصغری» یعنی هر دنبیل، یعنی یک بازی بی قاعده و بزن زیرش! می گفتند پروین با این سبک مربیگری کارهایش را پیش می برد اما نمی گفتند مگر می شود با فوتبال «علی اصغری»، 17 سال سرمربی پرطرفدارترین تیم آسیا بود و 15 جام قهرمانی به دست آورد؟

پروین در هیچ دوره جدی آکادمیک مربیگری حضور نداشته اما فوت و فن هدایت بازیکن ایرانی در زمین را خوب بلد بود. همین هم وجه تمایز سلطان با هم دوره ای هایش شد. پروین به طور ذاتی می دانست چطور باید بازیکنش را برای مسابقه آماده کند و چطور از او در زمین به نحو احسن کار بکشد. همین کاربلدی بود که خیلی از مربی های بعدی را به گرته برداری از کار پروین کشاند. مثل امیر قلعه نویی که یک آبی دو آتشه است اما مرید سلطان سرخ هاست. امیر هم مثل پروین تحصیلات جدی آکادمیک ندارد و شب تا صبح هم پز لپ تاپ  و کیف مملو از طرح و نقشه های از پیش طراحی شده را نمی دهد. اما امثال قلعه نویی و پروین ذاتاً مربی اند و می دانند تجربیاتشان را باید چطور در اختیار شاگردانشان قرار دهند تا از آن به درستی استفاده شود. ما امروز انبوهی مربی نیمکت نشین کیف به دست داریم که تند تند از این تیم اخراج می شوند و به آن تیم می روند و حدفاصل این رفت و آمدها سری هم به شبکه های تلویزیونی می زنند تا از پشت دوربین، «بینندگان عزیز» را از تحلیل های فوتبالی نابشان بی نصیب نگذارند(!) اما کیست که نداند ملاک و معیار در فوتبال خیلی خاص(!) ایران، استراتژی های این استراتژیست های اتوکشیده نیست؛ گاو نر می خواهد و مرد کهن.

قلعه نویی هم مثل پروین پر افتخارترین است. او هم با انبوهی قهرمانی و نایب قهرمانی با فاصله از دیگر همکارانش در صدر ایستاده تا ثابت کند منتقدان فوتبال سنتی همیشه هم درست نمی گویند. اگر یک عنوان و دو عنوان بود، می گفتند اتفاقی است اما فقط حساب کنید این دو نفر تا امروز روی هم چند مقام ارزشمند برای تیم هایشان کسب کرده اند. اصلاً بگذارید بگویند یکی فوتبال «علی اصغری» را رواج می دهد و آن یکی هم عشق سانتر کردن است و اوت دستی برای اینکه توپ بساید به سر استنلی کی روش و شانسی به تور حریف برسد.      

البته که همه می دانند این تاکتیک ها به کار بارسلونا و بایرن مونیخ نمی آید اما به کار سپاهان و ذوب آهن و پرسپولیس و کلاً فوتبال ایران خوب می آید!

 

4- رضایت از شهر محل کار و زندگی

این خیلی مهم است که شما از شهری که محل زندگی وکارتان است راضی باشید؛ حالا چه قرار باشد دست زن و بچه و عهد و عیال را بگیرید و به آن شهر بروید یا از همان اول تصمیم داشته باشید مجردی زندگی کنید. به هر حال این مهم است که شما در میان چه کسانی، با چه وجوه اخلاقی و چه وضعیت شهری زندگی می کنید چون ارتباط مستقیمی با تمرکز شما دارد و تمرکز هم که معلوم است در میزان بالا رفتن بهره وری چه ها که نمی کند.

هم قلعه نویی و هم منصوریان از زندگی در اصفهان راضی اند و هر دو نفر این را در مصاحبه هایشان گوشزد کرده اند. منصوریان که از طرف همسرش اصفهانی حساب می شود و قلعه نویی نیز در چند فصل حضورش در ذوب آهن و سپاهان، خاطره تلخی از اصفهانی ها نداشته که به آن دلیل بخواهد از این شهر کوچ کند. یکی از دلایلی هم که این دو نفر در باشگاه هایشان موفقند، به همین آرامش ذهنی حاصل از بی حاشیه بودن محل زندگی شان بر می گردد.

طبیعی است این فاکتور مهم به راحتی می تواند حلقه محکمی به پای آنها بزند تا نخواهند با اراده خودشان اصفهان را ترک کنند.

■■■

می گویند تمدید قرارداد یحیی گل محمدی با «پدیده» چنان چرب و شیرین بوده که یحیی خان به آنی عطای جلوس روی نیمکت تیم ملی امید را به لقایش بخشیده و در مشهد ماندنی شده است. اما آیا باید مدیران ارشد او را مذمت کرد که چرا چنین قرارداد سنگینی با گل محمدی امضا کردند که سرمربی شان راضی شود از پوشیدن پیراهن تیم ملی کشورش کوتاه بیاید؟ در نگاه اول، بله؛ اما با نگرشی کمی عمیق تر، پاسخ منفی است.

چرا پدیده نباید برای یحیی خرج کند؟ اگر هدف از انتخاب یک سر مربی که از میان ده ها نامزد دیگر انتخاب شده این است که او مسئولیت ساختن تیم را بر عهده بگیرد و وضعیت را از آنچه قبلاً بوده ارتقا دهد و از آن طرف سرمربی هم به این وظیفه اش عمل کرده باشد، مدیرعامل و هیئت مدیره دیگر باید چه چیز بیشتری بخواهند؟ پر واضح است که در این شرایط باید مربی را روی نیمکت حفظ کرد و اجازه نداد ثبات تیمی و روال حرکت رو به جلو به هم بخورد.

چند فصل پیش اگر در کنار بدبیاری های معمول تیم ها، اختلافات مدیریتی در ذوب آهن اجازه داده بود گل محمدی بعد از دو فصل درخشش در این تیم به کارش ادامه دهد، حالا او نه در خراسان که در اصفهان به دنبال کسب افتخارات بیشتر می گشت. اما اینطور نشد تا امروز پدیده خراسان با یحیی گل محمدی خوشبختی را جستجو کند.

قصه قدیمی یحیی و ذوب، تکرار داستان این روزهای علیمنصور با همین تیم است. دوباره اختلافات مدیریتی در یک طرف جمع شده و مربی موفق و امتیازآور هم طرف دیگر ایستاده است. آیا این بار هم «اختلافات» سد راه «افتخارات» می شود؟

قلعه نویی هم چند فصل پیش با سپاهان در حال تاختن در ایران و آسیا بود که یکباره سر از تبریز درآورد. چرا؟ آیا کسی در باشگاه طلایی استان اصفهان نمی دانست این سرمربی پرافتخار که هزار چشم به دنبال او است را باید با آپشن های کارآمد، محکم تر از اینها نگاه داشت؟ یا شاید هم می دانستند اما خودشان را به بی خیالی زدند تا برود! 

اما هرچه بوده گذشته و گفته اند «ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است». فعلاً باید در اندیشه حفظ روند رو به جلوی سپاهانِ امیر قلعه نویی و ذوب آهنِ علی منصوریان بود. این کار میسر نیست مگر با حضور همین دو پرورش پیدا کرده مکتب آبی هاکه فعلاً روی نیمکت هایشان در اوج قرار دارند.

فرقی نمی کند قرارداد قلعه نویی و منصوریان برای فصل آینده چند آپشنی باشد چون می دانیم ماندنشان در این دو تیم خرج بیشتری نسبت به فصل قبل روی دست کارخانه های ذوب آهن و فولاد مبارکه می گذارد. اما مطمئناً آپشن های آنها آنقدری نیست که این دو غول صنعتی ایران از پس تأمین آن برنیایند. 

آنها باید بمانند به چهار دلیل که تضمین موفقیت نمایندگان اصفهان در نوزدهمین لیگ برتر فوتبال ایران خواهد بود. 

 

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو