کد خبر: ۱۴۱۷۷
تاریخ انتشار: ۰۸ آبان ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۷

خبرآنلاین: سیاست خارجی ایران در دوران ۸ ساله محمود احمدی‌نژاد از درک""ماهیت ایدئولوژیک مشترک و متحد درونی بلوک غرب و ایالات متحد"" به غایت ناتوان و عاجز بود. این فقدان درک در نتیجه نهایی، اثباتا به پرکردن شکاف‌های درونی این بلوک و یکپارچه‌کردن آنها و ایالات متحده علیه ایران با آن نتایج ویرانگر منتهی شد. به همین دلیل است که درک آنچه امروز روحانی می‌گوید و می‌خواهد برای مردم ایران و جامعه جهانی چندان سخت نیست.

تحولی بزرگ در روابط میان ایران و اتحادیه اروپا در حال وقوع است. ۲۵ اکتبر پارلمان اروپا با تصویب قطعنامه‌ای به عادی‌سازی روابط اعضای خود با ایران رای داد. پس از توافق هسته‌ای ایران این مهم‌ترین اتفاق در سیاست خارجی حسن روحانی است. اکنون او و وزیر خارجه‌اش حق دارند این موفقیت بزرگ را بسیار گران و ارزشمند به افکار عمومی معرفی کنند. با درکی سنتی از روابط میان تهران و پایتخت‌های اروپایی، اگر شرایط پرتنش سال‌های تا پیش از روی کار آمدن حسن روحانی و قرارگرفتن ایران به عنوان یک انتخاب میان بلوک اروپایی و ایالات متحده مطرح نبود، چگونگی مناسبات ایران و اروپا به خودی خود موضوع خارق العاده‌ای تلقی نمی‌شد و فرآیند عادی و تاریخی خود را طی می‌کرد. فرآیندی هر چند تا حدی نابرابر، اما حسی از نیاز یا ضرورت که الزاما اقتصادی نبود، معمولا آنها را به یکدیگرنزدیک می‌کرد. به خصوص پس از انقلاب ایران که دیپلماسی و سیاست وجه نسبتا غالب تری در مناسبات میان آنها پیدا کرد. دلیل آن هم روشن بود؛ ازسال1979 و بحرانی‌شدن روابط تهران و واشنگتن، فرای مناسبات اقتصادی و مالی، دو عنصر همگون سیاست و دیپلماسی نقش مهمی در روابط تهران و اتحادیه اروپا ایفا کردند. آن گاه که ایران انقلابی تلاش کرد برای ایجاد توازن در سیاست خارجی از یک سو و جبران خلأ قدرت ایالات متحده از سوی دیگر، اروپا را به نیرویی جایگزین در عرصه سیاست خارجی خود تبدیل کند. صرف نظر از میزان موفقیت این تغییر سیاست که برای جمهوری اسلامی ایران رویکردی استراتژیک و برای اروپا اهمیتی بیشتر تاکتیکی و محدود داشت، به لحاظ تئوری ایده تقریبا جذابی به نظر می‌رسید، البته اگر در چارچوب سیاست موازنه مثبت قرار می‌گرفت نه موازنه منفی.

ازاواسط سال ۲۰۰۵، سیاست «اروپا منهای آمریکا»، ایده‌یی شد که در کوتاه مدت و در آغاز تنش‌های همزمان سه جانبه ایران، اروپا و ایالات متحده، ناکارآمدی پرهزینه خود را نشان داد. تئوری گسترش همکاری با اروپا (بدون در نظر گرفتن میزان تمایل طرف مقابل) با هدف ایجاد شکاف در بلوک داخلی اروپا - ایالات متحده، از آن دست نظریات عجیب و غریبی بود که موفقیت آن تنها با معیارهای دیپلماسی به زیر سوال نرفت، بلکه عواقب بسیار سختی هم برای سیاست خارجی و ساختار اقتصادی ایران به همراه آورد. ایده‌ای بس ناکارآمد که به قسم‌نامه و مانیفست سیاست خارجی ایران در دوره احمدی‌نژاد تبدیل شد. تغییر پرشتاب رویکرد سیاست خارجی ایران در حالی صورت گرفت که مطالعه دیپلماسی تهران نشان می‌دهد تا پیش از به قدرت رسیدن محمود احمدی‌نژاد دولت‌های موسوم به سازندگی و اصلاحات، درک منطقی بالایی از مناسبات بسیار حساس و حیثیتی درون کلونی اشتراکی غرب (مشخصا اتحادیه اروپا) با ایالات متحده داشته‌اند. نتیجه اعمال تعقل کاربردی دیپلماسی ایرانی‌ها و نیز ترجیح اروپایی‌ها به ویژه طی سال‌های ۱۹۹۱ تا دوره منتهی به سال‌های ۲۰۰۵، ۲۰۰۴ به وضوح نشان می‌دهد طرفین در یک مسیر بسیار ظریف، کمتر اجازه می‌دادند اختلافات تهران و واشنگتن ‌به بخشی از حیثیت سیاست خارجی کلونی غرب تبدیل شود. تعقل و تدبیری که به نظر می‌رسد دولت کنونی مجددا به دیپلماسی ایران بازگردانده.

سیاست خارجی ایران در دوران ۸ ساله محمود احمدی‌نژاد از درک""ماهیت ایدئولوژیک مشترک و متحد درونی بلوک غرب و ایالات متحد"" به غایت ناتوان و عاجز بود. این فقدان درک در نتیجه نهایی، اثباتا به پرکردن شکاف‌های درونی این بلوک و یکپارچه‌کردن آنها و ایالات متحده علیه ایران با آن نتایج ویرانگر منتهی شد. به همین دلیل است که درک آنچه امروز روحانی می‌گوید و می‌خواهد برای مردم ایران و جامعه جهانی چندان سخت نیست. توصیف اقدامات موفق او حداقل در سیاست خارجی، همکاری‌ها و تعهدات بین المللی ایران طی ۳ سال و نیم اخیر بازخوانی شرایطی است که افکار عمومی به خوبی از آن آگاهی دارند. شناخت واقعیات و اعمال تعقل در مدل‌سازی سیاسی از سوی حسن روحانی و تیم رویایی وزارت خارجه وی نشان می‌دهد آنها واقعیات عرصه دیپلماسی ولو جنبه‌هایی از آن را قابل قبول نداشته باشند به خوبی درک کرده‌اند. اما برخلاف تصور فکر می‌کنم مصوبه تاریخی ۲۵ اکتبر ۲۰۱۶ اتحادیه اروپا نه نقطه پایان که شروعی تازه و شگفت انگیز برای دیپلماسی بین المللی ایران باید تلقی شود که لازم است به دور از تصورات و خیالات قبلی از چارچوب آن حفاظت کرد. چراکه معلوم نیست چنین فرصتی مجددا در اختیار طرفین خصوصا ایران قرار گیرد.

این درست که اختلافاتی در کلونی اشتراکی غرب وجود دارد اما تجربه نشان داده حضور در میان این اختلافات نمی‌تواند به نقطه اتکا یا پرشی در سیاست خارجی ایران تبدیل شود. توازن در دیپلماسی اروپایی و درک واقعیات ملموس و حقایق ذاتی در چرایی تشکیل کلونی غرب، تا حد زیادی می‌تواند به تعدیل نگاه طرفین و نیز آنچه به واشنگتن مربوط می‌شود منجرگردد. اما عکس این معادله یعنی فقدان توازن و بهره‌برداری از شکاف اروپا و ایالات متحده چندان صادق نیست.(آرمان)

برچسب ها: اشتباه ، سیاست ، ایران ،
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار