نصف جهان: مرد معتادي که شش‌سال قبل همسرش را در مسافرت شمال در شهرستان چالوس به قتل رسانده بود ماجرا را شرح داد.

مهرماه سال جاري بود که زني به دادسراي امور جنايي تهران رفت و از ناپديد شدن خواهرش پس از شش ‌سال خبر داد. شاکي گفت: «چندين سال قبل خواهرم با مردي به نام "صفدر" ازدواج کرد و پس از مدتي صاحب دختري شدند.»

الان حدود شش ‌سال است که از خواهرم بي‌خبرم و هر زماني از شوهرش جوياي احوال خواهرم هستم اظهار بي‌اطلاعي مي‌کند. به همين سبب احتمال مي‌دهم براي خواهرم اتفاق بدي رخ داده يا شوهرش او را به قتل رسانده باشد. پس از اين شکايت تيمي از کارآگاهان اداره يازدهم پليس آگاهي به دستور بازپرس جنايي براي يافتن زن گم شده وارد عمل شدند.

مأموران در نخستين گام به شوهر زن گمشده مظنون شدند و وي را بازداشت کردند. صفدر در بازجويي‌ها ابتدا از سرنوشت همسرش اظهار بي‌اطلاعي کرد، اما در نهايت پس از چند ماه سکوتش را شکست و به قتل همسرش اعتراف کرد. متهم صبح روز شنبه براي بازجويي به دادسراي امور جنايي منتقل شد و اعتراف کرد که همسرش را شش‌سال قبل در شهرستان چالوس به قتل رسانده است. متهم براي ادامه تحقيقات به دستور قاضي پرونده در اختيار کارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي قرار گرفت و قرار است پس از تحقيقات با صدور رأي عدم صلاحيت همراه پرونده براي رسيدگي به محل وقوع جرم منتقل شود. خبرنگار رکنا گفتگويي با اين متهم انجام داده که در ادامه مي خوانيد.

خودت را معرفي کن‌؟

صفدر هستم 40 ساله، اهل تهران.

معتادي‌؟

بله. معتاد به شيشه بودم هر چند تا قبل از دستگيري هم به صورت تفنني مصرف مي‌کردم.

چه شد که معتاد شدي‌؟

دو سال قبل از ازدواج با دوستانم به صورت تفنني شيشه مصرف مي‌کردم و همين شيشه زندگي‌ام را تباه کرد.

بعد چه شد‌؟

بخاطر همين توهم شيشه، همسرم را به قتل رساندم.

چه شد که شش سال قبل همسرت را در چالوس به قتل رساندي‌؟

آن زمان همراه همسر و دختر ده ‌ساله‌ام براي تفريح به چالوس رفتيم و ويلايي براي چند روز سکونت اجاره کرديم و همسرم را آنجا به قتل رساندم.

به رفتارهاي همسرت مشکوک شده بودي‌؟

نه. همسرم فهميده بود که من شيشه مصرف مي‌کنم و تهديد کرد، اگر اعتيادم را ادامه بدهم از من جدا مي‌شود و دخترم را از من مي‌گيرد. هر وقت شيشه مصرف مي‌کردم توهم شديدي به من دست مي‌داد و همه‌اش درباره جدايي از همسرم و گرفتن دخترم فکر مي‌کردم تا اينکه به همين دليل هم او را به قتل رساندم.

دخترت متوجه قتل مادرش نشد‌؟

نه. آن شب خواب بود. آن شب داخل ويلا دوباره با همسرم مشاجره لفظي داشتم تا اينکه او خوابيد. پس از آن من شيشه مصرف کردم و دوباره توهم به سراغم آمد و از ترس اينکه دخترم را از من نگيرد در خواب او را خفه کردم. وقتي به خودم آمدم ديدم همسرم فوت کرده و دقيق آن شب به ياد ندارم که جسد را چه کار کردم، اما فکر مي‌کنم همان شب داخل جنگل سوزاندم.

دخترت صبح درباره سرنوشت مادرش سئوال نکرد‌؟

سئوال کرد اما چون با همسرم اختلاف داشتيم به دروغ گفتم مادرت ما را رها کرده و به شهر ديگري رفته است. در واقع براي او داستانسرايي کردم و او هم که سن کمي داشت قبول کرد.

چه شد که خواهر همسرت پس از شش سال سراغ خواهرش را گرفت؟

همسرم با خانواده‌اش ارتباط خوبي نداشت. مادر و پدرش که فوت کرده بودند و خواهرش هم با ما ارتباط نداشت تا اينکه من پيگير حقوق بازنشستگي همسرم شدم تا به حساب دخترم حقوقش واريز شود که خواهرش متوجه شد و به ما شک کرد و پيگير سرنوشت همسرم شد و از من شکايت کرد.

همسرت بازنشسته بود‌؟

بله، او 13‌سال از من بزرگ تر بود و بازنشسته شده بود.

چطور با هم آشنا شديد‌؟

18 سال قبل من تکنسين آسانسور بودم و در شرکتي کار مي‌کردم که همسرم نيز آنجا کار مي‌کرد و با هم آشنا شديم و ازدواج کرديم.

پس از قتل چه کار کردي‌؟

چند سالي به شمال رفتم و با يکي از دوستانم قرار بود در زمينه توريست فعاليت کنيم که هرچه پول داشتم از دست دادم و دوباره به تهران آمدم.

در تهران چه کار مي‌کردي‌؟

در تهران با خودروام مسافرکشي مي‌کردم.

در اين مدت عذاب وجدان نداشتي‌؟

من اصلاً زندگي نداشتم. هر شب کابوس مي‌ديدم و هر روزم سياه بود.

چرا در اين مدت اعتراف نکردي‌؟

مي‌ترسيدم. از همه مهمتر دخترم تنهاست، نمي‌خواستم او را از دست بدهم اما خسته شدم و تصميم گرفتم اعتراف کنم.

دخترت خبر دارد که شما مادرش را به قتل رساندي‌؟

تا الان که خبر نداشته اما خاله‌اش به او مي‌گويد.