کد خبر: ۱۲۵۷۱۷
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۸:۱۶

نصف جهان: سايت «آي اسپورت» در جديدترين انتقادات خود به امير قلعه نويي نوشته است:

قلعهنويي بهعنوان يکي از جديترين مخالفان کارلوس کيروش طي همه اين سالها، حالا و با جدايي مربي پرتغالي از فوتبال ايران موضعي جديد و جالب در مورد او اتخاذ کرده است؛ اينکه کاش قرارداد کيروش را تحت ضوابط و چارچوبي خاص تمديد ميکردند و او را روي نيمکت تيم ملي نگهميداشتند. جالب است، نه؟ امير احتمالاً اين جملات را براي ثبت در آرشيو رسانهها به زبان ميآورد تا بعداً هزار بار در اثبات حقانيت و بيطرفي خودش بگويد: «من حتي با جدايي کيروش هم مخالف بودم.» با وجود اين بهسختي ميتوان سخنان او را باور کرد و پذيرفت که از ته دل اين حرفها را ميزند. در اين مورد دم خروس شايد در بزنگاههاي هيجاني بيرون بزند؛ جاهايي که خبري از نقاب اينستاگرام نيست و امير در اوج احساسات، خود واقعياش را نشان ميدهد. هنوز فراموش نکردهايم بعد از پيروزي اخير سپاهان بر استقلال، چطور قلعهنويي با طعنه و کنايه به مربي بازنده گفت: «شفر را هم مثل کيروش هشت سال نگهداريد.»

چهار سال پيش وقتي تيم ملي برابر عراق شکست خورد و از جام ملتها کنار رفت، در ايران به نيکي از کيروش استقبال شد و قراردادش را تمديد کردند. آن اتفاقات چنان فشاري به قلعهنويي وارد کرد که او بارها در مصاحبههايش با اصحاب رسانه گفت: «من به کره باختم دادگاهي شدم، ولي باخت آقايان به عراق حماسه شد.» حالا اما قلعهنويي از بدرقه سوت و کور کيروش گله ميکند که «اين رفتار در شأن مرام و فرهنگ ايراني نبود.» با شما چه کنيم آقاي قلعهنويي؟ توييتها و حرفهاي شيک و روشنفکرانهتان را باور کنيم يا احساسات صادقانهاي را که گاه و بيگاه از لابهلاي خشم و عصيانتان بيرون ميجهد؟

تحول عميق و بنيادين در فيسبوک و اينستاگرام و توييتر اتفاق نميافتد. اين مصاحبههاي «خوشگل» بهندرت ميتواند تصوير آدمها را تغيير بدهد. سنگ محک اصلي، رفتار و عمل انسان است. يکي مثل امير قلعهنويي روي اين ترازو چه کاره است؟ چطور ممکن است يک نفر مدام از پشت پرده چرک و فساد و تباهي در فوتبال ايران حرف بزند اما خودش پرافتخارترين مربي همين فوتبال باشد؟ چطور ممکن است يک نفر اين همه در مذمت ريختوپاش در فوتبال کشور شکوِه کند اما هر سال سنگينترين قراردادها را ببندد و بعد از آنکه بخاطر دستمزد هنگفتتر از ذوبآهن به سپاهان رفت، اين انتقال را «معامله با خدا» بنامد؟ چطور ممکن است يک نفر بگويد:«کشاورزي ميکنم و به استقلال برنميگردم» اما از آن روز به بعد پنج تيم عوض کند و از جمله روي نيمکت همين استقلال هم بنشيند؟ از اميرخان جملهاي به يادگار مانده که شايد اوج قدرنشناسي او در مقابل ثروت و اعتبار بادآورده فوتبال را نشان ميدهد؛ اينکه: «اگر مادري ميخواهد فرزندش را نفرين کند، بايد به او بگويد برو مربي شو.» عجبا که خود قلعهنويي هيچوقت تصميم نگرفت از اين شغل نفريني دست بشويد و سراغ يک زندگي آرام و بيدردسر با پولهاي قليل و تميز برود.

مجموعه اينهاست که باعث ميشود باور کردن امير قلعهنويي - حتي به اندازه موضع معتدل اخيرش در مورد کيروش- کار دشواري باشد. در فضاي مجازي همه تلاشاش را ميکند تا با جملات حکيمانه، مرثيهسرايي براي خشکي کارون و زايندهرود و تمجيد از بازيگران ممنوعکار، پرستيژ اجتماعي متفاوتي براي خودش خلق کند اما هيچکدام از اينها براي تغيير تصوير او کافي نيست؛ مردي که هنوز بابت حمايت فردوسيپور از کيروش آنقدر شاکي است که او را به قيد سوگند به جان دو بچهاش متهم به تلاش براي نابودي فوتبال ايران ميکند اما وقتي از طرف برنامه «نود» صاحب عنوان مربي برترماه ميشود، لبخند ژکوند ميزند و جايزهاش را تحويل ميگيرد!


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو