دبير نويسندگان قديمي ترين مجله سينمايي ايران هم به منتقد مورد علاقه تلويزيون حمله کرد
نصف جهان: اظهارات مسعود فراستي در برنامه «دورهمي» همچنان خبرساز است. گفته هاي فراستي چنان بازتابي پيدا کرد که حتي همکاران خود او را هم به واکنش واداشته است. بعد از دو سه نقد تند و تيزي که توسط نويسندگان حوزه سينما خطاب به فراستي مطرح شد، حالا هوشنگ گلمکاني، دبير نويسندگان مجله فيلم و از منتقدين قديمي مطبوعات هم به فراستي تاخته است. او که با خبرگزاري «ايلنا» گفتگو مي کرد، مسعود فراستي را پرخاشگري توصيف کرد که توانايي تحليل ندارد. بخشي از اظهارات او را بخوانيد.
■ مردم عادي با همين پديده نقد شفاهي تلويزيوني با مفهوم نقد آشنا ميشوند و تصور ميکنند که نقد يعني همين حرفها؛ يعني ايراد گرفتن، يعني تلاش براي عيب پيدا کردن و ابراز آنها به صورت پرخاش. مسعود فراستي که مروج اين مدل نقد در فضاي عام است، در مصاحبهاي تصويري که خارج از تلويزيون بود، گفته بود «نقد يعني تخريب». و من در حيرتم که اين تعريف از کجا درميآيد و کدام تئوريسين نقد فيلم و زيباييشناسي چنين تعريفي براي نقد داده است. چندين مرتبه هم گفته که در نقد بايد اثري را ويران کنيم تا بعد از درون آن بشود يک چيز خوبي از کار درآورد يا درنياورد. در حالي که اگر نقد به معناي تخريب باشد؛ نقد اثري که خود آن منتقد هم به آن علاقه دارد و معتقد است فيلم خوبي است، به چه صورت بايد باشد و کجاي آن را بايد تخريب کرد؟ مثلاً براي نقد فيلمهاي آقاي «برگمان» که آقاي فراستي به آن علاقهمند است، يا آثار مورد علاقهاش از «فورد» و «هيچکاک» چه چيز را بايد تخريب کرد؟
■ نقد يعني تحليل؛ يعني اينکه توضيح دهيد اين فيلم چطور اثري است. حتي مزخرفترين و مبتذلترين فيلم را هم ميشود نقد کرد، تحليل کرد و توضيح داد که اين چطور اثري است و مختصات آن چيست. بدون پرخاش و فحش و فضيحت. اينکه چنين اثري در چه شرايط اجتماعي و فرهنگي به وجود آمده است. هرکدام از نشانهشناسيهاي آن دلالت بر چه چيزي دارد. اين يعني نقد. گفتن اينکه فلان فيلم مقوايي است و فلان شخصيت درنيامده، کاري ندارد. منتقد بايد توانايي تحليل داشته باشد. تحليل و تحليل. بايد بگويد اين اثر مزخرف و مقوايي، چه ويژگيهايي دارد، حتي از حيث زيباييشناسياش که ممکن است زشت و سطح پايين هم باشد. بگويد حاصل چه شرايطي بوده و چطور به وجود آمده است؟ تناسبها يا بيتناسبيهاي دروني آن چيست و تمام چيزهايي که منجر به تحليل ميشود را بيان کند. ما حتي اگر بخواهيم آثار «جان فورد»، «هيچکاک» يا هر اثر شاهکار ديگري را نقد کنيم، ابتدا بايد توانايي تحليل آثار آنها را داشته باشيم، نه اينکه آنها را تخريب کنيم. اصلاً چه چيز اين آثار را ميتوان تخريب کرد؟ ما درباره آنها ميگوييم فيلمهاي خوبي است، پس کجاي آن را بايد تخريب کنيم؟ متأسفانه شرايط ناهنجاري در جامعه ايجاد شده و يک نارضايتي عمومي براي همه از شرايطشان وجود دارد و همين سبب شده جامعه به اين مدل نقد گرايش پيدا کند. يعني من هرچيزي را ديدم بگويم مزخرف، آشغال و مقوايي بود و پرخاش کنم. بعد درباره چنين منتقدي ميگويند: بَهبَه چقدر منتقد واردي است و چقدر جسورانه نقد ميکند. و کسي که تحليل ميکند و توضيح ميدهد به عنوان آدم محافظه کار معرفي ميشود. اکنون نقد فيلم در جامعه ما تبديل به پرخاشگري شده است. هرکه پرخاشگرتر باشد منتقد بهتري است.
■آقاي فراستي بنا بر سياستهايي که صداوسيما دارد، به هر دليلي که من نميدانم چيست، مناسب تشخيص داده شده و سکان نقد شفاهي و تصويري را در دست دارد و سليقه خودش را همراه با ملاحظاتي که احتمالاً بر دوشش گذاشته شده انجام دهد. وگرنه آدم در ميماند که چطور او درباره فيلمهايي که اقبال عمومي منتقدان را در پي دارد، آن واژههاي منفي را به کار ميبرد و اغلب ميگويد بعد از ديدن ده دقيقه فيلم از سينما بيرون آمده اما در مقابل، فيلمهاي پيشپاافتادهاي را تحسين ميکند. خب اين تعجبآور است.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰