«سلام علیکم... من سید محمود... عشایر چادرنشین هستیم از منطقه خوزستان کنار شهر دزفول هستیم. حقیقت چند وقت پیش عموم با گوسفندا پایین تپه مقداری وسیله طلا داخل کوزه با دوتا مجسمه پیدا کرده. مادرم سید است شماره شما را به قرآن استخاره کردیم خوب آمده اگر می تونی آنها را برایمان بفروش. خودت هم شریک اما تو را به امام حسین قسم به کسی چیزی نگویید به خدا سرکاری نیست.»

این متن اس ام اسی است که شاید برای شما هم ارسال شده باشد، این نوع پیامک ها هرچند تازگی ندارد ولی بازهم جسته وگریخته مشاهده شده و افرادی را طعمه خود قرار می دهد.

به گزارش جام جم آنلاین، جملات خیلی ساده اداشده .آنقدر ساده که بیانگر سادگی فرستنده است. حتی تن صدای آن طرف گوشی نیز حکایت از همین سادگی داشت. لهجه جنوبی داشت و می گفت اهل دزفول است. وقتی از او پرسیدم شماره مرا چگونه پیدا کرده است در جواب گفت: «شانسی انتخاب کردم.»

گفتم: «مگر کسی را نداشتی که این سکه ها را برایت بفروشد؟» گفت: «نه. من عشایر هستم آشنایی در شهر ندارم.کلاهبردار هم نیستم.» از او پرسیدم مطمئنی این سکه ها طلاست؟ گفت: «بله طلاست بردم طلافروشی نشان دادم گفت یک سکه را 186هزارتومان می خرد ولی نفروختم. نمی دانم گفتم شاید اینها یک سِری باشند بهتر است تعدادش به هم نخورد. چون شناسنامه دارد. داخل یک کیف چرمی قرار داشت.»

در مقابل این پرسشم که چگونه می خواهد با من معامله کند؟ گفت: «شما بفروش. هرچه فروش رفت با هم نصف می کنیم.»

به او گفتم نمی ترسی به عنوان کلاهبردار دستگیر شوی چون اگر سکه ها طلا و قدیمی باشد که باید به میراث فرهنگی تحویل بدهی اگر هم سکه ای در کار نباشد بازهم کلاهبردار خواهی بود؟ درجواب گفت: «نه. من اهل کلاهبرداری نیستم به هیچکس دیگری هم زنگ نزدم فقط به شما اس ام اس دادم بیا بفروش باهم تقسیم می کنیم.»

حرف هایش با پیامک در تناقض بود معلوم بود خودش هم این ماجرا را خیلی جدی نگرفته بود. شاید تیرش به هدف می خورد و به نوایی می رسید و شاید هم نه. اینها را خوب می دانست.

رئیس مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی تهران بزرگ در گفتگو با جام جم آنلاین در این باره گفت: «این همان ماجرای چوپان دروغگو است. ماجرایی قدیمی است. اینها افرادی را به صورت اتفاقی انتخاب می کنند و با ارسال پیامک، خود را چوپان یا عشایر معرفی می کنند که کوزه ای حاوی سکه طلا پیدا کرده اند و چون خودشان به اصطلاح بی دست وپا هستند از این افراد می خواهند این سکه ها را خریداری کنند یا برایشان بفروشند.»

سرگرد بابک نمک شناس با اشاره به اینکه این افراد غالباً خود را یک روستایی ساده که با زندگی اجتماعی امروزه بیگانه هستند معرفی می کنند، افزود: «این افراد با گفتن اینکه این سکه ها طلاست و حاضرند با قیمت پایین بفروشند دیگران را تطمیع می سازند و سپس به محلی که خودشان می خواهند می کشانند.» وی ادامه داد: «اغلب پشت این افراد یک یا دونفر دیگرنیز قرار دارند و ما پرونده هایی داشتیم که فرد مورد نظر را وادار به زورگیری کرده اند و حتی آدم ربایی و قتل نیز در این مورد اتفاق افتاده است. به عنوان مثال پرونده ای در این خصوص داشتیم که یک باند پنج الی شش نفره فردی را که به او پیامک داده بودند به قتل رساندند. درواقع اینها یک شیوه و شگرد برای سرقت است و افرادی که طمع می کنند به راحتی جیب هایشان توسط این افراد خالی می شود.»