نسل 98 فوتبال ملي ايران همچنان به عقيده خيلي ها جزو بهترين فوتباليست هاي تاريخ ايران هستند.

با اينکه 18 سال از ديدار خاطره انگيز ايران و آمريکا در جام جهاني 1998 فرانسه مي گذرد اما هنوز بحث بر سر اين مسابقه داغ است.

اين روزها انتشار مستند ديدار ايران و آمريکا مزيد بر علت شده تا يکبار ديگر خاطرات برد رؤيايي ملي پوشان کشورمان زنده شود و در کوچه و خيابان مردم از خلق حماسه در فرانسه صحبت کنند. در اين مستند قسمت هايي وجود داشته که شايد درذهن خيلي ازمردم نباشد؛ قسمت هايي هم حذف شده است. مانند واکنش خداداد عزيزي به تعويض و خروجش از زمين و حضور عليرضا منصوريان در زمين مسابقه.

اين حکايت را از زبان راوي مستند ايران و آمريکا بخوانيد: «مربي قصد دارد او را با منصوريان تعويض کند، از فاصله دور مي توان نارضايتي عزيزي را فهميد؛ ابتدا مي خواهد به لباس کني برود، پشيمان مي شود و برمي گردد، در راه مطالبي را به طالبي مي گويد و سپس پيراهن شماره 11 را و بعد کفش هاي طلايي را و بعد بطري آب را به زمين پرتاب مي کند.»

حرکاتي که خداداد عزيزي در آن لحظات انجام مي دهد، حيرت انگيز است. حماسه ساز ملبورن با حرکات دست خود چنان اعتراض مي کند که گويي اتفاقي به بزرگي عوض شدن پيروزي با شکست مقابل آمريکا رخ داده است.

با وجود اين، روايت آن داستان جنجالي از زبان جلال طالبي سرمربي وقت تيم ملي جالب ترخواهد بود. طالبي به «ورزش سه» مي گويد: تيم من جلو بود و احساس کردم آمريکايي ها خط هافبک ما را از کار انداخته اند. تصميمم اين شد که تعويض کنم و با به زمين فرستادن عليرضا منصوريان خط هافبک را قدرتمند کنم.مي خواستم از جلو حملات آمريکا را ببندم و دليل تعويضم اين بود.

او ادامه مي دهد: من دستور تعويض دادم اما متوجه ناراحتي خداداد نشدم. آنقدر درگير شرايط خاص مسابقه بودم که نفهميدم چه کارهايي انجام داده است. فقط ديدم که مي خواهد به رختکن برود اما چيزي نگفتم چون بازي برايمان حساس بود. سکوت کردم و ديگر نفهميدم چه کارهايي انجام مي دهد. فقط شنيدم که زير لب غُر مي‌زند ولي درست نمي فهميدم چه مي گويد.

سرمربي سابق تيم ملي فوتبال بقيه داستان را به بعد از مسابقه مي برد: بعد از بازي که مسابقه را تماشا مي کردم، متوجه حرکات خداداد شدم. اول ناراحت شدم اما به هر حال شرايط خداداد را هم درک کردم. او از تعويضش مثل هر بازيکني ناراحت شده بود. درگير افکار خودم بودم که در اتاقم به صدا درآمد. حميد استيلي دست خداداد را گرفته و به اتاقم آورد؛ عزيزي عذرخواهي کرد و بقيه اش را استيلي ادامه داد. حميد گفت خداداد عصباني بوده و پشيمان است و از اين حرف ها.

او در پايان مي افزايد: قطعاً قصه هاي آن دوران جذاب است اما برايم جالب است که چرا بعد از 18 سال هنوز که هنوز است ما در باره آن خاطرات حرف مي زنيم. همه چيز تمام شده و رفته اما ما در باد آن مسائل خوابيده ايم.