بازیگردان حیوانات سینمای ایران از تجربه همکاری اش با چند کارگردان مطرح می گوید
نصف جهان: او اکنون عزادار است. میگوید تازه فهمیده کروکودیلش که بازداشت شده بوده در باغوحش ارم مرده است. کروکودیلی که حداقل بسیاری از اهالی سینما خوب او را میشناسند. گلایههایش یکی دوتا نیست. به گفته خودش هم سینماییها در حقش جفا کردهاند و هم حافظان محیطزیست. تنها دلخوشیاش حیوانات هستند و حالا آنها را هم به نوعی از او گرفتهاند. امیر رهبری، کارگردان حیوانات سینمایی است. بخشی از اظهارات او را در گفتگوی جذابش با سایت «ایران آرت» بخوانید.
■ همه حیوانات من میکروچیپدار و مجوزدارند. این حیوانات چند سال پیش در محلی در استان البرز نگهداری میشدند و بخاطر سرمای هوا، آنها را به گلخانهای در محدوده بام تهران بردم و خودم برای سفری کاری به کیش رفتم. همان زمان گارد حفاظت محیط زیست استان تهران حیواناتم را دستگیر کردند. آنها کروکودیلم را همراه جغد و عقابی که آماده پرواز بود به باغوحش تحویل دادند.
■ سال 91 بود و مدیر وقت به من قول داد که با توجه به اینکه جای آن حیوانات خوب است اجازه دهم همانجا بمانند. خودم هم وقتی از نزدیک دیدم کروکودیل شرایطش مناسب است ترجیح دادم بماند. اما آن مسئول باغوحش تغییر کرد. حالا که سراغ حیوانم را میگیرم میگویند یکسال است که مرده. این اتفاقات در این باغوحش کمسابقه نیست. عقاب آماده پروازم را هم سالم برنگرداندند. شاهپرهای این عقاب کور شده بود. او را تحویل گرفتم؛ همان عقاب کلیپهای رضا یزدانی و بازیگر فیلم «آینه بغل» منوچهر هادی. پس از این اتفاق دیگر ممکن نبود پرواز کند.
■ اگر پروژه در پیشتولید باشد فرصت این را دارم با حیوان کار کرده و او را آماده حضور جلوی دوربین کنم، اما خیلی وقتها هم تماس میگیرند و میخواهند سریع چنین کاری انجام شود. مثلاً «همای» در اجرایش از من خواست گرگ و سگهایی را روی صحنه هدایت کنم؛ گرگ و دو سگ هاسکی که تازه روی صحنه همدیگر را دیدیم. با اینکه سگها حتی از صاحبانشان حرفشنوی نداشتند توانستم از آنها هم بازی بگیرم. یا در سریال «ستایش» صحنهای که گرگها به محمود عزیزی، پدر ستایش حمله میکنند من گردن و دستم را در دهان سگی که نقش گرگ را بازی میکرد قرار دادم. در حالیکه پیش از این با آن گرگها آشنا نشده بودم.
■ مجید مجیدی برای ساخت فیلم «محمد رسولا...(ص)» میخواست صحنه حمله پرندگان ابابیل به خانه کعبه را بازسازی کند. جلسهای برگزار کردیم و به او گفتم این صحنه را بدون ویژوال میتواند اجرا کند. او میخواست یک مرغ دریایی از دست حضرت محمد(ص) دانه بگیرد. برایشان روی کاغذ ترسیم کردم که چطور ظرف شش ماه مرغان دریایی را از فشافویه به سمت لوکیشن این فیلم میکشانم. قرار بود دریاچهای ترتیب دهیم به فاصله چند کیلومتر از لوکیشن و با بوی زُهم آشغال ماهی، مرغان را به آن مکان هدایت کنیم. حتی پیشنهاد کردم از پوکه معدنی برای ریختن سنگ بر سر لشکر ابابیل استفاده کنیم که آسیب زننده نباشند یا پیشنهادهایی مثل رنگ کردن کبوترها و اضافه کردن دم به آنها برای بدل مرغان دریایی و پرندگان ابابیل و... اما با اینحال آنها چه کردند؟ یک خارجی آوردند و به دلار به او پول دادند تا چنین صحنهای را بسازد.
■ در پروژه «مختارنامه» داود میرباقری بازی میکردم. در آنجا من نقش «خزیمه»، فرمانده لشکر سواره را داشتم. اما به دلایلی، ناراضی بخاطر حذف بخش زیادی از نقش من از پروژه، جدا شدم. تماس گرفتند که گرازی را برای ادامه مجموعه آماده کنم. پیش از اینکه با من تماس بگیرند، گویا گرازی را گرفته بودند و مدیر وقت باغ وحش ارم با آمپول بیهوشی گراز را سوار ماشین کرده بود و با یک بیهوشی دیگر حیوان را پیاده کرده بود، در بیهوشی سوم حیوان مرد. وقتی میرباقری تماس گرفت، گفتم در سریال «مختارنامه» بازی کردهام و هنوز پولی به من پرداخت نشده است. اظهار بیاطلاعی کرد و من را با صحبتهایش تحت تأثیر قرار داد. برای من توله گرازی آوردند که مادرش با تیر کشته شده بود. من این حیوان را در خانهام نگه میداشتم. در بالای پشتبام خانهام از او مراقبت میکردم و آنقدر دستی شده بود که حتی برای فیلمبرداری نیاز به حضور من نبود. وقتی خواستم حیوان را پس بگیرم میرباقری خواست صبر کنم تا راشها را تماشا کند و اگر مورد تأیید بود حیوان را پس بدهند. مدتی گذشت تا اینکه برای اجرای نمایشی با گروه پری صابری به ایتالیا رفتم. آنجا با من تماس گرفتند و من از آنها خواستم چند روز حیوان را نگه دارند تا از ایتالیا برگردم. چند روز نگذشته بود که در بازگشت متوجه شدم حیوان را سر به نیست کردهاند. تا امروز سریال «مختارنامه» بارها از تلویزیون بازپخش شده، اما من هنوز بخشی از پول بازیگری، تربیت گراز و خود حیوان را از آنها نگرفتهام.
■ برای فیلم تازه ابراهیم حاتمیکیا گروهی را مأمور کردم که سگهای مورد نظر او را پیدا کنند. حتی به شمال رفتم و همراهشان شدم تا بتوانند برای فیلمبرداری صحنههایی نشستن سگ را بالای تراکتور و... آزمایش کنند. بعد از اینکه آن حیوان مورد نظر را پیدا کردم متوجه شدم از گروه دیگری حیوان گرفتهاند. من خودم چنین سگهایی داشتم و لازم نبود در شهرهای دیگر دنبال سگ بگردم، اما بخاطر مشکل جا و نگهداری از سگها، آنها را به دو نفر سپردم؛ یکی کارخانهداری در صفادشت و دیگری ملاکی در شهر ری. اصرار کردند حالا که جایی برای نگهداری سگها ندارم این حیوانات را آنجا بگذارم که امنیت خانه و کارخانه آنها هم تأمین شود. آدمهای متمولی هستند، با لندکروز رفتو آمد میکنند و با قلدری حیوانم را پس نمیدهند. به همین دلیل بسیاری از پروژههایی را که سگ میخواهند، بخاطر بیمعرفتی این آقایان از دست دادهام.
■ مهران مدیری بسیار حرفهای است. او با احترام و عاشقانه با حیوانات برخورد میکند. با اینکه خودش مار داشت، جلوی دوربین نبرد و از من خواست این کار را انجام دهم. بخاطر اینکه به تخصص در سینما اهمیت میدهد.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰