ماجراجوی گینسی ایرانی از 2ماه زندگی با قبیله های بدوی در آمازون سخن می گوید
هیجان، خطر و استرس حرف اول و آخر زندگیاش است؛ انگیزه تمام کارهایش، علاقهای که همیشه مثل سایه همراهش بوده از کودکی تا امروز. همین امروز که از سفر دوماهه اش به آمازون برگشته، همین امروز که اسمش به عنوان رکورددار سریع ترین عبور از صحرا با دوچرخه در گینس ثبت شده است. رضا پاکروان را خیلی ها به همین سفرهای ماجراجویانه میشناسند. او به ترشح آدرنالین و تجربه هیجان معتاد است. بخشی از گفتگوی این ماجراجو با جام جم آنلاین را که به سفر اخیر او به آمازون مربوط می شود بخوانید:
استارت سفرهای ماجراجویانه شما از کجا زده میشود؟
همه این سفرها ماه ها تحقیق و بررسی پشتش دارد؛ مثلاً در سفری که به آمازون رفتم، میخواستم تأثیر محیط زیست را بر روی قبایل بدوی آنجا ببنیم. بخاطر همین قبل از شروع سفر حدود 9 ماه تحقیق کردم. اما این همه ماجرا نبود وقتی وارد منطقه آمازون شدم، دیدم اینجا هم باید کلی دوندگی بکنم و تحقیق داشته باشم. مثلاً اینطوری نیست که همینطوری راه بیافتی و بروی یک قبیله را از نزدیک ببینی، باید از دولت اجازه بگیری، مجوز داشته باشی، چون ممکن است در جریان این بازدیدها به آنها باکتری منتقل کنی و بیمارشان کنی.
این سفر چقدر طول کشید و چه مسیری را طی کردید؟
دوماه طول کشید، ما از شرق به غرب آمازون یعنی مسیری به طول 6000 کیلومتر را با وسیلههای نقلیه متفاوتی عبور کردیم و خودمان را از اقیانوس اطلس به اقیانوس آرام رساندیم. در طول مسیر هم از دوچرخه، موتورسیکلت، هواپیمای شخصی کوچک ملخی، قایق و... استفاده کردیم.
قبل از رفتن به آمازون حتماً تصویری در ذهنتان ساختهبودید، این تصویر با آنچه در واقعیت دیدید تفاوتی داشت؟
خیلی متفاوت بود. من فکر میکردم، وقتی که به آمازون میرسم، از همان ابتدای سفرم تا انتها، فقط یکسری قبیلههای بدوی میبینم که آتش روشن کردهاند و دور آتش میچرخند، اماحقیقت چیز دیگری بود. من 4000کیلومتر رفتم تا به قلب آمازون برسم یعنی جایی که هنوز قبایل بدوی دارد. درحالی که بقیه قبایل خیلی امروزی شده بودند، طوری که من روزهای اول کاملاً شوکه بودم. مثلاً یکسری از قبایل که سال ها با رادیوی بیسیمی با هم ارتباط برقرار میکردند، حالا فیسبوک داشتند، شبکه های اجتماعی داشتند. وای فای داشتند، برای هم پیام میفرستاند. اما هرچقدر که به سمت قلب آمازون پیش رفتیم، این امروزی شدن کمتر شد.
به آن قبیلههای بکر و دستنخورده در چه زمانی ازسفرتان رسیدید؟
تقریباً بعد از یک ماه... این قسمت در پرو بود چون برزیل نسبت به پرو خیلی صنعتیترشده بود.
چطور به این منطقه رسیدید؟
در قسمتی از مسیر یک هواپیمای کوچک ملخی سوار شدیم، جایی که فرود آمدیم التوپروز نام داشت، که آنجا دیگر هیچ راه و مسیری روی زمین کشیده نشده بود و به همین خاطر هم بکر مانده بود.
منطقه بزرگی بود؟
بله خیلی بزرگ، از نظر جغرافیایی تقریباً اندازه وسعت کشور ما به علاوه افغانستان و پاکستان. خوشبختانه در این منطقه تا چشم کار میکرد، فقط درخت بود، بدون اینکه عامل انسانی در این منطقه تخریب یا ساخت و ساز کرده باشد. بعد از پیاده شدن از هواپیما، حدود شش روز داخل قایق هایی که با تنه درخت درست شدهبودند حرکت کردیم تا رسیدیم به این قبایل. یعنی جایی که مرز بین افرادی بود که با تمدن در ارتباط بودند و افرادی که از تمدن دوری میکردند.
جلوتر هم رفتید؟
نه مجوز نداشتیم و البته خود ساکنان قبایل این منطقه هم دوست نداشتند با ما ارتباط برقرار کنند، چون از ما میترسیدند. البته همانجا افرادی را هم دیدیم که طی سال های گذشته با دنیای مدرن ارتباط برقرار کرده بودند و حالا بین دو دنیا سرگردان بودند. هنوز داخل جنگل بدون پوشش بودند و وقتی میخواستند جنگل را ترک کنند، لباس میپوشیدند.
ظاهرشان چطور بود؟
عجیب بود. آنها از پارچه های بلند لباس های یک تکه دوخته بودند. صورتشان را با ماده ای مثل شاتوت رنگ میکردند که این ماده مثل کرم ضد آفتاب عمل میکرد.
غذای خاصی داشتند؟
بله البته تحت تأثیر اکوسیستم خود منطقه بود. مثلاً گوشت میمون می خوردند. یا از ریشه درخت کساوا استفاده می کردند.
شما هم امتحان کردید؟
بله ریشه کساوا را مثل سیب زمینی آب پز میکردند و با نمک میخوردند.
میمون چطور؟
میمون در آمازون غذای اصلی و تنها منبع تولید پروتئین بومی هاست، که من هم در شرایطی بخاطر مقابله با گرسنگی شدید مجبور شدم این گوشت را هم امتحان کنم.
چطور بود؟
بدمزه... خیلی بدمزه و سفت و سیاه... فکر کنم بدترین غذای غیرمتعارفی است که در طول سفرهایم خوردهام.
چقدر آنجا ماندید؟
سه هفته. بعد مسیر را ادامه دادیم به سمت سندیکاهای قطع درخت و کشف طلا. مافیای این دو گروه جان افراد زیادی را در آمازون گرفته است.
از نظر آب و هوایی چه شرایطی داشتید؟
هوا گرم و شرجی بود، دما در تمام روز بالای 35 درجه بود، طوری که اصلاً نمیشد یک دقیقه استراحت کرد،...
از حیوانات معروف و خطرناک آمازون با چیزی برخورد کردید؟
نه خوشبختانه برخورد مستقیم نداشتم. البته آمازون تا دلتان بخواهد حشره دارد، یک حشره ای به اسم tik روی تنه درخت ها زندگی میکند که از بدن حیوانات به این درخت ها منتقل میشود، این حشرات سریع زیر پوست انسان میروند وتخمگذاری میکنند، به خاطر همین اصلاً نباید به درخت ها دست بزنی. اما ما خبر نداشتیم و به تنه درخت ها تکیه دادیم و بعداً متوجه اشتباهمان شدیم. وقتی از این منطقه بیرون آمدیم تمام بدنمان را نگاه کردیم. خود من با موچین دوتا از اینها را از زیرپوستم بیرون کشیدم. در قسمتی دیگر هم وقتی از رودخانه عبور میکردیم با تمساح روبهرو شدیم... در این جور سفرها باید خیلی مراقب باشی چون یک لحظه گاردت را بازکنی تمام است.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰