مواضع جنجالي وزير خارجه پهلوي دوم واکنش  صادق زيبا کلام را هم به دنبال آورد
کد خبر: ۱۶۶۰۳۰
تاریخ انتشار: ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۷:۵۱

نصف جهان: مواضع اخير اردشير زاهدي، وزير خارجه ايران در دوران پهلوي دوم و آخرين سفير ايران در آمريکا در حمايت از سياست‌هاي جمهوري اسلامي ايران و ضديت با سياست‌هاي کشورهاي غربي واکنش‌هاي متعددي را به همراه داشته است. برخي مواضع او را ملي‌گرايانه مي‌دانند و برخي هم چنين اظهارنظرهايي را از يک مسئول عاليرتبه نظام پيشين مشکوک مي‌دانند. براي تحليل مواضع او پايگاه اطلاع رساني «نامه نيوز» با صادق زيباکلام، تحليلگر سياسي به گفتگو نشسته که بخش هايي از اظهارات او را در اين باره مي خوانيد:

فرض بگيريم ايشان مي‌خواهد به ايران برگردد و درحال فراهم‌کردن تمهيداتي براي اين بازگشت است که اگر برگشت خيلي مورد غضب نباشد و در نتيجه دارد جاده را به اصطلاح براي بازگشتش صاف مي‌کند و از در آشتي با مسئولان جمهوري اسلامي کنار مي‌آيد که شايد خيلي نزديک به واقعيت نباشد.

اگر ايشان به هرعلتي خواسته باشد برگردد تنها راهش همين است که با مسئولان جمهوري اسلامي کنار بيايد اما دو نکته اصلي که مي‌خواهم عرض کنم به اين مربوط است که با فرض اينکه ايشان حتي هيچ‌وقت هم نخواهد به ايران بيايد چرا نبايد از نظرات ايشان متعجب شد. دليل اول اين است که آقاي اردشير زاهدي هيچ‌وقت علاقه يا گرايشي به مسئله آزادي، دموکراسي و اينجور مقولات نداشته؛ به عبارت ديگر زماني که سفير ايران در آمريکا بود و مي‌ديد که تصوير رژيم شاه به علت عدم رعايت حقوق بشر در آمريکا  به ويژه در سال‌هاي اواسط دهه50 به بعد سياه شده اما هيچ واکنشي نداشت. من يادم هست عفو بين‌الملل در سال54 ايران را سياه‌ترين کشور از نظر کارنامه حقوق بشر معرفي کرد. بودند کساني که به هر حال سعي مي‌کردند دامن رژيم را از اتهامات مبرا کنند يا به شکلي که شاه عصباني نشود به  او بگويند که شايد خيلي هم اين تصويري که از ايران ايجاد شده جالب نيست اما زاهدي هيچ وقت دغدغه اين چيزها را نداشت. هروقت مسئله حقوق بشر ايران مطرح مي‌شد ايشان دفاع مي‌کرد و مي‌گفت وضع بد نيست بلکه معترضان تحت تأثير روشنفکران هستند يا مي گفت افرادي که در زندان هستند يا شکنجه مي‌شوند کمونيست و تروريست‌اند  و در کل مدافع جدي رژيم شاه در زمينه نقض حقوق بشر بود. همه مي‌دانيم که در آن مقطع يعني سال‌هاي حساس 55تا 57 يک دوگانگي در واشنگتن و در دولت کارتر در ارتباط با سياست ايران وجود داشت. يک طرف سايروس ونس و وزارت خارجه بودند که معتقد بودند شاه بايد فضا را باز کند و اصلاحات سياسي انجام دهد و يک سوي ديگر برژينسکي مشاور امنيت ملي و ديگران که مي‌گفتند شاه بايد اول يک ثبات ايجاد کند. بحران اعتراضات را پشت سر بگذارد و ما بايد کمکش کنيم از اين بحران خارج شود بعد شروع  به اصلاحات سياسي کند. يکي از کساني که همان زمان به شدت طرفدار تز برژينسکي بود، زاهدي بود. مسئله دوم حمايت ايشان از سردار سليماني است که از نظر من صادقانه نيست. ايشان وقتي از سردار سليماني تجليل مي کند در حقيقت از احساسات ناسيوناليستي و ميهن دوستي‌اش سخن مي‌گويد درحالي که براي من يک علامت سئوال بزرگ ايجاد مي شود. چون ما در طول جنگ هشت ساله هيچ وقت نشاني از اين احساسات ناسيوناليستي آقاي زاهدي نديديم. حتي يکبار نديديم که بگويد من با جمهوري اسلامي مخالفم اما حمله صدام به ايران را محکوم مي کنم. من يادم نمي‌آيد که از ايشان در آن سال‌ها سخني در باب وطن دوستي و احساسات ميهن‌گرايانه شنيده باشم. اين ايرانگرايي ايشان و اينکه سردار سليماني را سمبل تماميت ارضي ايران دانسته، به تازگي مطرح شده و يک مقدار باورکردنش براي من دشوار است. من با اينکه با تئوري توطئه مخالفم اما اگر قرار بود روي انگيزه زاهدي از بيان اين سخنان شرط‌بندي کنم آن را مصالحه و کنار آمدن با نظام مي دانستم. شايد هم اموال و املاکي دارد و مي خواهد پس بگيرد. نمي دانم ولي در انگيزه اصلي‌اش شک دارم.

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار