راننده آژانسی که 12 سال قبل پیرزن تنها را برای سرقت پولهایش به قتل رسانده بود، با فاصله گرفتن از مجازات مرگ درخواست گذشت کرد.
22 اردیبهشتماه سال 84، مأموران کلانتری 126 تهرانپارس از مرگ مشکوک پیرزن 93سالهای به نام «رباب» در خانهاش باخبر و در محل حاضر شدند. یکی از همسایهها گفت: «این پیرزن تنها زندگی میکند و فرزندانش در خارج از کشور هستند. ساعتی قبل با شنیدن صدای داد و فریاد نگران شدم. فکر نمیکردم از خانه پیرزن باشد اما وقتی به طبقه بالا رفتم، در خانه او باز بود و جنازه پیرزن روی زمین افتاده بود.»
با انتقال جسد به پزشکی قانونی مأموران در بررسی خانه پیرزن دریافتند از آنجا سرقت شده است. به همین دلیل پرونده با موضوع «قتل» تشکیل شد.
در تحقیقات اولیه و ردیابی شماره تلفن خانه پیرزن، مشخص شد مقتول ساعتی قبل از حادثه با آژانس نزدیک خانهاش تماس گرفته است. بنابراین مأموران به آژانس مربوطه رفتند و مدیر آژانس را تحت بازجویی قرار دادند. او در جواب به مأموران گفت: «پیرزن یکی از مشتریهای همیشگی آژانس بود و هفتهای چند بار برای رفتوآمدها و خریدهایش ماشین کرایه میکرد. روز حادثه نیز تماس گرفت و درخواست ماشین کرد.»
او در ادامه تحقیقات گفت: «چند روز پیش یکی از رانندههای آژانس را بخاطر مشکلاتی که داشت، اخراج کردم. او پسر 23سالهای به نام "داریوش" است که روز حادثه چند بار او را مقابل خانه پیرزن دیدم که هراسان بود. به او مشکوک هستم.»
به دنبال اطلاعاتی که این مرد در اختیار مأموران قرار داد، داریوش تحت تعقیب قرار گرفت و بازداشت شد. او در بازجوییها با اقرار به قتل پیرزن گفت: «مدتی بود که با دختری به نام "زیبا" آشنا شده بودم. با هم تماس داشتیم و به دیدنش میرفتم تا اینکه مدیر آژانس موضوع را فهمید و بخاطر رفت و آمدهایم اعتراض کرد. یک روز صبح زیبا تماس گرفت تا به دیدنش بروم اما عصبانی شدم و گوشی تلفن را قطع کردم. دقایقی بعد مقابل در آژانس آمد و مدیر آژانس با دیدن او عصبانی شد و مرا اخراج کرد.»
متهم در خصوص قتل گفت: «از آنجاییکه مقتول مشتری دائم آژانس بود، او را میشناختم. میدانستم بچههایش خارج زندگی میکنند و وضع مالی خوبی دارد. روز حادثه از ناراحتی در خیابانها پرسه میزدم تا اینکه فهمیدم پیرزن از آژانس ماشین کرایه کرده است، به همین دلیل فکر سرقت به سرم زد. از بالکن وارد خانه او شدم. فکر نمیکردم او خانه باشد که ناگهان از اتاق بیرون آمد و شروع به داد و فریاد کرد. از آنجاییکه مرا میشناخت از ترس آبرو دهانش را گرفتم و او را هل دادم. سرش به دیوار خورد و بیهوش روی زمین افتاد. بلافاصله چهار سکه طلا، 150 هزار تومان پول نقد و سه ادکلن از خانه پیرزن سرقت کردم و گریختم.»
بعد از کامل شدن تحقیقات و بازسازی صحنه جرم، مأموران پلیس تلاش کردند تا نشانی از بستگان مقتول پیدا کنند اما این تلاشها بینتیجه ماند و اولیای دم شناسایی نشدند. به این ترتیب معاون قوه قضائیه به نیابت از اولیای دم درخواست دیه کرد. متهم به دلیل ناتوانی در پرداخت دیه و گذشت 12 سال از ارتکاب جرم نامهای به دادگاه نوشت و گفت که توان پرداخت دیه را ندارد.
متهم در شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه قرار گرفت. بعد از اعلام رسمیت جلسه از سوی ریاست دادگاه قاضی عبداللهی متهم در جایگاه حاضر شد و گفت: «پولی برای پرداخت دیه ندارم. پدرم در مسجد کار میکند و خانوادهام نیز وضع مالی خوبی ندارند. از قضات میخواهم با قسطبندی دیه موافقت کنند تا از زندان آزاد شوم و با کارکردن آن را پرداخت کنم.»
در پایان این جلسه، هیئت قضائی بعد از شور با درخواست متهم موافقت کردند و حکم به پرداخت نصف دیه به صورت نقدی و تقسیط مابقی را صادر کرد. با این رأی، متهم با پرداخت نصف دیه از زندان آزاد میشود تا باقی مبلغ را به صورت اقساط پرداخت کند.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰