دستنوشته حاج قاسم بر کتاب وقتی مهتاب گم شد
نصف جهان: حاج قاسم سالها در انتظار شهادت بود و یا نه، بهتر بگوییم، شهادت سالها در انتظار او بود. حاج قاسم و شهادت، مونس و قرین هم بودند و هرجا حاج قاسم، عطری از وادی شهادت استشمام میکرد، به سرعت خود را به آن میرساند. این را میشد از حرفها و یا حتی از دستنوشتههایش هم فهمید. مثلا وقتی رهبر معظم انقلاب، تقریظی بر کتاب «وقتی مهتاب گم شد» نوشتند و با راوی آن، شهید خوشلفظ ملاقات کردند، بلافاصله، حاج قاسم هم کتاب را در دست گرفت و شروع به خواندن آن کرد. بعد هم دستنوشته زیر را نوشت که بیانگر عطش او برای رسیدن به قافلهی شهدا بود:
بسمهتعالی
عزیز برادرم علی عزیز
همه شهداء و حقایق آن دوران را در چهره تو دیدم. یکبار همه خاطراتم را به رخم کشیدی. چه زیبا از کسانی حرف زدهای که صدها نفر از آنها را همینگونه از دست دادم و هنوز هر ماه یکی از آنها را تشییع میکنم و رویم نمیشود در تشییع آنها شرکت کنم. ده روز قبل بهترین آنها را - مراد و حیدر را- از دست دادم، اما خودم نمیروم و نمیمیرم، در حالی که در آرزوی وصل یکی از آن صدها شیر دیروز لهله میزنم و به درد «چه کنم» دچار شدهام. امروز این درد همهی وجودم را فراگرفته و تو نمکدانی از نمک را به زخمهایم پاشاندی. تنهای تنهایم. عکست را بر روی جلد بوسیدم ای شهید آماده رفتن و دوست ندیدهام که بهترین دوستت را در کنارم از دست دادی. امیدوارم سربلند و زنده باشی تا مردم ایران در زمین همانند دب اکبر در آسمان نشانی خدا را از تو بگیرند و به تماشایت بنشینند.
برادر جاماندهات
قاسم سلیمانی
۹۶/۱/۳۰
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰